فرزانه شهامت | شهرآرانیوز؛ کجای شهر مدنظرتان است؟ بالا یا پایین؟ نزدیک حرم چطور؟ مثلا به اندازه سه دقیقه پیاده روی تا رسیدن به بازار خوب است؟ باشد، از همین آخری شروع میکنیم. باید معلوم شود که دسترسی بانوان شهر امام هشتم(ع) به پوشش عفیفانه و زیبا چقدر است و آنچه در فروشگاههای حقیقی شهر و مجازیهای منسوب به مشهد عرضه میشود با متانت بانوی ایرانی چه سنخیتی دارد.
کمتر از ۷۰۰ هزار تومان؟ چه توقع ها! فکرش را هم نکنید. اگر موجودی کارتتان کمتر است، بهتر است بروید سراغ رگالهای دیگر؛ همانها که قد مانتوهایش حوالی زانو است، با آستینهای کوتاه و خیلی گشاد. کوتاه یعنی پانزده سانتی متر بالای مچ و در نمونههای دیگر، حتی بالاتر، نزدیک آرنج. اگر هم اصرار به خرید مانتوی بلند دارید، باید قیمتی را که بیان شد، بپذیرید. این کف قیمت است و نمونههایی تا یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان هم در این فروشگاه موجود است. روی همین نمونه یک ونیم میلیون تومانی دست میگذاریم.
جنس درست ودرمانی ندارد و با دوسه بار شست وشو، به پرز مینشیند. طراحی اش را هم که چه عرض کنیم، آستینهای پفی اش یاد پاچههای شلوار سمباد را در ذهن زنده میکند. دکمه یا حداقل قزن را هم فراموش کرده اند لابد. تک رنگ و به اصطلاح فری سایز است. فروشنده جوان جملهای میگوید که انتظار دارد معجزه کند و باعث شود چشم ببندیم روی همه کاستیهای مانتوهایش؛ اینکه برند فلان است و مستقیم از تهران میآید.
مانتوهای آن سوی فروشگاه را سریعتر نگاه میکنیم. کت وشلوارهایی هستند که به اسم مانتو فروخته میشوند و به جای مهمانیهای خانمانه، از خیابان سردرآورده اند. از مانتوهای کالکشن پاییزه میپرسیم که کی میآید؛ مانتوهایی که خدا میداند این بار کدام بخش از ارزش هایمان را به سخره میگیرند. «اواخر مهر» را جواب میگیریم و بیرون میآییم. راستش توی ذوقمان خورده است.
توقع داشتیم دست کم فروشگاههای چندقدمی تا حرم مطهر، طرحهای آب شسته تری داشته باشند. این طرحها آن قدر آرام و پیوسته برای خودشان جا باز کرده اند که دیگر حضورشان در فروشگاهها عادی شده است؛ حتی برای مسئولانی که فلسفه وجودی شان نظارت بر بازار است.
بیایید خوش بین باشیم. اصلا از کجا معلوم؟ شاید آسمان دیگر فروشگاههای شهر به رنگ دیگری باشد و بانوان عفیف شهرمان از وضعیت اجناس عرضه شده راضی باشند.
تجربه اش از بررسی وضعیت مانتوفروشیها جدید است؛ مربوط به چند روز پیش. یلدا از سلیقه پوشش خود برایمان میگوید؛ اینکه در محیط اداری چادر میپوشد و بیرون از محیط کار ترجیح میدهد با مانتویی پوشیده، حجابش را رعایت کند و چقدر که پیداکردن مانتویی دل خواه برایش سخت شده است. با ناراحتی از چندساعتی تعریف میکند که در یک راسته معروف مانتوفروشی شهرمان وقتش را تلف کرده است: خیلی شلوغ بود. خیلی دنبال مانتو گشتم. به بیشتر از ۱۰ فروشگاه سرزدم. آخرش هم دست خالی برگشتم.
سخت پسند هستید؟ سر تکان میدهد که یعنی نه. بعد هم ویژگی مانتوی مطلوبش را برایمان شرح میدهد: چیز عجیبی نمیخواستم؛ یک مانتوی مشکی، ساده، بلند و پوشیده که مدلش به اصطلاح تابلو نباشد و سال دیگر این موقع از مد نیفتاده باشد.
چطور ممکن است در این تعداد فروشگاه حتی یک نمونه با ویژگیهای یادشده پیدا نکرده باشد؟ میگوید: هرکدامشان ایرادی داشت و به تنهایی نمیتوانست حجاب را تأمین کند و تازه باید به این فکر کنی که مانتو را با چی بپوشی. یکی شومیز آستین کوتاه لازم دارد، آن یکی بلوز آستین بلند، یکی دیگر ساق دست. آن قدر روی هم باید لباس بپوشی که در مهمانی میپزی از گرما. من از این جور مانتوهای به دردنخور دوسه تا دارم که داخل کمدم دارند خاک میخورند.
سرانجام خرید کردید یا نه؟ جوابمان را ابتدا از ابروهای گره خورده اش میگیریم و سپس از توضیحاتش: یک مانتو را دیدم، بلند بود، دکمه هم داشت. گفتم این یکی بد نیست. آستینش را که دیدم، وا رفتم. از نیمه دست گیپور بود و بدن نما. برگشتیم خانه با دستهای خالی.
مقابل یکی از فروشگاههای اسم ورسم دار مانتو در چهارراه آزادشهر ایستاده ایم. برای ورود از کنار فریب «تخفیف ۵۰ درصدی» میگذریم. معنای این ادعا که با پارچه نوشتههایی بیرون فروشگاه نصب شده است، از دو حالت خارج نیست. یا فروشنده آتش زده است به مالش، یا تاکنون گران فروشی کرده است.
برای پیداکردن مانتوهای نامتعارف در این فروشگاه نیازی به گشتن نیست. بهترین نقاط فروشگاه، مثل رگالهای نزدیک ورودی به مانتوهای جلوباز اختصاص دارد. مانتوهای این فروشگاه و موارد متعدد دیگری که در نقاط مختلف شهر بررسی کردیم، از سه حالت خارج نیست؛ یا قدشان در حد بلوز است و اگر بلند باشد، در قد آستین یا دکمه مشکل دارد، یا مانتوهایی است که در هیچ کدام از این موارد مشکلی ندارد، اما طراحی و پارچه اش مناسب خانمهای پنجاه سال به بالاست. اندک مواردی که طراحی قابل قبولی دارند، در کیفیت جنسشان دچار مشکل اند. مثلا همین موردی که پارچه نخی دارد و به نظر میرسد از آنهایی باشد که صبح میپوشی، به ظهر نرسیده آن قدر چروک شده است که باید هرچه زودتر خودت را به خانه برسانی.
راستی، یک کشف دیگر. مانتوهایی که نامتعارف بودن را از حد گذارنده اند، مثلا همین نمونه مانتویی که آستینهای بسیار کوتاه و چاک خورده دارد، یا نمونهای که مانتوی جلوباز را با چاکهای بسیار بلند ضمیمه کرده است، هیچ برندی ندارند و کاملا بی نام ونشان عرضه شده اند. یعنی باید باور کنیم که پیداکردن تولیدیهای تاراج کننده عفت بانوان شهر برای دستگاههایی که ابزارهای قانونی نظارت را دارند، کار دشواری است؟
با چادر و روسریای که صورتش را تنگ دربرگرفته است، تشخیص سن و سالش ساده نیست. چهل سالگی را باید پر کرده باشد. خودش را فاطمه معرفی میکند. از موضوع گزارشمان که آگاه میشود، انگار که هم درد پیدا کرده باشد، صحبت کردن مدامش را شروع میکند: بیست روز پیش رفتم خرید مانتو برای خودم و دخترم. فروشگاههای مرکز شهر طرحهای قشنگی ندارند. سمت بالای شهر هم مانتوها خراب است؛ جلوباز و چاک دار با قیمتهای آن چنانی. حتی به فروشگاه برند فلان که پیش ترها خرید میکردم و خیلی راضی بودم هم سر زدم. کیفیت پارچه هایش را پایین آورده و قیمت هایش را بالا برده است.
او ادامه میدهد: قیمتها در فروشگاهی که خرید کردیم، از یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان شروع میشد تا ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان. در مانتوفروشی به آن بزرگی با چنین قیمت هایی، فقط دوسه نمونه پیدا کردیم که زیبا و عفیفانه بود. اتفاقا همان روز که خرید رفته بودیم، خانمهای دیگری هم آمده بودند که مثل ما دنبال مانتوی پوشیده بودند.
فاطمه از وجود کارگروهی به نام عفاف و حجاب در استان بی خبر است. از کارگروه سامان دهی مد و لباس هم همین طور. از او که سرگرم مادرانگی هایش است، انتظار چنین اطلاعاتی نمیرود. به عنوان بانویی که شهر را دور زده است به امید پیداکردن مانتویی ساده، زیبا، پوشیده، باکیفیت و قیمت مناسب، میگوید که درعمل نتیجهای از تشکیل ساختارهای یادشده ندیده است.
ناراحتی چرا؟ چیز بدی نپرسیدیم که! از روی مقنعه بلند و حجاب رعایت شده اش به این نتیجه رسیدیم که موضوع حجاب برایش مهم باشد. برای همین سؤال کردیم که آیا تازگیها به مانتوفروشی سر زده است یا خیر. جواب مثبتش را تلخ دریافت میکنیم. هرچه میپرسیم، یک جواب میدهد: افتضاح! از طرحها میپرسیم و از کیفیت جنس ها. جواب زهرای چهل ودوساله همان است که اشاره شد. او مادر دختری هفده ساله است و میگوید که فرزندش را مانند خودش مقید به حجاب بار آورده است.
اسم میبرد از چند بازار و راسته معروف که تجمع مانتوفروشیهای مشهد به شمار میروند: تقریبا همه را زیر پا گذاشتیم برای پیداکردن مانتو برای هردومان. بعد دو سال کرونایی و خواب بازار، فکرش را نمیکردم وضعیت این طور باشد. بازار پر از مانتوهایی بود که من اسمشان را گذاشته ام اجق وجق. جلوباز بودند با یک تی شرت تنگ و یک قزن، آستینهای کوتاه یا چاک دار، جنسهای نامناسب و قیمتهای زیاد.
اشاره میکند به مانتوی مشکی سادهای که به تن دارد و جای مچ هایش کمی تور کار شده است. با ناراحتی میپرسد: این مانتوی ساده میارزد به یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومان؟! معلوم است که نمیارزد. مگر چی دارد؟
بیایید خوش خیال باشیم و تصور کنیم که شاید فضای بی دروپیکر مجازی محل فروش مانتوهای نامتعارفی است که نمونه هایش را در خیابان میبینیم. وعدههای بی سرانجام سامان دهی فضای مجازی را مرور میکنیم و جست وجویی کوتاه با چند هشتگ متواتر در فضای اینستاگرام انجام میدهیم. صفحات متعددی برایمان فهرست میشود که یکی از ترفندهایشان برای جلب مخاطب و فروش لباسهای نامتعارف، استفاده از کلیدواژههایی مانند مانتوجلوباز، شلوار جلوچاک دار، شلوار بغل چاک دار و مواردی از این دست است.
این مزونها که نشانی خود را مشهد اعلام کرده اند، نه فقط مانتوهای نامتعارف را به بازار عرضه میکنند، بلکه با استفاده از مدلهایی که حداقل پوشش را دارند، سبک استفاده از مانتوها و این را که با کدام لباسها و آرایشها به اصطلاح ست میشوند، به طور عملی به مخاطب آموزش میدهند. به عنوان نمونه یکی از این صفحات که ۶۳ هزار دنبال کننده دارد و از نشانی اش به «مشهد، هفتم تیر» بسنده کرده، مانتویی به قیمت حدود ۵۰۰ هزار تومان را برای فروش گذاشته است. مدلی که این مانتوی جلوباز را پوشیده، شلواری فاق بلند به تن دارد. از یقه بسیار باز آن که بگذریم، دامن گشاد آن نیز با چاکهای بلند، حداقل پوشش را از استفاده کننده سلب میکند.
از این نمونهها فراوان اند و شرح یک به یکشان در حوصله شما و فضای صفحه نمیگنجد. سوای مزونهایی که خودشان را راحت کرده اند و از مدلهای کاملا بی حجاب استفاده میکنند، رعایت بایدها در دیگران نیز کمترین حد ممکن است. به عنوان نمونهای کوچک از این دنیای آشفته، مزونی را مثال میزنیم که نشانی اش را بولوار فلسطین اعلام کرده است و بیش از ۱۷ هزار دنبال کننده دارد. در یکی از نمونه کارها، لباسی را که درواقع بلوز است، با صفتهای اسپرت، خیلی جذاب و خاص، به عنوان مانتو معرفی میکند. مدل عکس، شلوار جین اسکینی پوشیده و با دستمالی که فقط فرق سرش را پوشانده، به افق خیره شده است. قیمت قدیم این مانتو ۷۴۸ هزار تومان است؛ قابل شما را ندارد.
مانتویی که این بانو به تن دارد، باعث تعجب است. نظیرش را در هیچ کدام از دهها فروشگاه مجازی ندیده ایم. همین طور در مانتوفروشیهای خیابان راهنمایی، ایثار و آزادشهر که فضای شرح جزئیات همه شان فراهم نیست. مانتویی که تعریفش را میکنیم، آزاد، بلند و خوش دوخت است، با دکمههایی ریز و متعدد که نسلشان در بیشتر مانتوهای امروزی منقرض شده است. پوششی که این مانتو با ضمیمه یک روسری بلند برای این بانو به ارمغان آورده، کامل است و چیزی از چادر کم ندارد.
او را خیلی اتفاقی در خیابان میبینیم و علاقه مند میشویم از محل عرضه مانتویش بدانیم. پاسخی که میدهد، هرچند نشان از اهتمام زنان عفیف شهرمان برای حفظ ارزش هایشان دارد، روی دیدهها و قضاوت ما از وضعیت کلی عرضه این بازار و دشواریهای یافتن مانتوی پوشیده، صحه میگذارد: برای من که میخواهم کاملا پوشیده باشم، شبیه این مانتو در بازار پیدا نمیشود. برای همین خودم دست به کار شدم و دوختم. سخت نبود.
بعد هم با سخاوت شروع میکند به آموزش دوخت مانتو در پیاده رو؛ اینکه پارچه با عرض یک ونیم متر را به اندازه دوبرابر قدتان تهیه میکنید، پارچه را دولا میکنید و.... راهکاری که او پیدا کرده، خیاطی است و راهکار بانوی دیگری که با او هم کلام میشویم، خرید از فلان خیابان تهران. نکند راهکار برخی دیگر تن دادن به خرید و پوشیدن موجودیهای کنونی بازار و کوتاه آمدن پله پله از ارزش هایشان باشد؟
در گزارشی که فردا منتشر خواهد شد گفتگو با عضو هیئت مدیریه اتحادیه پوشاک مشهد و یکی از فعالان حوزه حجاب را میخوانید.