صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

برای ایرج افشار، مردی که با هیچ کسی در کشور قابل مقایسه نیست

  • کد خبر: ۱۲۸۵۹۸
  • ۱۶ مهر ۱۴۰۱ - ۱۷:۲۱
ایرج افشار، نامی که در‌میان ایران‌شناسان خارج از کشور، چندین‌برابر آنچه در ایران شناخته شده، آشناست.

ایرج افشار، نامی که در‌میان ایران‌شناسان خارج از کشور، چندین‌برابر آنچه در ایران شناخته شده، آشناست. این نیست جز اینکه، آنچه نوشته است، آثاری است مقبول، مهم، روشنگر و در‌زمینه ایران‌شناسی به‌ویژه اطلاع‌رسانی در این حوزه، بی‌همتا.

افشار از خاندانی شناخته‌شده است که به لحاظ فرهنگی، خاندانی است خدمتگزار، خاندانی که کافی است سری به موقوفاتشان در تهران و دیگر نقاط و حتی خارج از کشور زده شود، موقوفاتی که همه برای آموزش، تعلیم و تربیت و اعتبار، اهمیت و اعتلای زبان فارسی است.

کارنامه ایرج افشار در حوزه «کتاب» بدون اغراق، با هیچ‌کس دیگر در این کشور قابل مقایسه نیست. آنچه این مرد در حوزه «ایران» در قالب «کتاب» و «مقاله» عرضه کرده است، به حدی است که حتی ارائه فهرستی از آن، کار بسیار دشواری است. به‌جز آن کتاب‌ها، انتشار مجله راهنمای کتاب و مجله آینده برای سال‌های متمادی، و نگارش صد‌ها مقاله و هزاران معرفی از آثار و کتب در نشریات مختلف، چنان وسعتی از کار‌های وی نشان می‌دهد که انسان در حیرت می‌ماند. همه این آثار در حوزه ایران‌شناسی است و این نشئت‌گرفته از عشق آقای افشار به این مرز و بوم است.

دانش کتاب‌شناسی در عصر جدید، به‌مثابه دانشی است که کلید ورود به تاریخ علم و طبعا خود علم است. شما پیش از هر چیزی، درباره هر علمی، باید بدانید که چه مطالب و آثاری منتشر شده و کار‌های علمی درباره آن، تا کجا پیش رفته است. این علم، از نظر سنتی در مراکز علمی ما بود، اما غربی‌ها، با نگاهی تازه به آن پرداختند. فعالیت‌های سنتی در حوزه کتاب‌شناسی که نماینده رسمی آن در این دوره آقابزرگ تهرانی بود، با کار‌های جدید در حوزه کتاب‌شناسی که افشار گل سرسبد و برجسته آن بود، به هم گره خورد.

شاید این نقطه امتیاز مهم افشار باشد که سخت ایران‌دوست بود. به تمام معنا ایرانی بود و می‌دانست که باید فرهنگ ایران را بشناساند. این کار اول از همه، از زاویه کتاب‌شناسی ممکن بود؛ گردآوری و فهرست هر آنچه درباره ایران است، چه آثاری که ایرانی‌ها نوشته‌اند، چه فرنگی‌ها، هر کسی باشد، در ژاپن، اروپا یا آمریکا یا هر نقطه دیگری از جهان.

البته یک حلقه فعال در ایران آن وقت برای کار کتابخانه‌ای بودند، کسانی که کتابخانه مجلس را تأسیس کردند، همچنین کتابخانه سنا را که بعد‌ها کتابخانه شماره‌۲ مجلس شد، و نیز استوانه‌هایی مثل دانش‌پژوه. چهره‌هایی مثل مشکات که با اهدای ۱۳۲۸‌نسخه خطی در سال‌۱۳۲۸ بخش خطی دانشگاه تهران را بنیاد گذاشت.

اما افشار چیز دیگری است. او با شرق و غرب ارتباط داشت. کار علمی می‌کرد. عشق به کتاب داشت و هر کسی که در ایران اهل کتاب بود، این را درک می‌کرد. افشار روش علمی داشت و این روش چیزی بود که این زمان پسندیده بود. همه به او احترام می‌گذاشتند و در هر شهری عاشقانی داشت که تازه‌ها را به او معرفی می‌کردند. اگر ما فقط اداره مجله «راهنمای کتاب» را در کارنامه او داشتیم، بس بود که او را پدر کتاب‌شناسی نوین بدانیم.

نکته مهم آن است که آقای افشار منهای آنکه یک ایرانی و مسلمان است، هیچ نقطه سیاهی در زندگی خود ندارد. تا‌آنجا‌که خاطرات و گفته‌ها و نوشته‌های موجود نشان می‌دهد، وی در ۸۰ سال زندگی، عضو هیچ گروه و دسته و حزبی به‌صورت پنهانی و آشکار نشد و یک‌سره، با هر کسی که رفت‌وآمد داشت، برای کتاب و ایران بود.

خدمات وی در حوزه فهرست‌نویسی در انواع و اقسام زمینه‌ها، نه‌تن‌ها حاوی روش‌های ابتکاری است، بلکه آن‌ها هم از گستره شایان‌توجهی برخوردار است. صرف تأسیس نشریه نسخه‌های خطی دانشگاه تهران کافی است که از وسعت آن کار و اهمیت آن حیرت‌زده شویم. مشارکت در فهرست‌نویسی نسخ خطی در کتابخانه مجلس، از دیگر فعالیت‌های اوست؛ همچنین کتابخانه ملک که به‌طور ضربتی به انجام رسید و فهرستی از اندوخته‌های ارزشمند آن در‌اختیار قرار گرفت.

وی نزدیک ۱۴ سال (۵۸ ـ ۴۴) ریاست کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران را داشت، دوره‌ای که این کتابخانه، کتابخانه شد و هزاران نسخه خطی و ده‌ها هزار برگ سند و عکس در آن جای گرفت.

فهرست مقالات فارسی، از ارزشمندترین آثاری بود که از این مرد منتشر شد و راهنمای مهمی برای دانش‌پژوهان درباره هزاران مقاله‌ای بود که در نشریات و مجموعه‌های مختلف چاپ شده بود.

دست‌و‌دل‌بازی افشار برای کمک به مراجعان، از دانشجو گرفته تا استادان، از داخل کشور تا خارج، چندان بود که کمتر‌کسی را می‌توان یافت که از وی دلخور شده باشد. علاقه‌اش به هر کاری که به‌نوعی به ایران مربوط می‌شد، بسیار جدی و حامی آن بود.

نه خستی داشت، نه چیزی را برای خود نگاه می‌داشت و نه وقتی سندی یا کتابی دست دیگران می‌دید، حسادت می‌ورزید. اخلاق و منش او در چهارچوب نگاهی بود که به این قبیل آثار داشت. همین امر سبب شده بود بسیاری به او اعتماد کنند و اسناد خصوصی خود را در‌اختیارش قرار دهند.

حافظه عجیب او یکی از شگفتی‌های زندگی وی بود. وقتی روز ششم اسفند در بیمارستان جم به دیدنش رفتم و صحبت از نسخه‌ای کردم، دقیقا به یاد داشت که این کتاب، نسخه‌ای در لندن دارد. این درحالی بود که ضعف زیادی بر وی مستولی بود.

زمانی شماری از نشریات شروع به تندروی علیه وی کرده و مطالبی منتشر کردند. افشار هیچ‌گاه وقعی به این مطالب نگذاشت، نه پاسخ گفت و نه اعتراض کرد و نه ایران را ترک کرد. درحالی‌که بیشتر فرزندانش خارج از کشور بودند و از مکنت مالی بسیار هم برخوردار بود، در اوج همان حرف‌ها و مطالب، حاضر به ترک ایران نشد. این اواخر هم که احساس کرد مریضی او شدت پیدا کرده و ناعلاج است، خواسته بود به ایران بازگردد. گفته بود که در فضای ایران بهتر می‌تواند تنفس کند.

افشار مردی بود برای ایران، دوستدار ایران، و ازآنجایی‌که بخش مهمی از این فرهنگ، فرهنگ اسلامی بود، آثار فراوانی را منتشر کرد که نه‌تن‌ها در حوزه ایران‌شناسی بلکه اسلام‌شناسی هم بود.

افشار یک‌تنه کار چندین مؤسسه را انجام می‌داد، دست کسی را رد نمی‌کرد، و تا آنجا که می‌توانست، کمک می‌کرد. افشار آرامش عجیبی در زندگی شخصی‌اش داشت. هیچ فراموش نمی‌کنم روزی را که زنگ زدم.

حس کردم اندکی صدایش گرفته است. سؤالی پرسیدم جواب داد. پرسیدم: چیزی شده؟ گفت: بابک، پسرم، درگذشته و الان جنازه‌اش اینجاست؛ منتظریم بیایند و ببرند. من دست و پایم را گم کردم. گفت: چیزی نیست؛ به‌هرحال زندگی همین است، باید راضی بود.

افشار متعلق به همه ایرانیان بود و در حوزه فرهنگ ایرانی یک افتخار پایدار است.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.