بهمن سال ۱۳۱۶ خورشیدی برای شاگرد اول کلاس چهارم دبستان عنصری رنگوبویی دیگر داشت. طبق برنامه هرساله قرار بود از شاگرداولهای مدارس مشهد در مراسمی که در دبیرستان فردوسی برگزار میشد، تقدیر شود. همان روزها برف سنگینی در مشهد باریده بود و غلامحسین به خاطر جثه نحیفی که داشت نمیتوانست از میان گلولای و چالههای مسیر به راحتی عبور کند و خود را به مراسم برساند. مدیر مدرسه که نمیخواست این دانشآموز خوشاستعداد از لذت حضور در این مراسم محروم شود، راه حلی پیدا کرد. اشرفزاده، مدیر مدرسه، غلامحسین را بر روی دوش خود گذاشت و به سمت مراسم حرکت کرد.
خیلی سخت بود تا غلامحسین با خود کنار بیاید که اکنون بر روی شانههای مدیر مدرسه جاخوش کرده است و آقا مدیر هم برای اینکه او احساس ناراحتی نکند، تمام مسیر با او سخنان مطایبهآمیز میگفت تا زمان به سرعت بگذرد. این رفتار انسانی هیچوقت از ذهن این دانشآموز دبستان عنصری پاک نشد و سالها بعد وقتی در مقام استادی دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد قرار گرفت این شرافت و حسن خلق سرلوحه او در مقام یک معلم بود، اما حسن شهرت او سوای اخلاق خوشش مدیون خدمات بیشمارش به ادبیات ایران نیز هست.
در زمانی که کمتر کسی به فکر انتشار مجله فرهنگی بود، یوسفی، بدون هرگونه شائبه اقتصادی مجلهای مرتبط با نیازهای آموزشی تأسیس کرد و نهتنها برخی مقالات هر شماره را نوشت، بلکه تلاش کرد مجله با پایینترین قیمت و بهترین کیفیت محتوایی و چاپی ارائه شود. صاحب امتیاز و مدیر مسئول مجله «نامهفرهنگ» نامشخص است، اما با توجه به یادداشت مرتضی مدرسی (رئیس فرهنگ خراسان وقت)، اداره فرهنگ خراسان عهدهدار این دو سمت بود. سردبیر مجله نیز یوسفی بود. اولین شماره نشریه در دی ۱۳۳۰ در مشهد منتشر شد. نوبت انتشار آن ماهیانه و محل اداره این نشریه مشهد، دبیرستان شاهرضا بود. از مجله «نامه فرهنگ» در دو سال جمعا هجده شماره منتشر و پس از آن برای همیشه متوقف شد.
فعالیتهای دکتر غلامحسین یوسفی در دو عرصه نمود بارزی داشت. عرصه اولی که او در آن یادگارهای ارزنده برای ما به جای گذاشت، عرصه تصحیح متون کهن بر اساس دقیقترین شیوههای علمی و بر پایه نسخ خطی اصیل است. نهضت بسیار فرخنده و خوب تصحیح متون از زمان علامه قزوینی و به همت والای این مرد بزرگ آغاز شده بود. در نسل بعد از این بزرگواران، شاگردان آن رادمردان بودند که راه را ادامه دادند و نامهایی بس بزرگ و عزیز، چون دکتر ذبیحا... صفا، دکتر پرویز ناتل خانلری و دکتر غلامحسین یوسفی سپهسالاران این عرصه دشوار و مهم لقب گرفتند.
دکتر یوسفی، مردی بود بس دقیق و حساس. تمامی نسخههای خطی مهم ادبیات پارسی را که متأسفانه به جای آنکه در خاک وطن باشند، اینک در موزههای مهم و مجموعههای شخصی درخور توجه سراسر جهان پراکنده شدهاند، میشناخت و بر روی بیشتر آنها کار کرده بود. ایشان همچنین صدها میکروفیلم از قدیمیترین نسخ قابوسنامه و همچنین گلستان و بوستان سعدی تهیه کرد که هنوز هم بهترین و کاملترین گنجینه برای نسخهشناسی این متون هستند. استاد، خود با نگاهی ژرف و با عشقی عجیب که به شیخ اجل سعدی داشت، به تصحیح گلستان و بوستان پرداخت و تصحیحات ایشان از این دو متن گرانسنگ و بیهمتا، تا حد بسیار زیادی از دقیقترین تصحیحات گلستان و بوستان است.
دکتر یوسفی، «تصحیح غزلیات سعدی شیرین سخن» را نیز آغاز کرده بود، اما دریغ که عمر استاد کفاف نداد و این تصحیح شیوا و محققانه نیمهکاره ماند، ولی خوشبختانه دوست دیرین استاد، زندهیاد دکتر پرویز اتابکی کار نیمهمانده رفیق شفیق خویش را دست گرفت و با همان شیوه و بر اساس همان نسخههایی که دکتر یوسفی اساس کار تصحیح غزلیات سعدی را بر مبنای آنها نهاده بود، این گنجینه عزیز را به سرمنزل مقصود رسانید و اینک «تصحیح غزلیات سعدی» به کوشش دکتر یوسفی و دکتر اتابکی در دست ماست.
عرصه دومی که دکتر یوسفی در آن ید بیضایی داشت و درخور توجه تحسین است، نقد ادبی او بود.
ایشان با نگارش کتابهایی ممتاز، چون «دیداری با اهل قلم» و «چشمه روشن» نقد ادبی ما را وارد دورهای درخشان و تازه کرد و یک دوره کامل از عالیترین و علمیترین نقد ادبی را به شیفتگان دانش ادبی هدیه داد. نقد ادبی جدید، در کشور ما با کوششهای والای استاد فقید، دکتر عبدالحسین زرینکوب، کسوتی درخور یافت. اما هنوز به کتبی نیاز بود که این نقد علمی و دانشورانه را در عمل و بهنحوی جامع جلوهگر کند. خود دکتر زرینکوب در آثار گران سنگی چون: «نقد ادبی»، «حدیث خوش سعدی»، و بهویژه کتاب ارزشمند «با کاروان حله» این قافله را به حرکت انداخت. او در دو کتاب «دیداری با اهل قلم» و «چشمه روشن» این راه را ادامه داد.
دکتر یوسفی، عشقی بیاندازه به ایران زمین داشت و این دلبستگی در آثار وی بهنحوی علمی و شیوا نمایان بود. در بسیاری از نوشتههای او حس میهندوستی و تعلق به ایران دیده میشود. او همیشه به دنبال آن بود تا میراث درخشان ایران زمین را به جوانان
بشناساند. دکتر یوسفی، در یکی از نوشتههایش یادآور میشود: «عوامل مهمی که میتواند جوانان کشور را با هدف و با شخصیت بارآورد، شناختن ایران، عشق به ایران و کوشش در راه سربلندی ملت ایران است و آثار ادبی ما بهخصوص شاهنامه در پدیدآوردن این روح و منش در ایشان بسیار مؤثر تواند بود.»