صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

عزت ا... مهرآوران ۲۲ ساله بود که اولین تئاتر حرفه‌ای اش را با نمایش «حجله بید» تجربه کرد و  سه سال بعد در فیلم «سایه به سایه» مقابل دوربین رفت.

آزاده چشمه سنگی | شهرآرانیوز - از  کوچه‌های شرجی  منتهی به خانه‌های سازمانی شرکت نفت در مسجد سلیمان، یکی اش می‌رسید به خانه آقای مهرآوران که پسر کوچکی به نام عزت ا... داشت. هنوز دبستانی بود که توی مدرسه اولین تجربه صحنه نمایش را در نقش کودکی یتیم تجربه کرد. حضوری که  او را مبتلا به جادوی تئاتر کرد تا آنجا که در همان احوالات، اولین نمایشنامه زندگی اش را خلق کرد، آن هم وقتی که هنوز مشق هایش را با مداد می‌نوشت. تئاتر هنری است که اگر اتمسفر صحنه در جان هنرمند نشست کند، دیگر جدایی از آن ممکن نیست.

عزت ا... جوری دلداد ه نور موضعی میان صحنه شده بود که  تحصیلات دانشگاهی اش را  هم در همین زمینه ادامه داد و سال‌ها بعد از سوی وزارت ارشاد، نشان درجه یک هنری را که  معادل دکتری بود، با خود به  خانه برد. ۲۲ ساله بود که اولین تئاتر حرفه‌ای اش را با نمایش «حجله بید» تجربه کرد و  سه سال بعد در فیلم «سایه به سایه» مقابل دوربین رفت. یکی دو فیلم سینمایی بازی کرد که در سال ۱۳۶۵ با سریال «داستان زندگی»، در قاب تلویزیون درخشید. خودش اعتقاد داشت نخستین کار حرفه‌ای او در بازیگری سال ۷۰ در فیلم «ایلیا» مقابل دوربین ابوالحسن داوودی رقم خورد، اما دلش با سریال «وضعیت سفید» بود که از هر حیث حضور در آن تیم حرفه‌ای را به نیکی یاد می‌کرد. با  «غریبانه»  قاسم جعفری مشهور شد و با سریال «دزد و پلیس» به دل‌ها نشست. سریال «لیسانسه ها» و  «فوق لیسانسه ها»‌ی سروش صحت را که بازی کرد، فقط بابای حبیب نبود. با آن اخم نمکین و طنز خلاقانه، جای خود را قرص و محکم توی دل همه مخاطب‌ها باز کرد. او، بار‌ها مقابل دوربین‌های مختلف تصویربرداری حاضر شد، اما دلش همیشه روی صحنه تئاتر بود.

آنجا می‌توانست در هر نقشی که مستعد کشفی نو و تجربه‌ای سازنده بود، هنرنمایی کند، اما انتخاب هایش در سینما و تلویزیون اغلب به سبب غم نان و امرار معاش بود. سالن‌های تئاتر جای سرمایه گذار‌های بزرگی شده بود که به قواره جیب متوسط و زندگی بی حاشیه امثال مهرآوران جور در‌ نمی‌آمد. با این حال دلش می‌خواست در هر نقشی که تقبل می‌کند، فارغ از کوتاه و بلند بودن نقش ها، عمق شخصیت را به تصویر بکشد. این را مدیون دانش نمایشنامه نویسی اش بود.

تخصصی که یکی دوسال پیش از رفتنش، او را به خلق اثری نزدیک کرده بود که پس از سال‌ها اشتیاق تولید و نمایش آن را داشت. نمایشنامه‌ای با سه شخصیت که در روز‌های قرنطینه خانگی کرونا، آن را با صدای خودش خوانش کرده بود و به اجرای پس از روزگار کرونایی، دل خوش بود. غافل از آنکه جایی در میانه‌های مهر ۱۴۰۰ صحنه تاریک می‌شود. صدای آمبولانس در صحنه می‌پیچد و حضار تا همیشه او را برای شش دهه فعالیت هنری نجیبانه و حرفه‌ای تشویق می‌کنند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.