مجبور به شرکت در مجلس ترحیمی هستم که مادرشان را از دست داده اند. بین روزمرگی و بدو بدوهای آماده کردن صفحات هفتگی، پیدا کردن این فرصت کوتاه سخت است، اما بالأخره جفت و جور میشود. به مسجد رسیده ام. صدای مداح مراسم تا بیرون کفش کن میآید. دارد از آخرین باری تعریف میکند که فرزندان، مهربانی و لطف مادر را به خاک میسپارند.
نمیتوانم بغض پنهان گلویم را قورت دهم. علتش را نمیدانم، اما دل نازکتر از همیشه شده ام. بی بهانه و با بهانه دلم میشکند. مداح پر سوز میخواند و من مهربانی مادرم، لحظه به لحظه درخاطرم قد میکشد. مهر مادری که مثل خون توی رگ هایم پمپاژ میشود و آن قدر عمیق و وسیع است که بعد از مرگ بابا سرپا نگاهم داشته است. میدانم هیچ چیز و هیچ کس دیگری توی دنیا این خلوص را در مهربانی کردن ندارد.
مادر بی نظیرترین است. مداح هنوز دارد از واپسین دیدار بچهها با مادرشان حرف میزند آنجا که یکی شانه مادرشان را تکان میداد و میگفت: اِسمع اِفهم ... یعنی گوش کن و بفهم که خوابت، خواب همیشگی است اِسمع اِفهم ... از گودی گور بیرون بیا و دست تک تک بچهها را بگیر. اِسمع اِفهم دنیا و روزهایش بدون تو نمیچرخند مادر. سرم هنوز پایین است با چشمی که اشک و خجالت را هر دو با هم آبستن دارد. میدانم جهان تک تک ما، بزرگ و کوچک به چند چیز زنده است. اول خدا و بعد هم پدر و مادر. پدرم یک صبح سرد دی ماه رفت.
از آن سال سخت من هر وقت دلم میگیرد بین کلمهها و صفحات خودم را میهمان یک روضه یک نفره میکنم که از گوشی ام پخش میشود. باز هم یادم میآید در همه این چهار سال که از رفتن بابا میرود خالصترین محبت را از کسی جز مادرم ندیده ام. حالا دارم هق هق گریه میکنم و با خدا حرف میزنم. حالا نوبت حرف زدن من است. اِسمع اِفهم خدا لطفا به من گوش بده و حرفم را بفهم.
جراحت جای خالی مادر را هیچ چیز و هیچ کس تاب نمیآورد. اِسمع اِفهم خدا ما همه سختیهای دنیایت که گاه بی امان میبارد را تاب میآوریم، اما تاب دوری مادرمان را نداریم. اِسمع اِفهم بزرگ و کوچک هم فرقی ندارد، ما محبت مادرمان را میخواهیم. یادم از مدینه میافتد و خانه بی مادر حسن (ع) و حسین (ع) و زینب (س). نمیدانم قرعه سفر به مدینه کی به نامم میافتد. میگویم اِسمع اِفهم تا یک جای زندگی ام گره بخورد به این سفر. به درددل کردن رودررو با مادر حسن (ع) و حسین (ع) ... به خودم میآیم. داخل مسجد غوغاست. محفل بدون مادر مگر میشود سوز و درد نداشته باشد.