یکی از سرشناسترین ادیبان عصر معاصر، برخاسته از خطة خراسان، دکتر غلامحسین یوسفی است. این استاد برجسته و پیشکسوت زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد علاوه بر این که استادی تمام و کاملاً متبحر در حوزه زبان و ادبیات فارسی بود، اشراف بسیار زیادی در سایر حوزههای فرهنگ و تمدن ایران داشت. از جمله در دانش تاریخ نیز دستی توانا داشت و در آثار پرشمار خود همواره دغدغة توجه همهجانبه به فرهنگ و تمدن و تاریخ کشور داشت.
دکتر یوسفی معتقد بود تمام تحصیلکردگان ما در رشتههای گوناگون پزشکی، علوم محض و فنی قبل از هر چیز باید با ایران، فرهنگ و ادب و هنر آن و نیز تاریخ و تمدنش آشنایی نسبی پیدا کنند. از دیدگاه وی دانشجویان باید از دیروز و امروز سرنوشت مردم ایران آگاه باشند و سرگذشت قوم ایرانی را با همة فراز و نشیب هایش بشناسند؛ از دین، مذهب، آداب و رسوم و خلقیات مردم شهرها و روستاهای ایران باخبر باشند تا بتوانند برای وطن خود کاری انجام دهند.
منظور وی از شناخت ایران فقط حماسهسرایی و ایجاد عصبیت و در گذشته به سر بردن نبود، بلکه معتقد بود شناخت ایران همراه با دانایی و شعور و وجدان بیدار لازم است؛ به گونهای که هم دورههای شکفتگی و سعادت گذشته را بشناسند و هم روزگاران تیره را در خاطر داشته باشند.
"تا ایران را درست نشناسیم آن را به حق دوست نمیتوانیم داشت. وطن دوستی وقتی از سر معرفت باشد درست و سودمند تواند بود. نیروهای متخصص نظیر پزشکان و مهندسان و غیرهم که ایران را نشناسند و به آن دل نبندند، پیوندشان با کشور و مملکت سست و پاگسسته است. کسی که ملت و مملکت خود را به حقیقت بشناسد آن را آگاهانه دوست خواهد داشت و هیچ انگیزهای موجب نخواهد شد این پیوند در وجود او سستی گیرد".
گذشته از تقویت میهن دوستی در سایة توجه به تاریخ و فرهنگ و تمدن، دکتر یوسفی اعتقاد داشت افراد با وارد شدن در این حوزهها، فرهیختهتر و با فرهنگتر می شوند؛ چرا که از راه علوم و معارف انسانی است که ذوق بشر تلطیف مییابد و روح انصاف و تسامح و صعة صدر در آنان پرورده میشود.
به عقیدة دکتر یوسفی، آگاهی ایرانیان نسبت به تاریخ و فرهنگ خود امری حیاتی است. او در کتاب دیداری با اهل قلم آورده است که اصلاحطلبان درستاندیش عصر مشروطه با اتکا به فرهنگ اصیل خود دچار غربزدگی نشدند و قدر اسلام و توحید را دانستند و این نموداری از تربیت استوار روشنفکرانی بود که در سایة فرهنگی دیرپا رشد کرده بودند.
دکتر یوسفی به عدالت تاریخ اعتقاد داشت. او سخن ویلیام هزلیت نویسنده و منتقد انگلیسی را نقل و تأیید میکرد که معتقد بود "کسی که فقط در دورة زندگی خویش بزرگ به شمار میآید در حقیقت بزرگ نیست. آزمون بزرگی، صفحة تاریخ است." بدین وسیله، وی قضاوت تاریخ را ارجحتر از هر قضاوتی میدانست.
بررسی آثار گوناگون و پر شمار دکتر غلامحسین یوسفی نشان از اشراف وی به تاریخ دارد. او در این آثار به تناسب، روایات و رویدادهای تاریخی را نقل و بعضاً نقد کرده است. آگاهی دکتر یوسفی فقط در یک محدودة خاص از تاریخ ایران نبوده است بلکه تاریخ ایران را از روزگار کهن تا دورة معاصر میشناخته است.
او در مقالاتش همچنانکه برگزاری جشن نوروز را در دورة باستان به ویژه عصر ساسانی و نیز دوران قرون نخستین اسلامی تشریح میکند. شخصیت ابومسلم را نیز به تفصیل و به دفعات شرح میدهد؛ دربارة اوضاع اجتماعی عصر مغول قلم میزند و از امیر کبیر و اصلاحات او سخن به میان میآورد.
علاوه بر تاریخ ایران، وی از تاریخ اسلام نیز آگاه بوده است. به ویژه به تاریخ صدر اسلام و دورة امام علی(ع) اشراف داشته است. خود وی گفته است: "در یکی از دانشگاههای امریکا به مناسبتی برای جمعی از دانشجویان ادیان و مذاهب در باب اسلام سخن میگفتم؛ یکی از حاضران توضیحات بیشتری دربارة شیوة خلافت علی(ع) خواست. احساس کردم سخنان کوتاه و مجمل من حس اعجاب و تحسین دانشجویان را برانگیخته است". طُرفه آنکه دکتر یوسفی از تاریخ جهان نیز بیاطلاع نبوده است. او در مقالة "تفاهم ملل" تاریخ تطور و تکامل روابط بینالملل را به هفت دوره زیر تقسیم میکند و به تشریح آنها میپردازد: 1- از قدیمالایام تا سقوط امپراتوری روم 2- از سقوط امپراتوری روم تا پایان جنگ سی ساله و عهدنامة وستفالی 3- از صلح وستفالی تا انقلاب کبیر فرانسه 4- از انقلاب کبیر تا عهدنامة 1815 کنگرة وین 5- از کنگرة وین تا کنگرة برلین 6- از کنگرة برلین تا جنگ جهانی اول 7- از عهدنامة ورسای تا جنگ جهانی دوم
با نگاه به آثار تاریخی دکتر غلامحسین یوسفی به نظر میرسد ایشان ضمن توجه به تمام دورههای تاریخی ایران و جهان در برخورد با تاریخ ایران به اوضاع اجتماعی توجه بیشتری داشته است و در زمینة تاریخ سیاسی و تاریخنگاری توجهش بیشتر به قهرمانانِ تاریخساز و سرآمدان تاریخنویس بوده است.
او بیش از ده بار کتاب تاریخ بیهقی را خوانده بوده است و این اثر را در عین بیان وقایع تاریخی همچون رمانی گیرا و دلچسب دانسته است. او معتقد است همچون داستاننویسان که شخصیتهای داستانشان را خود می آفرینند و به این دلیل با توجه به اشراف در ویژگیهای رفتاری و اخلاقی که خود به آنان دادهاند، آنان را به گونهای به حرکت درمیآورند که روح زندگی در داستان هویدا باشد، بیهقی نیز با نبوغ مردمشناسانه و روانشناسانهاش به ویژگیهای شخصیتی و رفتاری افراد حقیقی موجود در روایاتش اشراف داشته و با این آگاهی کنشها و واکنشهای آنان را بیان کرده است. همین موضوع باعث شده است که خواننده، تاریخ بیهقی را مشحون از روایات زنده بیابد.
دکتر یوسفی آثار نسبتاً زیادی با ماهیت تاریخی دارد. اما بیشتر این آثار در قالب مقاله بوده است. از میان تألیفات وی کتاب ابومسلم سردار خراسان دارای محتوای تاریخی است و نیز در کتاب کاغذ زر یادداشت هایی در ادب و تاریخ، که مجموعهای از برخی مقالات وی است، دربارة برخی شخصیتهای تاریخی از جمله احمد بن حسن میمندی و ابومسلم خراسانی سخن گفته شده است. درباره ابومسلم دو مقالة دیگر نیز توسط وی به نگارش درآمده است. یکی مقالة "ابومسلم کیست؟" و دیگری "ابومسلم تبردار خراسان" که این دومی در واقع معرفی و شرح رسالة دکتری خانم ایرِن ملیکوف بوده است.
دیگر مقالات تاریخی دکتر یوسفی عبارتند از: "یادداشتی راجع به نوروز"، "انعکاس اوضاع اجتماعی در آثار رشیدالدین فضل الله"، معرفی نسخة خطی مجموعه اسناد و نامههای ناصرالدین شاه با عنوان "نمونهای از نقاشی ناصرالدین شاه قاجار"، معرفی کتاب "تاریخ آل جلایر" نوشتة دکتر شیرین بیانی، "اسناد تاریخی"، "فتوت و قیامهای ضد خلافت" و "پیکار صفّین، واقعهای مهم در تاریخ اسلام".
علاوه بر آثار فوق، دکتر یوسفی در سایر مقالات خود نیز اشاراتی تاریخی داشته است که ذکر آنها به درازا خواهد کشید. در پایان آوردن سخن یکی از استادان پیشکسوت دانشگاه فردوسی مشهد دربارة ایشان خالی از لطف نیست:
"دکتر یوسفی زندگی را خوب شناخت. او با مطالعة کتب تاریخی و آثار ادبی و تأمِل در حوادث زمانه به واقعیاتی از حیات انسانی پی برد و دانست که آن را چگونه باید سپری کند".