خبر رجعت خونین سربهدارترین قاسم نینوای ایران بر صور رسانههای جهان دمیده شد و نوای حزین اذانی نابهنگام بر کوچههای جمهوری اسلامی شرافت و غیرت پیچید.
بدون شک نام «قاسم سلیمانی» نامی نبود که اهالی این جهان، دستکم یکبار آن را نشنیده یا تصویری از او ندیده باشند.
نام آن اسطوره بر ترازوی ناموزون عدالت جهان بسی پرافتخار و درخشنده بود.
شجاعت و رودررویی آن بزرگمرد در میدان نبردی که کمترین حربه نیروی جبهه دشمنانش بُریدن سرهای مردمانی از مذاهب مختلف و تجاوزهای گروهی به زنان و دخترکانی از طوایف و قبیلههای مختلف بود، بر صفحات تاریخ ثبت و ماندگار شده است.
تردیدی نیست که آنچه در این میان بر عظمت و شکوه آن سردار افزود و او را محبوبالقلوب مردمان کرد، آرامشی بود که ارمغان تلاش و مجاهدت او در ایجاد جبههای واحد از مذاهب مختلف در رویارویی و مقابله با قسیترین نیروهایی بود که آموزشدیده رژیمی متخاصم بودند که از طریق بهوجود آوردن یک جنگ روانی به دنبال ایجاد ترس و دلهره در میان مردمان عراق و ایران و... بودند.
حربهای وحشیانه و رعبآور و کاملا علمی و حسابشده که زاییده اندیشههای بیمار و مسموم سلطهجویان جهانی بود.
امروز «سلیمانی» فرمانده ارشد آن فتحهای بزرگ در میان ما نیست، اما آنچه مسلم است، اینکه خدای دانا و مقتدر او هست و البته لشکری از میلیونها سلیمانی دیگر که در اقتدا به شجاعت و جسارت آن اسطوره و تأسی به اعتقاد راسخ او، با توکل به قدرت لایزال خداوند به جانشین شایسته او «اسماعیل قاآنی» اقتدا خواهند کرد و نگاهبانِ عزت و نجابت این سرزمین خواهند شد.
بعد از این واقعه مردمان این بلاد یک «قاسم» خواهند بود و ایرانی «سلیمانی».