صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

گفتگو با رهبر قنبری، کارگردان فیلم «اینان» | مشهد می‌تواند خط اول سینمای معناگرا و شاعرانه باشد

  • کد خبر: ۱۴۳۴۱۲
  • ۱۴ دی ۱۴۰۱ - ۱۰:۱۲
رهبر قنبری، نویسنده و کارگردان فیلم «اینان» معتقد است مشهد می‌تواند مرکز تولید فیلم‌های معناگرا و شاعرانه باشد.

الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ رهبر قنبری، کارگردان، مستندساز، نویسنده و تدوینگر دانش آموخته مرکز اسلامی آموزش فیلم سازی، فعالیت سینمایی اش را سال۱۳۶۶ با کارگردانی فیلم کوتاه آغاز کرد. او در سال۱۳۸۰ با نویسندگی و کارگردانی فیلم «پرنده باز کوچک» به جمع کارگردانان سینما پیوست و در ادامه فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی مانند «فصل بلوغ»، «روییدن در باغ»، «عروسی حسین»، «او»، «پنجره»، «مثل یک پدر»، «رسم رفاقت»، «از میان سایه ها» را کارگردانی کرد.

او در حوزه مستندسازی هم فعال بود و تاکنون فیلم‌های «تب مسین»، «آینه‌های غبارگرفته»، «بر توسن خیال یار»، «شیخ محمد خیابانی» و «بلندی‌های تات نشین» را کارگردانی کرده است. قنبری در دوره کرونا و در سفری به مشهد ایده ساخت فیلمی در حرم امام رضا (ع) به ذهنش خطور کرد و «اینان» را ساخت. داستان این فیلم به خادمی جوان مربوط است که در حرم امام رضا (ع) با عشق زمینی روبه رو و دچار چالش‌هایی می‌شود که درنهایت او را به سمت پاکی از گناهان رهنمون می‌کند. این فیلم که با عوامل بیشترمشهدی ساخته شده، اکنون روی پرده سینما‌های کشور قرار گرفته است. به همین بهانه، گفت وگویی با این کارگردان انجام دادیم.

 

فیلم «اینان» اکنون روی پرده سینماست. ایده فیلم چگونه شکل گرفت؟

ماجرای این فیلم مقدمه‌ای داشت و آن ساخت یک مستند بود. من در یک جشنواره در مشهد داور بودم. یک روز دسته جمعی ما را به زیارت بردند. وارد حرم که شدم، دیدم یک عده جوان مشغول پهن کردن تعداد زیادی فرش در صحن‌ها هستند. پشت سر آن‌ها هم یک دسته جوان دیگر دارند فرش‌ها را جمع می‌کنند. برایم سؤال پیش آمد که این چه کاری است این‌ها دارند می‌کنند. رفتم از آن‌ها سؤال کردم. گفتند این یک سنت است. گفتم این چه جور سنتی است، الان حتی موقع نماز هم نیست. گفتند ما نمی‌دانیم، رؤسا به ما گفته اند این کار را بکنید.

من رفتم پیش مدیرانشان و از آن‌ها پرسیدم، آن‌ها هم گفتند یک سنت است. به نظرم سنت بیهوده‌ای آمد و حتی پیشنهاد دادم فرش‌هایی با ابعاد کوچک تهیه کنید تا نمازگزاران خودشان فرش‌ها را پهن کنند. به جای آن، این جوان‌ها را ببرید در کارخانجات وابسته به آستان قدس رضوی تا مهارتی یاد بگیرند.

تصمیم گرفتم راجع به همین موضوع یک مستند بسازم. فیلم نامه اش را نوشتم، اما هرجایی بردم، ردش کردند. ۹ سال پی اش بودم. بالاخره شبکه مستند قبول کرد و مستند «فرش‌هایی برای عرش» را ساختم که از تلویزیون پخش شد و حتی خود اهالی آستان قدس هم به من جایزه دادند. در حین ساخت این فیلم من برای اینکه مزاحم خادمان نشوم، از جوانی که نذر داشت خادم حرم باشد، برای بازی در فیلم به عنوان خادم حرم دعوت کردم.

یک روز بعد از فیلم برداری همان طور که روی یکی از فرش‌ها نشسته بودم و داشتم استراحت می‌کردم، این جوان آمد کنارم نشست. دیدم یک ساعت بسیار گران بها با نگین‌های الماس دستش گرفته است و می‌گوید روی یکی از فرش‌ها پیدایش کرده است. گفتم: صاحبش را دیدی؟ گفت: بله، یک خانمی بود که آن طرف رفت.

گفتم: چرا نبردی به او بدهی؟ گفت: بعد از اینکه رفت، برق ساعتش چشمم را گرفت و پیدایش کردم. به شوخی به او گفتم: به آن خانم چرا نگاه می‌کردی؟ گفت: آره، راستش خیلی خوشگل بود. گفتم چه جالب می‌شود اگر یک پسر خادم مجرد وقتی خانم‌ها می‌آیند نماز بخوانند، دختری را ببیند و شیفته او شود. بعد با خودم فکر کردم اگر آن دختر ثروتمند باشد، چه می‌شود؟

حتما نمی‌تواند با او ازدواج کند. ولی اگر یک چیز گران بها از او جا مانده باشد و این پسر برداشته باشد، اوضاع بحرانی‌تر می‌شود. چون در ابراز عشقش، اول از همه باید پاکدست باشد. باید آن چیزی را که از عشقش جا مانده است، به او پس بدهد، بعد ابراز عشق کند. ولی از آن طرف اگر این آدم نیازش زیاد باشد، چی می‌شود؟ مثلا برادرش مریض باشد و با فروش آن شیء گران بها بتواند برادرش را از مرگ نجات دهد، چه می‌شود؟ یک آشفتگی جانانه در وجود جوان پیش می‌آید. آن هم این است که آیا امانت دار باشم، آیا عاشق باشم؟ آیا عاشق زمینی باشم یا عاشق خدا و امام رضا (ع) که معنویت است؟ من داستان را بر این اساس نوشتم و خیلی زود هم به نتیجه رسید و فیلمم را ساختم.

پس موضوع آن مربوط به عشق زمینی است؟

به عشق و اجتماع. مؤمنانی که هیچ کدامشان بی گناه نیستند. در آن مهمان سرایی که در فیلم هست، بیشتر آدم‌ها گناهکارانی هستند که آمده اند بروند زیارت. آن‌ها باید بروند گناهانشان را پاک کنند و بعد به درگاه معشوق برسند. وقتی گناهانشان را پاک می‌کنند، می‌بینند دیگر نیازی به زیارت ندارند. درواقع قبله گاه، وجود پاک خود آدمی است و ضرورتی ندارد که ما به بیرون مراجعه کنیم.

درواقع نگاه شما در این کار، نوعی نگاه انتقادی است؟

بله، من به موضوع ریاکاری انتقاد دارم، همه دارند. این ریاکاری‌ها همیشه من را آزار می‌داد.

فکر می‌کنید داستان‌هایی که در این فضا شکل می‌گیرند، چقدر جای کار دارند؟ چون در سینما خیلی کم به آن‌ها پرداخته شده است.

ایده فراوان است، اما به مفاهیم نباید سرسری نگاه کرد. ایده‌های ایمانی، غالبا مفهومی هستند. اما سینما به طورکلی در مقابل مفاهیم و فرم است. به سادگی نمی‌توانید هر ایده مفهومی را به فرم تبدیل کنید. درآوردن هنر تجسمی، از مفاهیم خیلی سخت است. حتی برخی ایده‌ها را نباید به فیلم تبدیل کرد. ایمان یک ایده مفهومی است. مثلا ایده‌های قرآنی مفهومی هستند.

وقتی می‌خواهیم این‌ها را به فرم تبدیل کنیم، قطعا باید خیلی احتیاط کنیم، چون اگر احتیاط نکنیم، شکلی ریاکارانه به خودش می‌گیرد. مثلا برای نشان دادن آدم پاک آن شخص را با محاسن یا با عبا و عمامه نشان می‌دهیم، رنگ سبز در کار استفاده می‌کنیم، افکت‌های صوتی خاصی می‌گذاریم. این طوری هم آن مفهوم را نابود کرده ایم هم به فرم قابلی نرسیده ایم. من در سینما به حاشیه‌های ایمان بیشتر علاقه‌مند هستم تا به خود دین و ایمان. از ورود به مفاهیم دینی خیلی می‌ترسم، چون دین یک مفهوم و معناست و تبدیل معنا به یک صورت عینی فوق العاده خطرناک است. چون به معنا نمی‌توانیم شکل عینی بدهیم.

یعنی خیلی می‌تواند به شعارزدگی نزدیک شود؟

همیشه این طوری شده است. دست کم در کشور ما این طور مضامین همیشه مرجع خوبی برای ریاکاری و شعاردادن بوده است.

ولی شما خودتان در این حوزه وارد شده و کار کرده اید.

من وارد حاشیه شدم. من در حاشیه اجتماع با رویکرد‌های گوناگون دینی وارد شده ام.

سینماگران زیادی هم هستند که می‌توانیم به آن‌ها معناگرا بگوییم و دراین باره کار کرده اند. بنابراین، نمی‌توانیم بگوییم، چون ممکن است به شعارزدگی برسیم، اصلا کار نکنیم. سؤال این است که چطور می‌توانیم هم از این ظرفیت استفاده کنیم و هم به شعار نرسیم؟

به نظرم قصد و غرض انسان‌ها در مفاهیم دینی یک صورت اضافی هم دارد. من به این دلیل می‌توانم متدین باشم که با آن تدینم دعا می‌کنم برادرم بهبود پیدا کند. تعلق من به آن معنایی که با آن دعا کردم، بیشتر می‌شود؛ بنابراین من وقتی داستان می‌نویسم، حتما باید یک برادر ناقص کنار کاراکتر بگذارم. یا یک فلاکت ایجاد کنم.

حل کردن این فلاکت، علاوه بر تلاش‌هایی است که من می‌کنم. من مؤمن هستم، دعا می‌کنم، ولی کار هم می‌کنم. این داستانی است که من در حاشیه برای ایمان می‌سازم. مصطفی عقاد فیلم «پیامبر» را چطور ساخته است؟ چرا آن فیلم موفق است؟ چون رویکرد‌های پیغمبر را ما در عملکرد حمزه می‌بینیم. از پیامبر (ص) چیزی، حتی سایه اش را هم نمی‌بینیم. اما حاشیه ماجرا چیست؟

حاشیه ماجرا این است که حمزه با مردم مکه و مدینه چه رفتاری می‌کند و چه پیام‌هایی برای پیغمبر از جانب مردم می‌آورد. اینجاست که من به دین که می‌رسم، سعی می‌کنم حاشیه روی کنم. به حاشیه مسائل دینی می‌پردازم، نه خود متن دینی. آن خطرناک است و خود دین را از بین می‌برد.

و شما سعی کردید در حاشیه راه بروید؟

همین طور است. رفتن به متن قطعا من را ریاکار می‌کند و من خیلی از این می‌ترسم.

معمولا سینماگران غیرمشهدی کمتر در مضامین مربوط به امام رضا (ع) یا هنر رضوی کار کرده اند. کار‌هایی که انجام شده را بیشتر هنرمندان مشهدی‌ای انجام داده اند که یا هنوز در مشهد هستند یا مشهدی بوده اند و به تهران مهاجرت کرده اند. به نظر شما که به عنوان یک غیرمشهدی در این حوزه کار کردید، مشکل مربوط به شناخت کم این هنرمندان از مفاهیم رضوی است یا مربوط به همان ترسی می‌شود که گفتید؟

من خودم در کوه‌های اردبیل به دنیا آمدم، ولی از پنج سالگی در تهران بزرگ شدم. بیشترین زمانی که مشهد را دیدم، در دوره همین سفرم بود. ممکن است به خاطر شناخت کم باشد. من خیلی در حین این کار آرام بودم. حالا این یا به اعتبار حضرت رضا (ع) بود یا به اعتبار روان خودم. ولی به هرحال خیلی کیف می‌کردم از اینکه در مشهد دارم کار می‌کنم.

مشکلاتی در تهیه وسایل و اکسسوار داشتم، ولی ربطی به مسائل معنوی فیلم نداشت. در انجام کار معنوی خودم بسیار پرقدرت بودم. از اینکه وسایل نبود و تولید لنگ می‌زد، اذیت می‌شدم و به نظرم تهیه کننده باید بهتر عمل می‌کرد، ولی ناراضی نیستم. تجربه کار با مشهدی‌ها برایم عالی بود. خیلی از اینکه در کارم بودند، لذت بردم. قشنگ‌ترین بخش این بود که همه گروه بسیار بااخلاق بودند.

از قبل با سینمای مشهد آشنا بودید؟

فیلم بردار، صدابردار، طراح صحنه، تولید و بازیگران، بیشتر عوامل فیلم من مشهدی بودند که همه خیلی خوب کار کردند. از نظر من چند شهر جا دارند که به اندازه وزارت فرهنگ و ارشاد در تهران کار کنند. یکی از آن‌ها مشهد است، دومی اصفهان است، سومی یزد و چهارمی تبریز است. در تهران همه امکانات هست، ولی به نظرم فیلم سازان مشهد می‌توانند آثاری دل گشاتر بسازند. همین طور اصفهانی‌ها و. چون بسیار از لحاظ فرهنگی پیشرو‌تر از فیلم سازان تهرانی هستند. من ۳۳ سال مدرس سینما بودم و به همه شهر‌ها رفته ام. خوب می‌دانم چه می‌گویم و به حرفی که می‌زنم، یقین دارم.

مشهد با ظرفیتی که می‌گویید دارد، به نظرتان چقدر می‌تواند خاستگاه سینمای رضوی و هنر رضوی باشد؟

خاصش نکنید، عمده اش کنید. بگویید سینمای اجتماعی، سینمای عارفانه، سینمای شاعرانه. به نظرم برای همه این‌ها صددرصد مشهد این ظرفیت را دارد. هنری که به حضرت امام رضا (ع) نگاه می‌کند، ویژگی خاصی دارد، ولی به طورکلی همان سینمای معناگراست. مشهد برای سینمای معناگرا و شاعرانه می‌تواند در خط اول باشد. تجربه من این را می‌گوید.

توصیه‌ای دراین باره به سینماگران مشهدی و غیرمشهدی دارید؟

توصیه من بیشتر به مسئولان آستان قدس رضوی است. آستان امام رضا (ع)، آستان خورشید است. من به عنوان یک بچه مسلمان وقتی به مشهد و حرم امام رضا (ع) می‌آیم، در نمادسازی انگار به آستان خورشید وارد شده ام. این نوعی تمثیل است.‌
می‌گویند متن هایتان را بدهید ما بخوانیم، بعد اجازه بدهیم بروید داخل حرم فیلم بسازید؟ این‌ها اگر بیشتر با سینماگران همکاری کنند، سینمای مشهد و امام رضا (ع) متعالی‌تر می‌شود.

خود سینماگران که علاقه‌مند به ساخت آثار دراین باره هستند، چه کار کنند؟

مطالعات دینی داشته باشند، الهیات بخوانند. اگر مطالعه سخت است، بروند حسشان را معنی کنند، به قدری که در سینما بتوانند کار، مطالعه و تجربه کنند. من خودم تعبیر، تفسیر و تأویل مطالعه می‌کنم، ولی این‌ها ارتباطی به سینمای من ندارند، بلکه به فهم من ارتباط دارند. سینما عبارت است از فهم به اضافه احساس و عاطفه.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.