صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

معرفی کتاب نوجوان | شهری که مردم آن با زانو راه می‌رفتند

  • کد خبر: ۱۳۶۱۴۸
  • ۰۸ آذر ۱۴۰۱ - ۱۳:۴۷
قصه‌ی کتاب «شهری که مردم آن با زانو راه می‌رفتند» ماجرای جهانگردی نه‌چندان پیر است که خانه‌ی خود را ترک می‌کند تا دور دنیا سفر کند.

هانیه وهابی - قصه‌ی کتاب «شهری که مردم آن با زانو راه می‌رفتند» ماجرای جهانگردی نه‌چندان پیر است که خانه‌ی خود را ترک می‌کند تا دور دنیا سفر کند. این تصمیم مرد سبب می‌شود به شهری عجیب قدم بگذارد که مردمش روی زانو راه می‌رفتند.

چهره‌ی این شهر نیز با شهرهای دیگر متفاوت بود. ساختمان‌های زشت و زیبا، و فقیرانه و مجلل بسیاری دیده می‌شدند اما همه‌ی آن‌ها ارتفاع یکسان و کمی داشتند.

مشاهده‌ی این شهر عجیب و غریب باعث می‌شود جهانگرد به سراغ یکی از ساکنان شهر برود و دلیل این وقایع شگفت‌آور را جویا شود. این‌چنین، درمی‌یابد که حاکم شهر جادوگری کوتاه‌قامت است، کسی که از وقتی حاکم این شهر شده است، قوانینی عجیب وضع می‌کند.

یکی از این قوانین خودخواهانه این است که هیچ‌کدام از مردم شهر اجازه ندارند بلندتر از جادوگر باشند، و در صورت مشاهده‌ی چنین چیزی، آن‌‌ها را مجازات می‌کنند.

این قانون سخت و طاقت‌فرسا جهانگرد را نیز گرفتار می‌کند زیرا به محض اینکه مأموران شهر او را می‌بینند، به جرم زیر پا گذاشتن قوانین حاکم دستگیرش می‌کنند و نزد جادوگر می‌برند.

در ادامه‌ی داستان، جهانگرد که مانند دیگران باید مجازات شود، مهلتی ۱۰ روزه از حاکم می‌خواهد تا برای پیدا کردن سوپی خوش‌مزه راهی شهر شود و در ازای این کار تخفیفی در اجرای مجازاتش از جادوگر بگیرد، زیرا حاکم شهر مردی شکم‌گنده است که علاقه‌ی بسیاری به خوردن سوپ و آش دارد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.