صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

چرا بی‌تفاوت شدیم

  • کد خبر: ۱۳۳۰۸
  • ۱۰ دی ۱۳۹۸ - ۰۸:۳۲
سعید جلائیان خبرنگار شهرآرا محله
یک ماه پیش در پیاده‌رو راه می‌رفتم و با تلفن همراه مشغول تماشای فوتبال بودم که موتورسیکلتی از پشت به من نزدیک شد و دستش را به سمت من رها کرد تا تلفنم را از دستانم جدا کند. خوشبختانه در آخرین لحظات صدای موتور را شنیدم و گوشی را با قدرت بیشتری نگه‌داشتم و سارق که به نظرم کمتر از ۱۸ سال داشت ناموفق ماند و از محل به آرامی گریخت.
کمی جا خورده بودم و درک اتفاقی که افتاد برایم کمی طول کشید. نکته جالب توجه برای من شلوغ بودن پیاده‌رو و نگاه‌های سرد و بی‌روحی بود که من و راکب نوجوان موتورسیکلت را نظاره می‌کرد. همان‌طور که موتورسیکلت از محل می‌رفت چشمان ده‌ها نفر بدون کوچک‌ترین حرکتی او را دنبال می‌کرد. واکنش شهروندان شاهد این جریان تنها به یک سؤال از من خلاصه شد و مردی که در فاصله یک قدمی من راه می‌رفت از من پرسید «تلفنت را توانست ببرد؟!»
راستش بیشتر از آن سارق از شهروندانی ناراحت بودم که نگاه می‌کردند و هیچ کاری برای کمک به من یا دستگیری سارق انجام ندادند. همان لحظه در ذهنم این اتفاق را به حمله یک حیوان درنده به گله‌ای از حیوانات بی‌دفاع تشبیه کردم که همه حیوانات به جای دفاع از خود نظاره‌گر هستند و منتظر تا مهاجم یکی از همنوعان آن‌ها را ببرد. حتی نوع ایستادن برخی برایم شبیه بود به لحظه‌ای که حیوانی از یک گله شکار خود را گرفته است و دیگران از اینکه در امنیت به سر می‌برند، خشنود هستند و غافل از اینکه آن حیوان درنده برای شکار به زودی باز خواهد گشت و شاید بار بعدی آن‌ها را مورد حمله قرار دهد.
تنها ۲ روز از این ماجرا نگذشته بود که شاهد موردی مشابه بودم. البته این بار من در نقش شاهد و شخصی که مورد حمله قرار گرفت یک زائر عرب زبان بخت برگشته بود که در حال مکالمه با تلفن همراه به صورت تصویری با عراق بود. این حادثه نیز خیلی سریع رخ داد. صدای گوش‌خراش گاز موتورسیکلت باعث چرخش سر من شد و در پی آن یک جوان درشت اندامی را دیدم که صورت خود را پوشانده بود و سوار بر موتور به پیاده‌رو آمد. آن جوان یک دستش را به سمت تلفن همراه زائر برد و گوشی را از دست او خارج کرد و بلافاصله از محل گریخت.
من کمتر از ۲ متر با شخصی که مورد حمله قرار گرفته بود فاصله داشتم، اما هیچ واکنشی نشان ندادم. مغزم در آن چند ثانیه نتوانست فرمانی برای کمک به زائر صادر کند. آن قدر سریع همه چیز اتفاق افتاد که حتی نتوانستم چشمانم را به سمت پلاک موتورسیکلت ببرم. متأسفانه این تنها سرقتی نبود که در یک ماه اخیر شاهدش بودم. سرقت از یک بیمار در بیرون بیمارستان که خوشبختانه ناموفق بود و سارق نیز در نهایت بر خلاف مسیر حرکت خودرو‌ها از محل گریخت مورد دیگری بود. افزون بر این‌ها موارد دیگری را نیز در محله بهارستان، پروین اعتصامی، عنصری و مقدم شاهد بودم و یا از آن مطلع شدم که نشان می‌دهد سرقت در تمام محلات دارد به امری عادی تبدیل می‌شود.
با توجه به گسترش سرقت‌ها باید کاری کرد. وظیفه نیرو‌های انتظامی مشخص است و به آن عمل می‌کنند، اما آیا تمام وظیفه دستگیری و تأمین امنیت ما را باید بر عهده پلیس سپرد یا شهروندان نیز در این امر مهم شرح وظیفه‌ای دارند؟ آیا شهروندان نیز در صورتی که مشاهده کردند یکی از همشهریان آن‌ها مورد حمله قرار گرفته است باید کاری کنند یا بی‌تفاوت تنها نظاره‌گر باشند و از حوادثی که شاهد آن هستند برای گرم کردن محافل خود استفاده کنند؟
برچسب ها: یادداشت
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.