هادی دقیق | شهرآرانیوز؛ عمر دراز صدوپنج ساله و زندگی کردن در شهرهای مختلف دنیا ازجمله اصفهان، تهران، بیروت، لوزان، برلین و ژنو، از محمدعلی جمال زاده شخصیتی ساخته است که بحق در دنیای ادبیات فارسی بزرگی میکند. سرآغاز داستان نویسی واقع گرا بودن و ردپایی که خیلی پیشتر از اینها حتی با داستانهای کوتاهش در کتابهای درسی از خودش به جا گذاشته بود، جمال زاده را با داستان فارسی گره زده است. داستانی که از پی این سالیان، کم نشیب و فراز ندید و شاهد بزرگانی دیگر و حتی پیروانی برای جمال زاده بود.
از آن سو، دنیای شعر فارسی و سرآمدش حافظ هم آن قدر وسیع است که حتی توضیح مثالهای موردی دیوان او هم گاهی به صفحهها و کتابها میکشد. همان دیوانی که به گفته جمال زاده امروز بر سر طاقچه خانه همه ما هست، اما چیزی از شاعر آن نمیدانیم. نه اطلاعات دقیقی از پدر و مادرش داریم و اینکه که بودند و چه کسانی و چگونه حافظ را تربیت کردند و نه میدانیم که اطرافیان و حلقه دوستان حافظ چه کسانی بودند. حتی به درستی نمیدانیم که چرا حافظ هیچ وقت سفر نکرد و...، اما همین قدر «به موجب سخنان خودش میدانیم که از ریا و تزویر و تظاهر و از این قبیل کارها سخت متنفر و منزجر بوده و حق چنین طایفه و طوایفی را هرچه تمامتر کف دستشان نهاده است».
جمال زاده را پیشتر بیشتر با چهره پیرمردی نازنین و در قالب داستان هایش میشناسیم؛ در لابه لای داستانهای «یکی بود، یکی نبود»، در محلههای «قلتشن دیوان»، در داستان کودکی اش در «سروته یک کرباس»، در زیر سقف مریض خانه «دارالمجانین» و حتی در آثار پژوهشی اش مثل «خلقیات ما ایرانیان» و...، اما کمتر پیش آمده است درباره شعر از او بخوانیم، آن هم شعر حافظ. بنابراین، برای جمال زاده هم بس نکته غیر حسن هست که این چنین مقبول طبع مردم شده است. دراین میان، کتاب «آشنایی با حافظ» او این فرصت را فراهم میکند تا با صورتی دیگر از جمال زاده آشنا شویم.
جمال زاده نتیجه عمری حافظ خواندن و دغدغه فهم واژگانی را که این شاعر به کار برده، در این کتاب جمع کرده است. خودش در مقدمه کتاب میگوید: «در هر صورت، من پیر سال خورده با همه ناتوانی دوسه بار دیوان حافظ را از بای بسم ا... تا تای تمت گاهی به دقت و گاهی سرسری و با شتاب زدگی خواندم و مطالبی را که در ذهنم تأثیری باقی گذاشته بود، یادداشت کردم و اکنون به صورت بسیار درهم وبرهم در یازده باب ناقص به هم وطنانم عرضه میکنم.»، اما از همان ابتدا پیداست که نوع رودررویی جمال زاده با حافظ شکل دیگری است و در کمتر کتابی یافت میشود.
جمال زاده که انگار دیوان حافظ را از بهترین جای اتاق مهمان خانه اش برداشته است تا دینش را به او ادا کند، میگوید نسخه سیدابوالقاسم انجوی شیرازی را ملاک این کتاب قرار داده است؛ نسخهای که با نسخههای معمول که از علامه قزوینی و قاسم غنی است، تفاوتهایی دارد.
درگیری جمال زاده با دیوان حافظ از جایی شروع میشود که میان واژهها سرگردان میشود. به عنوان مثال اولین واژهای که ذهن نویسنده را مشغول میکند، «رند» است. خودش میگوید هنوز بر من معلوم نشده واژه رند عربی است یا فارسی و بعد با ذکر خاطره ای، از سفری با دوستش به هرم جیزه در نزدیکی قاهره یاد میکند که وقتی در راهرو تاریک هرم مشغول چانه زدن قیمت بوده اند، شتردار عرب آنها را «رنود» خطاب میکند.
جمال زاده پی واژه رند را میگیرد و در بخشی از کتاب مینویسد: «امروز وقتی میگوییم رند، تا حدی کلاهبرداری، به مصلحت وقت سخن گفتن، نان به نرخ روزخوردن و عمل کردن و خوش زبانی و پالان شدن برای هرکس که خر میشود و صدها اوصاف از این دست را میشماریم که به راستی با رند حافظ زمین تا آسمان فرق میکند.» بعد کلی از بیهقی و صائب و سعدی و انوری و که و که شاهد میآورد که معنای متضاد رند در آثار همه آنها گره کار را کورتر میکند. حالا دوباره میپرسد که «این کلمه را خواجه حافظ در دیوان خود به چه منظور و مفهومی آورده است؟»
رویارویی جمال زاده با بیشتر مضامینی که حافظ در دیوانش به کار برده، از این دست است؛ از جمله درباره بقیه بخشهای دیگر این کتاب.
در پایان کتاب «آشنایی با حافظ» محمدعلی جمال زاده، یادداشتی به قلم ایرج افشار درباره زندگی نامه جمال زاده آمده است و به سرگذشت جمال زاده از زاده شدن در کنار زنده رود اصفهان تا مرگش در کنار دریاچه لمان ژنو میپردازد. پس از این یادداشت، فهرست مقالاتی از جمال زاده آمده است. جمال زاده پیش از اینکه در داستان نویسی پرآوازه شود، فعالیت نویسندگی را با پژوهش و از نشریه «کاوه» آغاز کرده بود. به هرحال، دغدغههای حافظ شناسی از زبان مردی چنین پرکار و صاحب سبک، بسیار خواندنی است، هرچند که بیشتر کتاب شعر حافظ باشد و نثر جمال زاده کم.