زهرا مرادوند | شهرآرانیوز؛ چهارشنبه است و بین شلوغی خیابانها و روزمرگی آدمها و هیاهوی کوچههای اطراف حرم، بی درنگ به سمت باب الجواد (ع) قدم برمی دارم، گویی اختیار این گامها با من نیست و پاهایم از من فرمان نمیگیرند که این گونه بی تاب رسیدن شده اند.
اما همین که معجر چشمانم، گنبد طلایی رضا (ع) را در محاصره اشکهای حلقه زده خود، قاب میگیرند، قدم هایم به سکون میرسند و مات این همه عظمت و جلال و آرامش میمانند.
اینجا پای رفتن همه لنگ میزند و دل به حالت درماندگی میافتد و شاید زیباترین لنگی و درماندگی دنیا همین باشد؛ جایی که دربرابر امام رئوف بی تاب میشوی تا او مرهمی باشد بر آشوب روزمرگی هایت. به اطراف که مینگرم، گوشه وکنار این حرم، قصه و روایتی دارد که به زیبایی از زمزمه لب زائران و مروارید غلتان اشک هایشان پیداست؛ صحن و سرایی که در گوشه گوشه اش صدای نجوا و زمزمه و دعا و ناله میآید، اما حال دل همه زائران، هوایی میشود تا به نگاه صاحب خانه، رضایی شوند.
به سمت صحن انقلاب قدم برمی دارم، جایی که پنجره فولاد و سقاخانه در کنار تصویر با ابهت گنبدش، انقلابی دوباره در وجودم برپا میکند تا صف آرایی این همه زیبایی اش، مرا تسلیم رأفت و مهر بی مانندش کند.
همین که تلاطم دلم با نگاههای خیره به پنجره فولاد به آرامش میرسد، نگاهی به انبوه زائران میاندازم؛ چه غوغای زیبایی است که از هر رنگ و شکل و زبانی، گرد این گنبد آمده اند و یک صدا «رضا (ع)» را میخوانند.
تفاوت زائران حرم نشان میدهد که برای رضایی شدن اهل کجا بودن مهم نیست؛ اهلیت و دلبستگی به ساحت اوست که دانههای تسبیح هزار رنگ زائران را به هم گره میزند تا این تصویر کم نظیر در قالب هر صحن ماندگار شود.
بین زائران، بانویی در انتهای صحن انقلاب و خیره به گنبد، توجهم را به خود جلب میکند، کسی که بعد از هم صحبتی با او، متوجه میشوم علی رغم اینکه فارسی را به زیبایی و روانی سخن میکند، اهل لاهور پاکستان است.
او که با شیفتگی خاصی به حرم نگاه میکند، میگوید: تا الان شهرهای بسیاری در ایران و پاکستان دیده ام، اما به نظرم مشهد یکی از بهترین شهرها و در واقع بهترین شهری است که تا به حال دیده ام و این مرهون امنیت و آرامشی است که در شهر وجود دارد و اعتدالی که در شهر برقرار است.
«زینب آزاد» نام اوست و معتقد است در مشهد، افراد از هر فرهنگ و با هر پوشش و هر سلیقهای کنار هم زندگی میکنند و یکدست نیستند و همین باعث شده است هر فرد با هر جایگاه و شرایطی در این شهر احساس راحتی کند، چون احساس غربت به او دست نمیدهد.
زینب با اشتیاق ادامه میدهد: اگر زائر خارجی باشید، این موضوع را بیشتر متوجه میشوید؛ اینکه ساکنان این شهر، افراد خارجی را هم میپذیرند، در حالی که اگر وارد شهر دیگری شوید که سبک دیگری از پوشش و رفتاری متفاوت در آن حاکم باشد، آنجا احساس غربت میکنید.
زینب که معتقد است مشهد آرامترین شهر است، علت این آرامش را حرم امام رضا (ع) و وجود پر برکت این امام رئوف میداند که باعث شده است اینجا مرکز تجمع شیعیان از شهرهای مختلف جهان باشد.
این بانوی پاکستانی میگوید: این میزان تفاوت فرهنگها در یک شهر باعث میشود آدمها با فرهنگهای مختلف آشنا شوند و انعطاف پذیری بیشتری داشته باشند.
زینب به زیبایی خاصی از رأفت امام هشتم سخن میگوید و معتقد است کسانی که به اینجا میآیند، این رأفت امام را واقعا حس میکنند.
این زائر پاکستانی میگوید: حرم امام رضا (ع) پر از آرامش است و من هیچ وقت حسی را که در حرم دارم، در جای دیگر تجربه نکرده ام، چون اینجا حس میکنی مشکلی نداری و حالت خوب است. وقتی وارد حرم میشوی، ذهن از مشکلات، درگیریها و خیلی مسائل دیگر رها میشود و آن آرامشی که در حرم حاصل میشود، در هیچ جای عالم به دست نمیآید.
او که عنایات امام رضا (ع) را مداوم و مستمر میداند، درباره آخرین عنایت آن امام در زندگی اش میگوید: سایه امام رضا (ع) همیشه روی سر ماست. این اواخر برای سفر اربعین دچار مشکلات بسیاری شدیم و اصلا فکر نمیکردیم که بتوانیم به زیارت برویم. در واقع وقت اندک و مشکلات بسیار بود، اما با عنایت امام رضا (ع) توانستیم به این سفر زیارتی برویم. مطمئنم اگر نظر امام نبود، این سفر حاصل نمیشد.
زینب به زیبایی حال زیارت را وصف میکند و میگوید: وقتی اوضاع خیلی سخت میشود، به امام هشتم رجوع میکنم و مطمئن هستم ایشان مثل پدری مهربان، حواسشان به ما هست.
این بانوی پاکستانی میافزاید: در حرم بیشتر به صحن انقلاب میروم، چون قسمت روبه روی گنبد را خیلی دوست دارم و دیدن گنبد از آن زاویه، آرامش بسیار به من میدهد، به ویژه بعد از نماز صبح و هنگام طلوع آفتاب، بهترین مکان عالم آنجاست؛ زیرا راحت میتوانیم با امام صحبت کنیم و باور داریم امام گوش میکند و اگر چه ما نمیشنویم، جواب ما را میدهد. او خواندن زیارت نامه امام رضا (ع)، زیارت امین ا...، آل یاسین و جامعه کبیره را برنامه همیشگی اش هنگام رفتن به حرم عنوان میکند.
محمد نورس حمید، زائر فلسطینی اهل حمص، فرد دیگری است که با او گفتگو میکنیم. او درباره اولین حضورش در مشهد میگوید: مشهد شهری پیشرفته و زیبا با امکانات خوب است که نگاه هر زائر و گردشگری را به خود جلب میکند.
نورس حمید با اشاره به تعداد زیاد زائران رضوی میگوید: آن زمان امام رضا (ع) در شهر غریب بود و ما اکنون در زمین غریب هستیم.
البته او معتقد است هر زمان که به حرم مشرف میشود، غربت خود را فراموش میکند. این زائر فلسطینی میگوید شاهد عنایات ویژه امام رئوف در رفع مشکلات دوستانش بوده است. او خواندن دعا و قرآن و نماز در حرم را از اعمال عبادیای میداند که موجب آرامش خاطرش میشود.
نورس حمید حتی دوستیهای شکل گرفته اخیرش را مرهون عنایت امام رضا (ع) میداند و میگوید: بیشتر دوستان ایرانی ام را از طریق حرم یافته ام. آ نها برخی کارمند ادارههای زیر مجموعه حرم هستند، برخی طلبه اند. همچنین از طریق برنامههایی که در حرم اجرا میشود، با چند نفر دوست و آشنا شده ام. همه این دوستیها برایم ارزشمند است. جالب اینجاست که دوستانی که از طریق حرم با آنها آشنا شده ام، بیشتر از دوستان دانشگاهی ام هستند و این عنایت امام رئوف به من است.
او میگوید: معمولا نمازهایم را در حرم میخوانم و کنار ضریح میروم و دعا میکنم. بعد به صحن قدس میروم که برایم خیلی دیدنی است و در آنجا مینشینم. این زائر فلسطینی که به واسطه تحصیل در دانشگاه، در مشهد مجاور شده است، میگوید: الان که ساکن مشهد شده ام، احساس غربتم خیلی کم شده است. مردم مشهد مثل مردم شهر خودم هستند؛ حتی چند باری که به تهران سفر کاری داشته ام، سریع برمی گردم؛ یعنی صبح به تهران میرسم و شب برمی گردم به مشهد؛ چون نمیتوانم ساعات طولانی از مشهد جدا و دور باشم.