به گزارش شهرآرانیوز، دی ماه سال ۱۳۵۷ ماه عجیبی برای مشهد است. انقلاب اسلامی خونینترین ماه خود را در حریم ارض اقدس تجربه میکند. در ادامه به مرور ده روز پر التهاب دی ماه در این سال پرداخته می شود.
به روایت اسناد، در این روز غلامرضا ازهاری، رئیس ستاد ارتش شاهنشاهی، جلوی تریبونهای رسمی حاضر شده، از جامعه پزشکی برای کشتار مردم در بیمارستانهای مشهد در ۲۳ آذر ۱۳۵۷ و روزهای پس از آن، عذرخواهی میکند تا مگر با این ترفند سرخی آتش برپا شده را فروبنشاند.
همچنین در سحرگاه این روز، گروهی سواره و پیاده از مقابل منزل آقای شیرازی و آقای قمی راهی میشوند به سمت بیمارستان شاهرضا که مردم نامش را به امامرضا (ع) تغییر داده بودند. در آن ایام باغ و محوطه بیمارستان به مرکز تجمع و سخنرانی مبارزان تبدیل شده و تریبون سخنرانی به دست آقای سیدهادی خامنهای است. او تعداد کشتهشدگان حوادث چند روز اخیر را بیست و مجروحان را پنجاه تن اعلام میکند. پس از پایان این تجمع، مردم پیکر یکی از شهدای حادثه بیمارستان را تا بهشترضا (ع) تشییع میکنند.
در راه، عدهای از مردم که به علت کمبود توزیع نفت و سرمای زمستان در محلهای توزیع نفت صفهای طولانی تشکیل داده بودند به این جمع میپیوندند و شعار میدهند: «کمبود نفت و بنزین/ به دست شاه بیدین/ مرگ بر این شاه/ مرگ بر این شاه». سوای این، در همین روز در تهران کارکنان شرکت نفت دست به اعتصاب زدند و حقوقشان قطع است.
آیتا... شیرازی به تبعیت از امام (ره) اعلام میکند که سهمیه خمس و زکات به کارکنان شرکت نفت تعلق میگیرد. با اعلام این فتوا، پزشکان مشهد در اولین گام حمایتی، مبلغ ۱۴۰ هزار تومان جمعآوری و ارسال میکنند. پس از آن مردم در مسجد جامع گوهرشاد، جمع میشوند و قبضهای۲۰۰ریالی، ۵۰۰ ریالی و ۱۰۰۰ ریالی را میخرند که از تهران رسیده بود و با نیت حمایت از کارکنان شرکت نفت فروخته میشد، آنچنان که در مدت کوتاهی ۱۷ میلیون تومان جمع میشود.
صبح عدهای از مردم با نیت تظاهرات در مقابل منزل آیتا... شیرازی در چهارراهنادری تجمع میکنند، اما ساعت به سه عصر نکشیده، «سرلشکر میرهادی» فرمانده لشکر شرق دستور میدهد سربازانش مردم را به رگبار مسلسل ببندند. در این گلوله باران ۶۰ نفر مجروح میشوند، اما روزنامههای وقت تعداد کشتهشدگان را متفاوت اعلام میکنند. عددی که بین هشت، دوازده و بیست متفاوت است.
ادارهها به حالت نیمه تعطیل درآمده و کرکره هیچ مغازهای در شهر بالا نرفته است. مردم مثل همیشه مقابل بیت آیتا... شیرازی جمع شدهاند تا انتقام خونهایی را بگیرند که روز گذشته بر سنگفرش خیابان ریخته است. سیل جمعیت معترض، خود را به میدان شاه میرسانند. هدف پایین کشیدن مجسمه است. مردم درختهای میدان را قطع میکنند و پایین پای رضاشاه آتش میزنند و پس از آن مجسمه را با پتک و کلنگ میشکنند. عصر همین روز، آقای شیرازی در تلگرافی به ازهاری مینویسد: «اگر میرهادی ظرف ۴۸ ساعت مشهد را ترک نکند زنده نخواهد بود.» پس از این، روزهای چهار و پنج دیماه در مشهد عزای عمومی اعلام میشود.
دوباره برنامه تکبیرگویی شبانه که شب قبل برای نخستین بار اجرا شده بود، اعلام میشود. مردم تا پنج شب پس از این هم، شبی نیم ساعت به بالای پشتبام رفته و ا... اکبر سر میدهند. مغازهها همچنان تعطیل است و در ادامه وکلا و قضات و کارمندان دادگستری خراسان در اعتراض به کشتار مردم در دوم دی برای یک هفته دست از کار میکشند و اعتصاب میکنند.
مردم دوباره قصد دارند از مقابل بیت آیتا... شیرازی تا بیمارستان راهپیمایی کنند. امروز سیزدهمین روز اعتصاب جامعه پزشکی و علما در مشهد است. این راهپیمایی تا آن لحظه بزرگترین تجمع اعتراضی شکلگرفته در اعتراض به حکومت وقت در شهر بوده است. راهپیمایان با شعار «مرگ بر شاه» پس از گذشتن از خیابان ضد، چهارراه لشکر و بهار به بیمارستان میرسند تا پیکر شهدای دوم دی را به خاک بسپارند. سخنران این مراسم هم رهبر معظم انقلاب است.
دو ساعت و نیم بعد، حوالی ساعت چهارعصر پس از خاکسپاری شهدا، تحصن با صدور قطعنامهای پایان مییابد. علما و مراجع انقلابی در یکی از بندهای این قطعنامه بر عقبنشینی رژیم، سرکوبی مزدوران چماق به دست و آزادی زندانیان تأکید کردهاند. هیچ درگیری و کشتاری میان انقلابیان و نظامیان در این روز گزارش نشده است، اما ماجرا به اینجا ختم نمیشود؛ هنگام غروب آفتاب، هفت نفر از زندانیان سیاسی به علت داشتن شرایط بد دست به تظاهراتی میزنند که پاسخ آن گلوله است.
زندانیان پس از شنیدن صدای تیراندازی مأموران، درهای زندان را میشکنند و هر چیزی که دم دستشان میآید آتش میزنند. چند دقیقه بعد دود از پنجرهها به آسمان زندان میرسد، شهر را سیاه میکند و مردم را به آن سو میکشاند. وقتی خبر این اتفاق که شش کشته و دوازده مجروح دارد، به تهران میرسد، ازهاری طی تماسی با استاندار، از او میخواهد شخصا به زندان برود و به این موضوع رسیدگی کند.
صبح این روز، شهر آرام است و کوچکترین اثری از مأموران یا نظامیان دیده نمیشود. جامعه معلمان مشهد، اما در مسجد گوهرشاد جمع شدهاند تا آیتا... هاشمینژاد برایشان سخنرانی کند. این سخنرانی هم با هدف آگاهی مردم از اعتصاب جامعه معلمان انجام شده است. در پایان این سخنرانی، اما خبر میرسد کسبه بازار رضا (ع) در اعتراض به آتشسوزی و تیراندازی در زندان بازار را تعطیل کردند و به سمت مسجد گوهرشاد در حرکت هستند.
در نقاط حساس شهر از ابتدای صبح قوای نظامی مستقر است. نزدیک ظهر خبری منتشر میشود مبنی بر اینکه مقابل استانداری به طرف کارکنانی که قصد پیوستن به انقلاب را داشتهاند، تیراندازی شده است. معمولا در اینگونه مواقع برای رساندن خبر مردم چراغ اتومبیلهای خود را روشن میکنند و پیوسته بوق میزنند تا به این صورت همدیگر را باخبر کنند. به ساعت نکشیده مردم با خبر از آنچه پیش آمده، از دو سمت باغ استانداری را محاصره و به کمک کارکنان میشتابند و سپس همه تا منزل آیتا... شیرازی راهپیمایی میکنند.
شهر تقریبا آرام است، اما همه چیز به آتش زیر خاکستر، میماند. مردم همه جا و همه چیز را تعطیل کردهاند و تنها مجالس سخنرانی در مسجد گوهرشاد از سوی بزرگان و رهبران انقلاب مشهد برای آگاهیبخشی بیشتر انجام میشود. در این روز همچنین کارکنان استانداری رسما به مردم میپیوندند.
در این روز تعداد زیادی از مردم به قصد رفتن به استانداری در خیابان بهار مقابل بیت آقای شیرازی جمع میشوند. بهانه این کار حمایت از کارکنان استانداری بود که روز گذشته با مردم اعلام همبستگی کرده بودند. مردم وقتی به ساختمان استاندار میرسند که لحظاتی قبل از حضورشان تانکهایی برای استقبال از آنان در خیابان بهار مستقر شده بودند. معترضان پس از دیدن این صحنه خطاب به ارتشیان شعار میدهند که: «ما به شما گل دادیم، شما به ما گلوله؟» لحظاتی بعد شایعهای مبنی بر اعلام همبستگی ارتش با مردم دهان به دهان میچرخید و قوت میگرفت. عدهای که این خبر را باور کرده بودند، با بالا رفتن از تانکها و نفربرها شعار «ارتش برادر ماست» سر میدهند، اما ناگاه چیزی شبیه ساعت محشر رقم میخورد. از بالای ساختمانهای اطراف صدای شلیک گلوله بلند میشود.
مردم که هنوز فکر میکردند ارتش با آنان برادر است، هاج و واج مانده بودند که چه شده است. چند ثانیه بعد، هر کس به دنبال پناهگاهی به سویی میدود. مردم مثل ماهی در تور افتاده به هر سمتی میزدند تا مگر نهیب گلولهای بر پیکرشان مشت نکوبد. در چهارراه استانداری، تانکی چند زن و بچه را له میکند و نارنجکهای اشکآور و گازهای خفهکن فضا را رنگ میزند.
چند دقیقه میگذرد تا مردم میتوانند بر اوضاع مسلط شوند و مقابله به مثل کنند. فروشگاه لشکر، سینما شهر فرنگ، کارخانه پپسی کولا، ساختمان انجمن ایران و آمریکا، اداره آگاهی و بعضی دیگر از مراکز دولتی در این روز از سوی مردم به آتش کشیده میشود. در درگیریهایی که در میدان شاه رخ میدهد، چند ساواکی به دست عدهای نامعلوم کشته و اجساد تکه تکه آنان از درختان آویزان میشود.
حمله به مرکز شورای فرهنگی بریتانیا و به آتش کشیدن آن از دیگر اقدامات انقلابیان در این روز بوده است. این ناآرامی تا عصر ادامه دارد. زندان زنان به تصرف انقلابیان در میآید و پس از آزادی ۱۵۰ زندانی آن، به آتش کشیده میشود. مردم در ادامه با حمله به کلانتریها و آتش زدن آنها صاحب ۴۲ قبضه تفنگ، ۱۰ هزار فشنگ و شش بیسیم میشوند. شامگاه ۹ دی غلامعلی اویسی، فرماندار نظامی تهران، در تماسی تلفنی با آقای شیرازی اینطور میگوید: «شما شهر را به آتش کشیدید. سربازان ما را کشتید. اسلحهها را غارت کردید. سربازان را آزاد کنید و اسلحهها را تحویل دهید و اِلا به ولای علی، به شرفم قسم اگر اینها را تا فردا انجام ندهید میآیم مشهد را حمام خون میکنم.»
درباره کشتهشدگان این روز آمارهای متفاوتی ثبت شده است. روزنامه آفتاب شرق، کشتهشدگان این روز در خیابان بهار را ۳۷ و کشتهشدگان مقابل بیت آیتا... شیرازی را ۲۴ و کتاب روز شمار انقلاب، آن را تا دویست نفر نوشته است. در گزارش شیخان، رئیس ساواک خراسان، این تعداد بیست نفر اعلام شده است، اما منابع مختلف آمار مجروحان را تقریبا حدود ۴۰۰ نفر ثبت
کردهاند.
تهدید اویسی باید عملی بشود. برای همین فرماندهان در برنامه صبحگاه ارتش جسد مثله شده چند سرباز را مقابل سربازان قرار میدهند و میگویند: «این بود رفتار مردم با برادران سرباز که اینک جنازه متلاشی شده آنان را دیدیم. اگر تیراندازی نکنید آنها شما را خواهند کشت و اگر فرار کنید ما شما را تیرباران میکنیم. پس بکشید تا کشته نشوید. امروز دست خالی برنگردید و انتقام برادران خود را باز ستانید.»
صبح دهم دی مثل همه این ایام، مردم دوباره مقابل منزل رهبر انقلاب مشهد تجمع میکنند. آقای شیرازی که میدانست اویسی بیکار نمینشیند برای جلوگیری از کشته شدن مردم، بلندگویی دست گرفته و فریاد میزند: «برادران، خواهران بروید. تجمع نکنید هر کس امروز کشته شود، شهید محسوب نمیشود.»، اما قطرههایی که حالا دریا شده بودند پا پس نمیکشند و میمانند تا انتقام خونهای به ناحق ریخته شده را بازستانند.
از سوی دیگر سربازان و درجهداران مثل سرب گداخته، میرفتند تا روی سینه انقلابیان بنشینند در حالی که تانکها و نفربرها پیشاپیش آنان حرکت میکرد. ارتش، پادگان را با هدف سرکوبی مردم ترک کرده بود. آنان دستور داشتند به هر جنبندهای در خیابان شلیک کنند. در همان ساعت اولیه مردم بسیاری که از ماجرا خبر نداشتند و برای خرید بیرون زده بودند در صفهای نانوایی، بنزین و مراکز خرید هدف گلوله قرار گرفتند. سربازان در مسیر خود شیشه مغازههایی که عکس امام را چسبانده بودند به رگبار بستند.
در چهارراه نادری مأموران در ساختمان پایداری موضع گرفته بودند و در پاسخ به پرتاب کوکتلمولوتف، خیابان را گلولهباران کردند. این درگیریها تا غروب آفتاب و پس از آن ادامه داشت و بیمارستانها دیگر ظرفیت پذیرش کشته و مجروح را نداشتند. شاهدان این روز در خاطراتشان گفتهاند که در همه ساعتها حتی یک دقیقه صدای گلولهها قطع نشد. تعداد دستگیرشدگان این روز را ۱۵۰ نفر اعلام کردهاند، اما آمار کشتگان همچنان متفاوت اعلام میشود.
روزنامه کیهان تعداد کشتهشدگان روزهای نهم و دهم دی ماه ۱۳۵۷ را بیش از ۵۰۰ نفر و مجروحان را هزار نفر نوشته است. آفتاب شرق آمار بیشتری میدهد و این اعداد را ۲ هزار کشته میداند. این عدد از سوی دولت و از طریق رادیو ملی ۱۰۹ نفر و از قول رادیو بیبیسی صدها نفر اعلام میشود، اما به نظر میرسد عدد دویست شهید که در اعلامیه جامعه روحانیت مشهد ثبت و به امضای رهبر معظم انقلاب هم رسیده به واقعیت نزدیکتر است. به هر حال آمارها هر چه باشد با پایان یافتن روز دهم دیماه شهر مشهد خونینترین روز انقلاب خود را سپری میکند، آنچنان که در تاریخ؛ «یکشنبه خونین» نام میگیرد.