صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

ویدئو| روایت یک نیمه‌شب حضور خبرنگار شهرآرانیوز به‌عنوان پاکبان همراه با خودرو حمل زباله

  • کد خبر: ۱۲۵۶۸۶
  • ۲۳ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۹:۴۳
سال گذشته روزانه بیش از ۲ هزار تن زباله تولید کرده‌ایم. جابجایی این حجم از زباله بر دوش پاکبانان حمل زباله است.در این روایت به‌سراغ زباله‌های خانگی مشهد و پاکبانان زباله‌گیر رفته‌ایم‌؛ همان‌هایی که هر شب حدود ۳۰ کیلومتر دوندگی دارند، تعطیلی مشخصی ندارند و حقوق چندانی هم نمی‌گیرند.

حسین بیات| شهرآرانیوز؛ مهدی رحمانی یک ساعت پیش و هم زمان با پهن شدن سفره از میهمانش خداحافظی و عذرخواهی کرده است که‌ نمی‌تواند شام را کنار آن‌ها باشد. خواهش کرده است یا سه شنبه هفته آینده بیایند که نوبت استراحت هفتگی اوست یا هر روز دیگری که توانستند حوالی عصر بیایند تا او هم فرصت همراهی بیشتری داشته باشد و شرمنده شان نشود. حالا، اما باید خودش را برساند به میدان امام خمینی (ره) و پارکاب کامیون حمل زباله. محمد جوینده، راننده کامیون، هم به همین شکل از همسرش خداحافظی کرده و قول داده است صبح زود بعد از اتمام کار به جای برگشتن به خانه و خوابیدن، برود مدرسه پسرش و گیر ثبت نامش را برطرف کند.

نفر سوم منم، حسین بیات، خبرنگاری که بنا شده است امشب این دو نفر را همراهی کند و نیروی دوم پارکاب کامیون حمل زباله باشد. یکی از همان‌هایی که هر شب پشت حرکت یکنواخت کامیون می‌دود و زباله‌های درب منازل را به مخزن کامیون می‌رساند، یکی از دونده‌های ماراتن زباله گیری شبانه مشهد.

شروع ماراتن شبانه

رأس ساعت ۱۰ شب می‌رسم به میدان امام خمینی (ره). سجاد سبیانی، رابط معاونت محیط زیست و خدمات شهری شهرداری مشهد، و حامد میمی، ناظر شب منطقه، کنار کامیون جمع آوری زباله ناحیه یک منطقه ۸ مشهد در حاشیه میدان منتظرم هستند. باید و نباید‌ها را‌ می‌گویند تا حین کار کمتر اذیت شوم و آسیب نبینم. خستگی ۱۲ ساعت کار در روزنامه را دارم، بااین حال لباس می‌پوشم که راه بیفتیم به سمت نقطه شروع زباله گیری امشب.

سهم ما کمی دورتر از ورودی خیابان امام خمینی (ره) به سمت خیابان امام رضا (ع) است؛ جایی که دو باکس زباله دارد؛ اما آن چیزی که‌ می‌بینم غیرقابل درک است. تلی از زباله به اطراف پاشیده شده انتظارمان را‌ می‌کشد. نه تفکیکی در کار است و نه پلاستیک‌های گره خورده و سربسته. روال کار برای نیرو‌های زباله گیر این طور است که ابتدا زباله‌های اطراف بارگیری شود، سپس زباله‌های داخل باکس و در نهایت با استفاده از جارو و خاک انداز اطراف باکس نظافت شود. همین است که مشغول می‌شوم.

از بوی زننده زباله‌ها که بگذریم میانشان همه چیز هست؛ از ضایعات چوبی و پلاستیکی گرفته تا فرش و شیشه و البته ضایعات غذایی، آشغال گوشت متعفن و نخاله ساختمانی. جمع آوری نخاله‌های ساختمانی، فرش و شیشه جزو وظایف نیرو‌های زباله گیر نیست، اما ناچارم تمام آن‌ها را جابه جا کنم و کنار باکس زباله بچینم. بقیه را،  اما باید برداریم.

شیرابه‌ای که از برخی پلاستیک‌ها جاری می‌شود مؤید یک چیز است؛ اینکه کیسه‌های زباله چندین ساعت قبل از ساعت ۹ شب اینجا رها شده اند. برایم قابل درک نیست شهروندی که سال‌ها زیست شهری را تجربه کرده است چطور می‌تواند سازنده چنین صحنه‌ای باشد. با این حال خدا را شکر می‌کنم شب است و ساعت کار بیشتر حشرات موذی تمام شده است، اما بوی زننده همچنان مخاط بینی را‌ می‌سوزاند.

هر چیزی زباله خانگی نیست

کار باکس‌ها تمام می‌شود. سوار پارکاب انتهای کامیون می‌شوم تا به سمت ابتدای معبری برویم که تا خیابان امام رضا (ع) ادامه دارد. حفظ تعادل قدری برایم دشوار است، اما سرعت کامیون آن قدر نیست که نگرانش باشم. می‌رسیم. زباله‌های سمت چپ قسمت من است و سمت راستی‌ها را مهدی رحمانی جمع می‌کند. کامیون آرام آرام از وسط معبر جلو می‌رود و ما به حالت دو زباله‌ها را از دو طرف جمع می‌کنیم و‌ می‌رسانیم به مخزن کامیون. زباله‌های اینجا اگرچه به خرابی شروع کار نیست، اما همان ترکیب را دارد؛ یعنی همان اقلامی را که نباید میان زباله‌ها دید، اینجا می‌بینیم. به مهدی نشان می‌دهم. «یعنی چه کنم؟»

سر تکان می‌دهد: «نمی دانم مردم چرا هر چیزی را زباله خانگی به حساب می‌آورند.» بعد می‌گوید جمع نکن. چندتایی را جمع نمی‌کنم، اما می‌دانم فردا صبح که زباله گذار «نبودن» زباله‌های همسایه و «بودن» بخشی از زباله‌های خودش را ببیند یک فحش آبدار نثارم خواهد کرد.

زباله گذاری هم آدابی دارد

هنوز یک ربع از زباله گیری نگذشته است که به نفس نفس می‌افتم. به نظرم ماشین سرعتش بیشتر شده، اما نه تنها با همان سرعت ابتدای کار حرکت می‌کند که سرعتش به اندازه دیگر شب‌ها نیست. مجید هلال که سرکارگر زباله گیری است و برای سرکشی به  کار با موتورش آمده است می‌گوید: «به راننده سپرده ام مراعات شما را بکند وگرنه ماشین با سرعت بیشتری حرکت می‌کند.» بعد توضیح می‌دهد که «با سرعت فعلی اگر پیش برویم، زباله گیری تا ۸ صبح هم تمام نمی‌شود.» از ماشین می‌خواهد که یک دقیقه با سرعت همیشگی حرکت کند. نتیجه این است که بعد از اتمام یک دقیقه حدود ۴۰ متر از ماشین عقب مانده ام.

میانه دویدن و برداشتن زباله‌ها به حرف آقا مجید فکر می‌کنم و ذهنم را‌ می‌کاوم. راست می‌گوید. می‌بینم تابه حال هیچ صبحی ماشین حمل زباله را در کوچه‌های مشهد ندیده ام. آن‌ها باید قبل از دمیدن سپیده کارشان را تمام کنند. سرعتم را بیشتر می‌کنم، اما باز هم این کار دشوار است. گاهی کیسه زباله به حدی سنگین است که ناچارم به آرامی حملش کنم و گاهی چنان کوچک و پراکنده که ناچارم یک مسیر را بدوم، آن هم فقط برای برداشتن یک پلاستیک یک کیلوگرمی که یکی از اهالی با پوست چند تا سیب و خیار پرش کرده است. یقین پیدا می‌کنم زباله گذاری ما مردم هیچ ترتیب و آدابی ندارند؛ نه از لحاظ زمانی، نه از لحاظ اندازه.

وقتی که تفکیک زباله را بلد نیستیم

زباله گیری در تصورم هرگز آن قدر دشوار نبود که آدم را خسته کند، اما خسته شده ام. زباله گیری در تصورم هرگز آن قدر دشوار نبود که عرقم را در بیاورد، اما عرقم درآمده است. بیشتر از یک ساعت است که دنبال ماشین هستم، اما هنوز مخزن کامیون تا نیمه هم پر نشده است. معمولا هر نوبت ۳ تن زباله در مخزن فشرده می‌شود تا برای تخلیه برود. در مسیر چند باکس بزرگ را خالی می‌کنیم که خود بیرون آوردنشان داستانی دارد. چرخ اغلبشان خراب است. مهدی می‌گوید: «آن‌هایی که دنبال ضایعات هستند باکس را با تمام زباله‌های درونش می‌خوابانند تا راحت‌تر میان زباله‌ها را بگردند، همین کج کردن‌ها فلز پایه چرخ را‌ می‌پیچاند و خراب می‌شود.

بعضی‌ها هم که کلا چرخ را باز‌ می‌کنند و‌ می‌برند.» می‌دانم افزایش زباله گرد‌ها از نامناسب بودن شرایط اقتصادی نشئت می‌گیرد، اما پدیدآمدن این شبه شغل گره انداخته است به کار دشوار زباله گیرها. تخریب باکس‌های زباله و پاره شدن پلاستیک‌های زباله فقط گوشه‌ای از عواقب این شبه کار است. در این سو هر چه پیش‌تر می‌رویم، متوجه می‌شوم که بسیاری از ما هنوز شناخت درستی از زباله نداریم و اصلا تفکیکش را بلد نیستیم؛ نه در معنا و نه در قواره فیزیکی آن. دراین بین احتمالا برخی که شوخ طبع‌تر هستند با زباله‌های خود معما می‌چینند و طوری آن‌ها را زیر شمشاد‌ها مخفی می‌کنند که اول باید کشفشان کرد.

مسیری که برای جمع‌آوری زباله
در ۳ ساعت طی شد

فاصله زیاد شعار تا عمل

باقی کار زباله گیری همان است که در یک ساعت گذشته تجربه کرده ام. فقط خستگی است که بیشتر و بیشتر می‌شود. دراین بین به این فکر می‌کردم که ۱۶ سال قبل تفکیک زباله از مبدأ در مشهد آغاز شده و اکثر شهروندان با مزیت‌های آن آشنا هستند، اما زباله‌هایی که شب‌ها درب منازل مشهد گذاشته می‌شوند، چیز دیگری می‌گویند. در نهایت ۲ ساعت و ۴۰ دقیقه زمان می‌برد تا من و مهدی یک کامیون را پر کنیم. حدود ۳ تن زباله جمع کرده ایم و برای یک نوبت بیش از ۱۰ کیلومتر دویده ایم. من بریده ام، اما مهدی رحمانی باید یک ماشین دیگر را پر کند و یک ماشین دیگر را. با دوندگی‌هایی که برای پرکردن یک ماشین داشته است حساب که‌ می‌کنم تا پایان کارش باید حدود ۳۶ کیلومتر بدود؛ یعنی کمی کمتر از یک دوی ماراتن.

آشغال گوشت و مانده‌های مرغ بدترین چیزی بود که به عنوان زباله جمع کردم. ازیک طرف گربه‌ها پلاستیکشان را پاره می‌کنند و جمع کردنشان سخت است و از طرف دیگر چنان تعفنی دارند که به آدم حالت تهوع دست می‌دهد. من دو بار تا آستانه بالاآوردن رفتم.

زباله گیری از آن کار‌هایی است که تعطیلی ندارد. هر نیرو سوای ۲.۵ روز مرخصی ماهانه، هفته‌ای یک روز هم نوبت استراحت دارد. به این ترتیب در آن روز یک نفر جایگزین، کار زباله گیری را انجام می‌دهد.

اگر تجربه امشب را برای ۲۶ شب انجام بدهم و هر شب هم به مقدار پرشدن ۲ تا ۳ کامیون زباله جمع کنم، یعنی بین ۳ تا ۴.۵ تن زباله جمع و جابه جا کنم، حدود ۸ تا ۹ میلیون تومان حقوق خواهم گرفت.

این کار آن قدر دوندگی دارد که هیچ کدام از نیرو‌های جمع آوری زباله اضافه وزن ندارند. برای درک بهتر مقدار دوندگی شبانه نیرو‌های زباله گیر که تا ۳۶ کیلومتر در هر شب نیز می‌رسد، خوب است بدانید کمربندی دور مشهد نیز حدود ۳۶ کیلومتر است.

این طور نیست که تصور کنید این کار تخصص خاصی نمی‌خواهد؛ ریزه کاری‌های خودش را دارد و حضور یک شبه من به این معنا نیست که زباله گیری یک شغل ساده و بی تخصص است. یکی از تخصص هایش این است که چطور پلاستیک‌های سنگین و بی کیفیت زباله را برداری بدون اینکه پاره شوند.

بعد از  زباله گیری

۱. اندیشمندان مصرف گرایی را اصالت دادن به مصرف و هدف قرار دادن رفاه و دارایی‌های مادی معنی می‌کنند و کافی است کمی میان زباله‌های مشهد قدم بزنید تا ببینید تا چه حد دچار مصرف گرایی هستیم. چیزی که هم اثرات مخربی بر منابع طبیعی و اولیه کشورمان دارد و هم سبب افزایش تولید زباله و آلودگی آب، خاک و هوای مشهد می‌شود. رفتار و الگوی اجتماعی ما در قبال زباله به اصلاح جدی و پایه‌ای نیاز دارد؛ هم در ساختار مدیریتی و هم در ساختار فردی و مردمی. به طور عمده تولید پسماند به دو عامل فرهنگ مصرف و میزان بهره مندی مردم از ثروت بستگی دارد. کشور‌های ثروتمندی مانند سوئیس، دانمارک، ژاپن و آلمان در زمینه مدیریت پسماند و بازیافت عملکرد فوق العاده‌ای دارند.

۲. طبق آخرین آمار به دست آمده توسط سازمان بهداشت جهانی سرانه تولید روزانه زباله برای هر فرد ۳۰۰ گرم است که این عدد در کشور ایران حدود ۵.۲ برابر است و روزانه شهروندان حدود ۷۱۰ گرم زباله تولید می‌کنند. این آمار برای کلان شهر‌هایی مانند مشهد و مناطق بالای شهر حتی بیشتر است. در واقع مشهد، پس از تهران، بیشترین میزان تولید زباله کشور را دارد. آمار امسال موجود نیست، اما سال گذشته روزانه حدود ۲ هزار تن زباله تولید می‌کردیم. ۲۰ تا ۲۵ درصد زباله‌های ما پسماند خشک و بقیه مواد آلی یا همان پسماند‌تر هستند. زباله های‌تر تا میزان ۶۰ درصد قابل بازیافت هستند، اما شکل مدیریت سازمانی و فردی ما به نحوی است که فقط بخش ناچیزی از آن را بازیافت می‌کنیم.

دعوت به چالش

خب خودمان شروع کننده این داستان هستیم و قصد داریم در این صفحه هر از گاهی مشاغل سخت شهری را تجربه کنیم. در کنار سختی‌های آن حتما تجربه شیرینی خواهد بود؛ و حالا در این بخش سه نفر از  کسانی را که به نوعی با موضوع این شغل مرتبط هستند به چالش دعوت می‌کنیم تا اگر دوست داشتند دقایقی در قامت این شغل حضور یابند. در این نوبت از  آقای حسن کریم‌دادی، رئیس محترم کمیسیون خدمات شهری، بهداشت، سلامت و محیط زیست شورای اسلامی شهر، آقای محمدامین بابایی، مدیرکل محترم اداره کار و رفاه اجتماعی خراسان رضوی، و یکی از ضایعات جمع کن‌های مشهد دعوت می‌کنیم برای نیم ساعت این کار را تجربه کنند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.