آمارها میگویند پهنه بافت تاریخی مشهد ۳۷۴ هکتار است که متأسفانه بهدلیل قدیمیبودن، بخش اعظمی از آن بهعنوان بافت فرسوده درنظر گرفته میشود؛ بافتی که اگرچه بیشتر بناهای تاریخی مشهد را در خود جای داده است، استحکام لازم برای نگهداریشان را ندارد.
سعادتمند- خلخالی استاد - همین موضوع، کار مرمت و مقاومتبخشی به بناهای تاریخی شهر را ضروری میکند، اما متأسفانه باید گفت این بناها نهتنها حفظ نشدهاند، بلکه آمار تخریبها در چند سال اخیر، حکایت از این دارد که ما خودمان، چه بهصورت عمدی برای پیشبرد پروژههای شهری و چه بهشکل غیرعمدی، با رسیدگینکردن به وضعیتشان، تیشه به ریشه آنها زدهایم و روند خرابشدنشان را سرعت بخشیدهایم تاآنجاکه کارشناسان معماری و تاریخدانها معتقدند بسیاری از این بناها که عمومشان خانههای تاریخی هستند با شروع زمستان و بارش برف و باران، جانی برای ایستادگی ندارند و از گزند باد و باران درامان نخواهند ماند.
در گزارش پیش رو ضمن بازدید میدانی از ۷ خانه تاریخی که نامشان در ابتدای فهرست کارشناسان مرمت آثار تاریخی برای رسیدگی فوری قرار گرفتهاست، از نیمهجانی خانههای تاریخی شهر گفتیم. خانههایی که شمارشان به ۲۰۶ باب میرسد در حالی که آمار بناهای مرمت شده در این حوزه از تعداد انگشتهای دو دست هم تجاوز نمیکند.
بخت خانه چارقدوز رو به سیاهی است
کوچه آیتالله بهجت ۳ باریک است. همانجایی که ما را به خانه تاریخی اکبرزاده میرساند. از مسافتی دورتر از خانه، میتوان پیشانی برآمدهاش را در طبقه دوم دید که نیممتری از عرض باریک کوچه را گرفته است. آن پیشانی برآمده، فقط یک نشانه است برای خانهای که روزگاری طراحی زیبا و منحصربهفردی داشته است.
خانه اکبرزاده که عمرش به اواخر دوره قاجار میرسد، حالا به مخروبهای تبدیل شده است. پایههای سنگی دو طرف، در چوبیِ سبزرنگش، دودزده است. این خانه در دهه ۶۰ یکبار در میان شعلههای آتش سوخته است. نوادههای اکبرزاده تا پیش از این اتفاق، در اینجا ساکن بودهاند، اما رد مالکان پیشین را که بزنی به حاج عبدالجواد چارقدوز میرسی. کسی که این خانه را ساخته، ولی حالا کوچکترین اثری از زندگی در یادگارش نیست.
بخشی از آجرهای نمای بیرونی خانه که به شکل دندانموشی است، به تازگی ریخته است. از دریچههای بسیار کوچک توی کوچه، اتاقهای تودرتوی خانه پیداست و درون خانه از زبالههای مختلف انباشته است. از همین دریچهها میتوان شاخههای خشکیدهای را در حیاط دید و بخشی از دیوارها و سقف را که فروریخته است. مردی مسن سوار بر موتوری قدیمی جلو پلاک ۴۹ خانه میایستد. صدای بلند موتور نمیگذارد درست حرفهایش را بشنویم.
در این حد کلماتش به گوش میرسد که: چرا حالا آمدین؟ سارقها خیلی چیزها از اینجا دزدیدند. دقالباب و کاشیها را کندند و بردند. بهجای دقالبابی که روزگاری گوشواره این در بوده، حالا برچسبهای تبلیغات دیده میشود. تبلیغ لولهبازکنی و حمل اثاثیه منزل.
طبق گزارشهای پیشین در طرح مصوب این خانه، هنوز کاربریای برایش تعریف نشده است و شهرداری از چندی قبل، رایزنیهایی را برای تملک خانه با مالکان آغاز کرده، اما هنوز این مذاکرات به سرانجام نرسیده است. کاش زمان رسیدن این سرانجام، بیفرجام نباشد.
خانم! کجای این خانه، تاریخی است؟
خانه نقلی طلایی از پیچوخم طرح بهسازی بافت فرسوده، جان سالم به در برده است. چراکه در طرح اولیه، باید از سر راه برداشته و تخریب میشد، اما خوشبختانه عمرش که پهلو به دوره پهلوی اول میزند، همچنان به دنیا بوده است.
شهرداری برای حفظ این اثر، چندبار نقشههای خود را در طی دو سال گذشته تغییر داده است. حالا این خانه نبش کوچه نوغان ۴ هنوز سرپاست، اما خطرات دیگری کنار گوشش به صدا درآمده است. گودبرداریای در زمین مجاور خانه آغاز شده است که میتواند لرزه به تن جمعوجور خانه طلایی بیندازد. البته ما هنوز چیزی درباره این ساختوساز نمیدانیم و امیدواریم که اصولی انجام شود و آسیبی به خانه طلایی نزند. درِ فلزی بزرگ خانه طلایی، مربوط به زمانه ماست و تناسبی با بافت تاریخی بنا ندارد.
از لابهلای نردههای بدون شیشه در، حیاط نقلی و نمای ساختمان دوطبقه کاملا هویداست. طبق شناسنامه اثر، هر طبقه فقط دو اتاق دارد. چهار پنجره بلندِ چوبیِ طبقه دوم باز است و لتِ یکی، از جا درآمده و به دیوار یله داده است. بالای پنجرهها و زیر رخبام خانه ردیفی از کاشیهای زرد، سورمهای و آبی خودنمایی میکند و در بخشهایی نیز ریخته است. مشغول تماشای زیباییاش هستیم که یکی از کاسبان جوان کوچه، جلو میآِید و از ما میپرسد: خانم! کجای این خانه، تاریخی است؟
میفهمد متوجه سؤالش نمیشویم، برای همین ادامه میدهد: بعضیها میگویند این کاشیها تاریخی است.
اگر درست فهمیده باشیم منظورش زیرخاکیبودن کاشیهاست. اینکه هنوز بسیاری از مردم نمیدانند وقتی از خانه تاریخی حرف میزنیم، دقیقا از چه حرف میزنیم، تقصیر خودشان است یا رسانهها؟
راستی یک گاری زباله به در و دیگری به لوله گاز کنارِ در، زنجیر شده بود که نگذاشت جلوتر برویم، اما از همان فاصله هم میشد دید که خانه در حال مرمت بوده است و حالا انگار بوی رهاشدگی میدهد.
دیواری که حالا نماینده یک خانه است
نوشتن ما از خانههای تاریخی و دلنگرانیهایی که گاه سبب بزرگنمایی مشکلات میشود، برای این است که مبادا تلِ خاک، سرانجام این بناهای هویتی باشد. این تصویر، دور از ذهن نیست، دور از چشم هم نیست.
مکان خانه امینی را اگرچه هنوز میتوان در خیابان وحدت ۱۳ یافت، اما مسلما هیچ عابری با گذر از آن محدوده، به ذهنش هم خطور نمیکند این دیوار کاهگلی که از نیمه فروریخته و این دری که گچ گرفته شده است، آخرین نشانههای خانهای باقیمانده از دوره پهلوی اول باشد. پلاک زنگخورده ۲۱۵ به سختی دیده میشود و اگر از در فاصله بگیری و دورتر بایستی، آنچه میبینی فقط یک دیوار قدیمی است در طبقه دوم ساختمانی که دیگر وجود ندارد.
جالب است بدانید که این خانه در پی بارندگیهای سال گذشته نشست کرد و با اینکه میراث فرهنگی قولهایی برای بازسازی مجدد آن داد، اما هرگز به وعدههای خود عمل نکرد. این پایان دردناکِ هر بنای تاریخی است اگر به حال خود رها شود. مثل مریضِ رو به مرگی که طبیب هنوز به درمانش امید دارد، کارشناسان عقیده دارند همین تنِ مرده خانه امینی را هم میشود احیا کرد اگر بخواهیم و بتوانیم.
قصه هزارغصه کوزهکنانی
خیابان اندرزگوی ۱۷ را که پیش بروید، به کوچه پنجه میرسید. جایی که کنسولگری قدیم آمریکا با ستونهای استوانهای و قلعهمانندش، چون پیری سالخورده ایستاده و دلنگران سرنوشتش است. بنایی که حالا سالهاست با عنوان «خانه کوزهکنانی» یا «حسینیه فروشانیهای خمینیشهر» شناخته میشود.
عمارتی با ۲ ساختمان روبهرو که تابستاننشین و زمستاننشین دارد و بهدلیل وسعت زیادش، آن را بزرگترین خانه تاریخی شهر مینامند. آذر سال گذشته بود که شایعه تخریب خانه کوزهکنانی بهعنوان بزرگترین خانه تاریخی مشهد، خبرِ داغ فضای مجازی شد و داد مشهدیپژوهان و تاریخدوستان را درآورد. همان ایام پیگیر صحت و سقم ماجرا شدیم و پای صحبت مالکان خانه کوزهکنانی که جمعی از اهالی خمینیشهر اصفهان بودند، نشستیم.
خانهای که اوایل دهه ۶۰ به این افراد فروخته شده، سال ۱۳۸۲ به ثبت ملى رسیده، اما سال۱۳۸۸ پس از طرح شکایت مالکان با تأیید دیوان عدالت ادارى از ثبت میراث خارج شده است. حیدرعلی پیمایی، رئیس هیئتامنای این حسینیه، در آن دوره، علت شکایت مالکان را نبود نظارت و رسیدگی ازسوی میراث فرهنگی اعلام کرد و مدعی شد که این سازمان در دورانى که این خانه ثبت ملى بوده، حتى یک ریال براى مرمت آن هزینه نکرده و براى حفظ آن زحمتی نکشیده است. این درحالی است که این خانه سالهاست بهعنوان زائرسرا مورداستفاده قرار میگیرد و هیئتامنا وظیفه دارند نیازهای زائرانی را که هر سال در مناسبتهای مذهبی از خمینیشهر به اینجا میرسند، برآورده کنند و امکانات مناسبی دراختیارشان قرار دهند.
پیمانی سال گذشته، صراحتا گفت که هیئتامنا قصد تخریب خانه را ندارند، اما تقاضا کرد ازآنجاکه وسعت زمین این خانه زیاد است و تمامِ آن ملک میراثی محسوب نمیشود، اجازه داشته باشند در قسمت غیرتاریخی بنا ساختوساز کنند. جلساتی درباره این تقاضا بین میراث فرهنگی و مالکان برگزار شد و درنهایت هر دو طرف موافقت کردند که این خانه را براساس طرحی که دکتر جبلعاملی (پدر میراث فرهنگی اصفهان) ارائه میدهد، مرمت کنند. بیش از یکسال از این توافق میگذرد که دوباره بهسراغ خانه کوزهکنانی رفتیم تا ببینیم آیا پساز ۱۳ ماه توافقی صورت گرفته است یا نه. بنا درنهایت فرسودگی قرار دارد.
ساختمان دوم این عمارت که در سمت بابالهادی قرار گرفته، بهسمت چپ قوس پیدا کرده و بهکمک ستونهای حمال ایستا ست. شکاف دیوارها عمیقتر و سقف درحال فروریختن است. سقفی که در بارش زمستان گذشته نیز آسیب دیده بود. علاوه بر این زمین جلو خانه در کوچه «بیتآیتا... قمی» فرونشست و این نشست، دهانی به قطر ۱۰ متر باز کرد، آنچنانکه باعث شد ساکنان خانههای اطراف گودال، منزلشان را تخلیه کنند و به مسافرخانهها پناه ببرند. پس از این اتفاق که بهدلیل گودبرداریهای قطار شهری و برخورد با قناتهای قدیمی شهر رخ داده بود، ترک دیوارها بیشتر و آسیب به بنا جدیتر شده، ولی تاکنون خبری از همکاری میراث فرهنگی برای حفظ و مرمت بنا نشده است.
تهرانیِ غریب مشهد
راهمان را بهسمت پایینخیابان پیش میگیریم. کوچهپسکوچههای این قسمت شهر که بخشی از آن به نام «نواب صفوی» تابلو خورده است و در طرح بهسازی پیرامون اطراف حرم «قطاع ۴» نامیده میشود، بیشترین خانههای تاریخی، کاروانسرا، مسجد، تیمچه، بازار و آبانبارهای مشهد را در دل خود جای داده است.
از نواب صفوی ۷ وارد میشویم و پساز طیکردن کوچههای باریک و دیوارهای کوتاهِ خشتی، خود را به راستهبازار عباسقلیخان میرسانیم، جاییکه حجرههای قماشفروشان با پارچههای زربافتِ گلدار، کفش فروشهایی که کالای مارک ندارند، طباخی، مهر و تسبیح، همه و همه، در عطر حرم پیچیده شده و به مشتریهای راههای دور و نزدیک عرضه میشود. زائران با لهجهها و زبانهای مختلف میروند، میآیند و گاهی بیتکلف راه حرم را میپرسند. اینجا نبض زندگی همیشه تند میزند و سر خیابانهایش هیچوقت خلوت نیست.
شاید بیآمدوشدترین قسمت این خیابان، «خانه تهرانی» باشد که این روزها با سقف فروریخته، تلِ خاک نشسته روی زمین، میخهای دررفته از زهوار و اتاقهای پرزبالهاش، بیشتر شبیه یک آشغالدانی است تا خانه تاریخی. البته این توصیف را به استناد عکسهایی میگویم که تابستان امسال از این بنا گرفته شده است، والا ما که با درهای بسته روبهرو شدیم. ۶ ماه پیش هم همین حکایت بود؛ زیرا سختگیری صاحبخانه، شانس بازدید را به کمتر کسی میدهد. قدیمیهای پایینخیابان، خانه تهرانی را با نام «نوروزی» هم میشناسند، این خانه در دوره حکومت افشاریه و زندیه سقف و ستون خورده و همین دیرسالی، آن را به قدیمیترین خانه تاریخی مشهد و تنها نمونه بیدخلوتصرف از معماری قرن۱۱ هجریقمری در مشهد تبدیل کرده است.
بنای خانه تهرانی تنها سرمایه شاهد و سند کالبدی و تاریخی از ابنیه مسکونی و شیوه زندگی، هنر و معماری دوره «افشاریه-زندیه» در شهرمان است که نسبتبه دیگر بناهای تاریخی ناشناختهتر باقیمانده است. این بنا که در طرح بهسازی بافت پیرامون حرم در محدوده تخریب قرار دارد، دارای تزیینات چوبی است. همچنین نظیر ارسی این خانه با پنجرههای رنگی مشبکش را در هیچیک از خانههای تاریخی مشهد نمیتوان یافت.
طرحی که پس از چند سال هنوز آماده نیست
خیابان شارستان، جایی در همسایگی خانه تهرانی، بنای دیگری در حصارِ اسکلتهای آهنی ایستاده، نیمهجانی دارد و بهسختی نفس میکشد. اگر از کوچه باریک حسنقلی که در قفس تیرآهنها و هوای دودزده گرفتار است، بگذرید، کاشیهای آبیرنگ «خانه بلخاسب» را خواهید دید که مثل تکهای ترکخورده از آسمان، روی زمین افتاده است. عمر خانه بلخاسب هم به دوره افشاریه و زندیه میرسد، اما متأسفانه بخش اعظمی از آن در دوره قاجار بازسازی شده و در سالهای اخیر هم دخل و تصرفهای زیادی در معماری آن صورت گرفته است.
برای همین، قدمت پلان راست این خانه که دستنخوردهتر باقی مانده است، مربوطبه عهد صفوی و باقی بنا را مربوط به دوره قاجاری مینامند. با این همه کتیبههای چوبی، کاشیکاریها و نقاشیهای بهکاررفته تزیین دیوار و سقف در این بنا آنچنان زیبا و روحنواز است که بتوان نامش را در فهرست خانههای تاریخی با معماری منحصربهفرد قرار داد. وظیفهای که سازمانهای ذیربط با بهانههای باربط و بیربطشان از زیر بار آن، شانه خالی میکنند.
این نکته را میتوان میان درددل مالک خانه بلخاسب شنید. مالکی که میخواهد خانهاش را مرمت کند، اجازه دخل و تصرف در آن را ندارد، مشورت خواسته و بنا شده میراث فرهنگی طرحی را برای مرمت آن ارائه دهد، اما هنوز و پس از چند سال صبوری، آماده نشده است.
اگر نجات یابد...
برای رسیدن به «خانه زرعی» پایینخیابان را به قصد رفتن به بالاخیابان زیر چرخ ماشین میاندازیم. حوالی خیابان شیرازی ۳ پارک میکنیم تا کوچهباریک و پرپیچوخم را که گاهی تنها بهاندازه گذر یک نفر فضا دارد، پیاده طی کنیم. از ابتدای شیرازی تا کوچه حمام برق که خانه زرعی در آن قرار دارد، آنچه بیش از هر چیز در چشم مینشیند، خرابیهای نقطهای این محدوده است.
در تمام طول مسیر تاکهای بدون حیاط، طاقچههای گچبریشده بدون چراغ، ایوانهای ریخته و نقش گل و مرغهای شکسته بر دیوارهای خرابه، از صفای ویرانشده محلهای میگویند که گودبرداریهای بسیارش، خبر از ساختوسازهای بیرویه در آن میدهد. نمونهاش ساختوساز پلمبشدهای است که درست بیخ گوش «خانقاه نعمتاللهی» در کوچه ملاهاشم درحال انجام بوده و شواهد گویای این است که این شکل گودبرداری در حریم این بنای تاریخی، سبب آسیبهایی به آن شده است.
چندمتر بالاتر، خانه زرعی با پلاک ۹۲ شماره خورده است. حدود یک قرن پیش، مالک اصلی این خانه حاجغلامرضا عربیرستمی، یکی از باغدارهای بنام مشهد قدیم بوده است. رستمی بعد از ساخت خانه، مدتی در آنجا ساکن میشود و با تقاضای حاجعلی قاضی که در بالاخیابان علافی داشته است، خانهاش را به حاجرضا زرعی میفروشد. او سپس با هنر ذاتی چوبکاریاش، این خانه را بهزیبایی هرچه تمامتر تزیین میکند.
این تغییر معماری که درست در هنگامه جهش هنر معماری و سبک خانهسازی از قاجار به پهلوی رخ داده، بر اهمیت مطالعاتی این خانه افزوده است. کاشیکاری بینظیر این خانه را هم که رنگینکمانی از رنگهای زرد، اخرایی و آبی لاجوردی نقش زده است، نباید از قلم انداخت. گویا خانه زرعی بهتازگی توسط بخش خصوصی تملک شده و قرار است بهزودی پساز پشتسرگذاشتن دستاندازهای اداری و سازمانی ترمیم شود، اما این مهم باتوجهبه فرسودگی بنا باید هرچه زودتر رخ دهد.