بخارایی | شهرآرانیوز؛ شعر انقلاب نقاشی کلمات است برای به تصویر کشیدن چهره یک پیروزی بزرگ. دستاورد ملتی که تصمیم گرفته اند سرنوشتی دیگر غیر از آنچه در جریان بوده، برای خود رقم بزنند. این تغییر قطعا تنها یک تغییر سیاسی نیست و تأثیر خود را برای قرنها و تا همیشه در همه حوزهها و زمینههای زیستی آن ملت و مردم باقی میگذارد. ادبیات یکی از همین حوزه هاست و آن چنان که ویکتور هوگو نیز گفته است: «نتیجه قاطع و مستقیم هر انقلاب سیاسی، یک انقلاب ادبی است.» سطرهای بعدی مختصر گزارشی است درباره چگونگی شکل گیری شعر انقلاب اسلامی و روند تداوم آن تاکنون.
پذیرش جمله ویکتور هوگو، تنها یک معنا دارد و آن این است که «شعر انقلاب اسلامی» نیز جریانی ادبی است که در نتیجه پیروزی این انقلاب در سال ۱۳۵۷ به وجود آمده است. جریانی که در ایران چندان تازه نیست و میشود نشانههای آن را از دوره مشروطه مشاهده کرد و تداوم آن را در ادامه جریانهای شعری معاصر به بعد دید. در واقع اگر بخواهیم این جریان شعری را بشناسیم، باید زمینههای ظهور و بروز، شکل گیری و رشد آن را بررسی کنیم؛ همچنان که وقتی جامعه شناسان و مورخان میخواهند «انقلاب اسلامی» را بررسی کنند، ناچارند زمینههای شکل گیری اندیشه انقلاب اسلامی را از سالها و چه بسا قرنها پیش از بهمن ۱۳۵۷ مدنظر قرار دهند.
پیروزی انقلاب مشروطیت و ادبیات ویژه شاعران مشروطه خواه که با خود عباراتی همچون مدنیت، اصلاحات و آزادی خواهی، آرمان خواهی و میهن دوستی، عدالت اجتماعی، استکبارستیزی و استعمارستیزی، تجددطلبی، نقد خرافات و احقاق حقوق زنان را به ارمغان آورد، ظهور و بروز شعر نو در آثار شاعران مطرح معاصر همچون نیما یوشیج و اخوان ثالث و...، تداوم جریان شعر سنتی معاصر در آثار شاعرانی همچون شهریار، هوشنگ ابتهاج، سیمین بهبهانی و...، ظهور و رونق شعر مبارزه به همت شاعرانی همچون شفیعی کدکنی و سیاوش کسرایی و... در دهه آخر حکومت رژیم شاه و برخی جریانهای ادبی دیگر، اگرچه از نظر تأثیرپذیری و تأثیرگذاری سیاسی و اجتماعی متفاوت بودند، در شکل گیری شعر انقلاب اسلامی نقش داشت.
پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ و وقوع حادثهای همچون جنگ تحمیلی که پس از آن رخ داد و شکل گیری حماسه دفاع مقدس ملت ایران، سرآغاز تحولات عمدهای در ابعاد مختلف جامعه ایران شد و همان طور که میدانیم، هیچ رویداد فرهنگی نیست که در ارتباط با رویداد یا رویدادهای اجتماعی نباشد. ارتباط شعر معاصر با انقلاب اسلامی و حوادث پیش و پس از آن نیز ارتباطی تنگاتنگ و البته دوسویه است؛ یعنی همان طور که پیروزی انقلاب اسلامی و وقوع جنگ تحمیلی بر شکل گیری جریان شعر انقلاب تأثیری مستقیم داشت، سالها پیشتر نیز شاعران معاصر به ویژه شاعران مطرح سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ از پیشگامان مبارزههای مردمی علیه رژیم شاه بودند و بسیاری از آنها وقوع انقلاب را در سرودههای خود پیش بینی کرده بودند.
به هر روی، جریان شعر انقلاب اسلامی پس از جریانهای شعری مذکور شکل گرفت و اگرچه برخی شاخصه هایش را از جریانهای پیشین به ارث برد و تنی چند از شاعران این جریان نوظهور، پیش از انقلاب اسلامی نیز به کار سرودن مشغول بودند، اما با ویژگیهایی که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد، «جریان شعر انقلاب اسلامی» هویتی منحصر به خویش یافت.
تبیین آرمانهای انقلاب اسلامی با استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران و رواج فرهنگ دفاع مقدس در میان مردم با وقوع جنگ تحمیلی از عواملی بودند که توانستند در قوام یافتن جریان شعر انقلاب اسلامی نقشی اساسی داشته باشند. بدین ترتیب، یکی از ویژگیهای اصلی شعر انقلاب اسلامی، بازتاب همین آرمانها و فرهنگها بود. از سوی دیگر، این محتوا، فرم ویژه خود را میطلبید و به همین سبب، لحن شعارگونه و گزارشی در بخشی از شعرهای سالهای اول انقلاب قالب شد، البته هرچه از سال پیروزی انقلاب اسلامی فاصله گرفتیم و شعر انقلاب اسلامی در پی هویتی مستقل رشد کرد، شاعران این جریان به جست وجوی افقهای محتوایی دیگر و لحنی شاعرانهتر برآمدند.
به طور کلی و با یک بررسی اجمالی میتوان گفت که شعر انقلاب اسلامی دو آبشخور ادبی اصلی دارد؛ نخست همان جریان شعری که در سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ در اوج بود و دوم جریان شعر سنتی معاصر. شعر انقلاب اسلامی زبان نمادین و محتوای مبارزه محور را از گروه نخست و نیز احیای قالبهای سنتی و بهره گیری از برخی شاخصههای شعر سنتی فارسی را از گروه دوم به میراث برد. در مجموع میتوان برخی از مهمترین شاخصههای سبکی شعر انقلاب اسلامی را این گونه برشمرد: زبان شعاری و اعتقاد به رسانه بودن شعر، سادگی و همه فهم بودن زبان، نمادپردازی، رواج روحیه حماسی و مقاومت، بیان مفاهیم معنوی و عرفانی، کاربرد تلمیحات و اشارات و اساطیر ملی و دینی و...
درباره مضامین شعر انقلاب اسلامی نیز اگرچه سخن بسیار میتوان گفت، اما بهتر است به سخن دکتر محمدرضا روزبه اشاره کنیم که در کتاب «ادبیات معاصر ایران»، عمدهترین مضامین و محتواهای شعری شاعران انقلاب را این گونه برشمرده است: «روایت و حکایت اوضاع دوران ستم شاهی، بیان و بزرگداشت مبارزات و پایداریهای مردمی در آن دوران، ستایش رهبر [انقلاب]و دیگر شخصیتهای [مؤثر در]انقلاب، دعوت به بیداری و هوشیاری در برابر دسیسههای دشمنان، ستایش شهادت و شهیدان، ستایش دلاوریها و ایثارگریهای رزمندگان جبهه ها، دعوت به فرهنگ جهاد و شهادت، خودشکنی (احساس حسرت و حرمان در برابر شهیدان)، وطن دوستی با صبغهای دینی و انقلابی، ستایش اهل بیت (ع) و پاسداشت فرهنگ عاشورا، هم دردی و هم صدایی با نهضتهای آزادی خواه جهان، اعتراض به مظاهر ضدارزشی، گریز از زندگی خشک شهری و دعوت به پاکی و اصالت زندگی روستایی و...»
پرکاربردترین قالبها در میان شاعران این جریان نیز چهار قالب شعر نو، مثنوی، غزل و رباعی بود. تفاوت عمدهای که شعر انقلاب اسلامی با جریانهای دیگر شعر معاصر داشت، این بود که در این جریان شعری، قالبهای شعری سنتی و نو در کنار یکدیگر رواج داشتند و چند تن از شاعران این دوره هم در سرودن شعر نو و هم در سرودن غزل و رباعی از چهرههای شاخص به شمار میآمدند.
علی معلم دامغانی و احمد عزیزی با مثنوی هایشان، مهرداد اوستا و حمید سبزواری با کهن سروده هایشان در قالبهای قصیده و غزل، نصرا... مردانی و مشفق کاشانی با غزل هایشان و شاعرانی همچون سلمان هراتی، قیصر امین پور، حسن حسینی، علی موسوی گرمارودی و... با سرودن در قالبهای مختلف از چهرههای شاخص شعر انقلاب اسلامی شدند. در این میان، به نظر میرسد نقش سلمان هراتی، قیصر امین پور و حسن حسینی منحصربه فرد است؛ این شاعران نه تنها از پیشگامان شعر انقلاب اسلامی بودند، بلکه با سرودن در قالبهای مختلفی مانند شعر سپید، شعر نیمایی، غزل و رباعی، نقش مهمی در شکل گیری نمودهای متفاوتی از شعر انقلاب اسلامی و احیای قالب کهنی همچون رباعی داشتند.
به جز نامهای یاد شده، نامهای دیگری در فرایند شعر انقلاب حائز اهمیت هستند که برخی از آنها عبارت اند از: محمود شاهرخی، طاهره صفارزاده، ساعد باقری، سهیل محمودی، یوسفعلی میرشکاک، علیرضا قزوه، عبدالجبار کاکایی، فاطمه راکعی، محمدرضا عبدالملکیان و... در حوزه نظریه پردازی، بررسی، نقد و تحلیل شعر انقلاب نیز اگرچه تاکنون مطالب پراکنده زیادی در قالب یادداشتهای مطبوعاتی، مقالهها و احیانا کتاب نوشته شده است، اما بی تردید جای پژوهشهای عمیق ادبی همچنان خالی است. بسیاری از نقدها و نظرها، چه از سوی مدافعان این جریان و چه از سوی مخالفان آن، با غرضهای غیرادبی و به نیت پاسخ گویی به طرف مقابل نوشته شده اند و در این میان، کمترین حجم توجهات به سوی مباحث نقد ادبی، نظریه پردازی شعری، بررسیهای سبکی، تحلیلهای مبتنی بر روان کاوی ادبی و جامعه شناسی ادبیات و... در عرصه شعر انقلاب اسلامی بوده و تقریبا میتوان گفت کار مهمی در این حوزههای پژوهشی انجام نشده است و با توجه به گذشت حدود چهار دهه از شکل گیری این جریان شعری، خلأ این گونه مباحث همچنان به چشم میآید.
در میان کتابهایی که پیرامون شعر انقلاب اسلامی نوشته شده اند، کتاب «ده شاعر انقلاب» نوشته محمدکاظم کاظمی، یکی از معدود نوشتههایی است که به دور از غرضهای غیرشعری، با توجه به معیارهای ادبی و در روزگاری که جریان شعر انقلاب اسلامی ثبات و دوام و قوام یافته، تدوین شده است. کاظمی که خود از شاعران و منتقدان ادبی در دوره شعر انقلاب اسلامی به شمار میآید، در پایان این کتاب و پس از طرح این نکته که «شعر جوانان این روزگار در قیاس با شعر شاعران پیش کسوت انقلاب اسلامی در حال پیشرفت و جهش بوده است»، به نقش شاعران پیش کسوت در کشف و تربیت جوان ترها اشاره کرده و ضمن حق گزاری و سپاس داری از این شاعران، خاطرنشان کرده است: «باشد که روزی به هم نسلان من توفیقی دست دهد تا با گزارشی تاریخی از فعالیتهای ادبی این نسل، حق مطلب را در آن زمینه نیز ادا کند.» به نظر میرسد اکنون در آستانه دهه پنجم انقلاب اسلامی هستیم، شاید بهترین فرصت برای بررسی نیم قرن شعر انقلاب اسلامی و بررسی همه جانبه و موشکافانه آن است.
درباره نخستین شاعر شعرهای انقلابی مشهد
گروه فرهنگ و ادبیات|مرحوم غلامرضا قدسی را میتوان نخستین شاعر انقلابی مشهد معرفی کرد. فعالیتهای سیاسی و مبارزات مرحوم قدسی که از زمان مصدق آغاز شده بود، همچنان در دوران مبارزات مردمی به رهبری امام خمینی (ره) نیز ادامه داشت. او یک بار در سال ۱۳۴۲ دستگیر و زندانی شد، اما پس از تحمل یک سال اسارت، با شور بیشتری به مبارزات خود ادامه داد. بخش زیادی از نوشتهها و اشعار این شاعر در همین دوران از بین میرود، اما بعدها چند دفتر شعر نیز در دور دوم زندانی شدنش (اوایل دهه ۵۰) میسراید که به دست مأموران رژیم پهلوی ضبط میشود و هرگز به او بازگردانده نمیشود. قدسی در بیتی این موضوع را چنین بیان میکند:بسا مضمون رنگینی که پروردم به خون دل/ستمگر کرد پرپر همچو گل اوراق دیوانم
قیامی، نویسنده و پژوهشگر، درباره غلامرضا قدسی میگوید: جد قدسی (قدسی مشهدی) از شاعران سبک هندی بود که دیوانش را قهرمان تصحیح و چاپ کرد. خود قدسی همیشه میگفت: «باید بروم کابل و نسخه دیوان جدم را پیدا کنم و تصحیح کنم.» مدتی زندان بود و شنیدم به دلیل نماز خواندنش در زندان، شکنجه هم شده بود.
در مراسم تعزیت محمدتقی شریعتی دم در ایستاده بود. برخی از طرفداران شریعتی، به دلایلی عکس شریعتی را پنهان کرده بودند که اصطکاکی با مخالفان شریعتی پیدا نکنند. قدسی رنجیده بود و میگفت: «این کارها چیست که میکنید؟ عکس را بگذارید سر جایش!» بعد از انقلاب، مدیر ادارۀ ارشاد شده بود. اوایل، چون عربی بلد بود، در دانشکده ادبیات، عربی تدریس میکرد. شعرش در سبک هندی بود، ولی صاحبکار شاعرتر از او بود. یک سری پیش کسوت هم بودند که نه تأثیری میگذاشتند و نه تأثری داشتند. کسی هم جدی شان نمیگرفت. چهرههای تأثیرگذار، ذهنهای منعطفی داشتند. این چهرهها کم وبیش فراموش شده اند. محدثی خراسانی نیز در خاطراتش، توصیف استاد قدسی را از زبان پدرش این طور بازگو میکند: «حماسه سازان این مردم کسانی هستند که مثل قدسی در زندان به سر میبرند.»
محدثی خراسانی در این باره میگوید: «بسیاری از شاعران آن زمان خراسان عضو جریان روشن فکری مسلمان بودند، اما بعضی روحیه حماسی داشتند و عقیده خودشان را فریاد میزدند. پدرم و قدسی از آن دسته بودند، ولی بی پرواتر و پرشورتر از همه آنها غلامرضا قدسی بود.» شعر «بوی گلهای چیده» نخستین شعر انقلابی در مشهد است که غلامرضا قدسی آن را در زندان و در شامگاه اعدام جمعی از دوستانش در دهه ۵۰ سروده است.
بوی گلهای چیده میآید
خونم از دل به دیده میآید
به تماشای غنچههای شهید
گل به رنگ پریده میآید
از غم داغ گل رخان از خاک
لاله درخون تپیده میآید
نالههای شراره خیز به گوش
ز آهوان رمیده میآید
موجه این محیط طوفان زاست
گر به چشم آرمیده میآید
از پی هر شکست پیروزی است
از دل شب سپیده میآید
بیت نغزی به خاطرم قدسی
ز اوستادی گزیده میآید
در عدم هم ز عشق بویی هست
گل گریبان دریده میآید.»