محبوبه عظیم زاده | شهرآرانیوز؛ اثری که میتواند نوشتن از یک فقدان باشد و یک جای خالی که یکهو به زندگی مان چنگ انداخته و یکی از عزیزانمان را از دل زندگی مان قاپیده و حالا از این به بعد قرار است ما به جای خود او، با جای خالی اش روبه رو شویم. یا مواجهه یک پدر یا مادر با بیماری صعب العلاج فرزند کوچکشان که همه روزهایی که باید با شیرین زبانیها و بچگی کردنهای او بگذرد، در مسیر دکتر و بیمارستان میگذرد یا هم رو به رو شدن با ترسی عمیق و تمام واکنشهای فیزیولوژیک بدن به آن. اما آیا به صرف روایت یک اتفاق و نطق کردن درباره آن ما با یک جستار طرفیم؟
اصلا چه ویژگیهایی باید در متن ما وجود داشته باشد تا بتوانیم آن را جستار خطاب کنیم و آن خون و رگ و پی اصلی چیست و آن «من»ی که قرار است در یک جستار تجلی پیدا کند کدام است و باید چه روایت کند؟ صحبت پیرامون این مسائل، محور آنچه بود که در شب نشینی با کلمات گذشت. برنامهای که برای گپ زدن درباره جستار و جستارنویسی و با حضور الهام شوشتری زاده، مترجم، شمیم مستقیمی، جستارنویس و مستندساز، مهدی یزدانی خرم، نویسنده و مسعود نبی دوست، روزنامه نگار در تالار فردوسی فرهنگ سرای جهاد دانشگاهی برگزار شد و البته، مراسم اختتامیه جشنواره جستارنویسی وقایع نگاران به همراه نمایشگاه عرضه آثار منتخب جستارنویسان و نمایشگاه گذر وقایع نیز آن را تکمیل کرد.
اصلا جستار و روایت خود چیست و چه نسبتی با یکدیگر دارد؟ آیا هر روایت شخصی جستار است و آیا هر جستار یک روایت شخصی است؟ الهام شوشتری زاده میگوید: «روایت خود خیلی گسترده است و جستار شخصی یکی از شصت ژانر روایت خود است. چیزی که در جستار مهم است این است که جستارنویس یک شیوه اکتشافی دارد در مواجهه با جهان و سعی میکند چیزهای متضاد را کنار هم بگذارد و از دل این تضادها به تشابه برسد.
همه اینها باعث میشود جستار برای زمانه ما که زمانه اضطراب و تشویش است خیلی فرم جذابی باشد. برای من چیزی که حرف زدن درباره جستار، ناداستان و ادبیات را توجیه میکند این است که تاریخ تا حدی محصول کنار هم گذاشتن روایتهای شخصی است. جستار به شدت بحث گستردهای است، چون خاصیت و خصلت اساسی اش سیالیت است. جستار خاصیتی که دارد این است که تو شروعش میکنی، اما بعد در مسیر میبینی که کجا میبردت. درواقع چیزی که جستار را جستار میکند همین جست وجو، خاصیت آزمودن است.»
او در بخشی دیگر از صحبت هایش از این میگوید که به خاطر حرفه اش خیلی با متنهایی روبه رو میشود که ادعا میکنند جستار است در صورتی که نویسنده فرق دل نوشته و قطعه ادبی را با جستار نمیداند و در آن هیچ روحیهای از جست وجو نیست: «باید به این نکته توجه کنیم که تجربه زیسته لزوما برای شما حقانیت و اعتبار نمیآورد.
نویسنده روایت خود باید به دو نکته توجه کند: اول اینکه نشان بدهد که من میدانم دیدگاهها و موقعیتهای دیگری جز دیدگاه من وجود دارد و من تنها تجربه معتبر دنیا را ندارم. دوم اینکه به خواننده نشان بدهد که من حواسم هست همه چیزهایی که من میگویم از فیلتر ذهنی من میگذرد و من آدمی نیستم که بتوانم قرص و محکم درباره همه چیز نظر بدهم و موضع بگیرم.
باید حواسمان باشد در دام فضیلت نمایی گستاخانه نیفتیم. در ضمن نباید فراموش کنیم لذت خواندن همیشه ذاتا لذت فردی است نه اجتماعی. یعنی کار نویسنده در وهله اول این است که یک متن جذاب خلق کند.»
برای چه جستار مینویسیم؟ «من جستار مینویسم تا درباره خودم، جهان، گذشته ام به مکاشفههای تازهای برسم. جستار جست وجویی است به دنبال یک الگو، یک معنا یا یک فهم در جایی که گیج و درمانده شده ام.» شمیم مستقیمی، با ذکر این نقل قول به این نکته اشاره میکند که یکی از تکنیکهای رایج در نوشتن جستار همین نقل قول هاست و ارجاع به موضوعهایی که دارید رویش کار میکنید. او در ادامه صحبت هایش به لحظه تاریخی پیدایش جستار اشاره میکند و میگوید: «اساس جستار از وقتی که فرد آزاد متولد شد و این فرد آزاد نیاز به صدا داشت
ایجاد شد. یا به عبارت دیگر، آنجایی که روح در جایگاه آزادی و خودآگاهی ایستاد. این دو جایی است که جستار را ممکن میکند.
تقلا برای آزادی و خودآگاهی که در فرد تجلی پیدا میکند و میخواهد بروز پیدا کند. جستار صدای این جایگاه و جامعه جدید است.»
مستقیمی در ادامه، نقل قول دیگری از مونتنی از مقدمه کتاب جستارهای مونتنی خواند و از این گفت که اصول جستارنویسی به ما میگوید در متنی که میخوانیم باید حس کنیم نویسنده خودش را بی پیرایه مقابل ما قرار میدهد و نمیخواهد عیب و نقصش را از کسی بپوشاند، دنبال زیب و زیوری نیست و صادقانه در برابر ما نشسته تا حدی که ممکن است کسی بگوید این حرفها به چه درد میخورد؟!
درست همان طور که مونتنی گفته: «. این کتاب را وقف کاربردی ویژه بستگان و دوستان ساخته ام. بهر روزی که دیگر بدون من بمانند. چون به زودی باید همین کنند تا بتوانند در آن نشانهای چند از خلق و خویم بازیابند و از این راه شناختی را که از من دارند تمامتر و زندهتر بپرورانند. در جست وجوی لطف دنیا هم نبوده ام تا زیب و زیوری بر خود ببندم. در این کتاب میخواهم به شکل ناب و ساده و هر روزه ام بی پیرایش و بی آرایش دیده شوم. چرا که خودم را به نقش میکشم و صورت دست ناخورده ام را و هر عیب و هر نقص آن را بی پرده به تماشا میگذارم...» هرچند، همین نقطه عریان شدن جایی است که در همه این سالها که جستار خلق شده و سرپا مانده، دلیل حمله به این ژانر ادبی شده است و خب به هر حال، توانسته خودش را از زیر بار این حملات نجات دهد و باقی بماند.
او در قسمت پایانی صحبت هایش به این نکته نیز اشاره میکند که از خود نوشتن و از من گفتن نباید با جنون خودشیفتگی یا منیت و خودنمایی اشتباه در نظر گرفته شود و به قول عباس کیارستمی: «انسانی که خویشتن را مورد مطالعه قرار میدهد، تنها به تحلیل خود نمیپردازد بلکه خود را از نو خلق میکند.»؛ چیزی که از من نوشتن را معنا میکند و اگر این اتفاق در جستار نیفتد دیگر خواندنی نیست و مخاطب هم آن را به خوبی در مییابد.»
اما این «من»ی که محور اصلی این ژانر از روایت خود است دقیقا معنایش چیست؟ «من»ی که بسیار مهم است و به قول مهدی یزدانی خرم، نویسنده شهیری، چون داستایفسکی را نمیتوان از روی رمانهای معتبرش شناخت، اما از روی جستارهایش که درباره خود مینویسد و «من»ی که در آنها جریان دارد به خوبی میتوان شناخت. یزدانی خرم میگوید اصل و نکته مهم ماجرا نیز همین است.
اینکه جرئت داشته باشیم چیزی که به آن علاقه و باور داریم را بنویسیم: «اینکه در نوشتن جستار باید حواسمان باشد تا خاطره گویی نکنیم یا اینکه سهل و ممتنع بنویسیم که کار بسیار سخت و مهمی است.
اما مهمتر این است که بتوانیم فکرمان را روی کاغذ بیاوریم. درواقع باید حواسمان باشد که بتوانیم تمیز قائل شویم بین «من»ی که متعلق به من است یا «من»ی که دیگران میخواهند یا فرم ادبی زمانه میطلبد یا فرم انسان دوستانه است. جستار صادقانه یعنی جرئت داشته باشیم آنچه به آن علاقه و باور داریم را بنویسیم.»
این نویسنده همچنین به این نکته اشاره کرد که: «نویسندهها موجودات ترسناکی هستند. جستارنویسان به نظر من موجودات مستبدی هستند که باید همه چیز و همه کس را قضاوت کنند و دیگران هیچ اهمیتی برایشان ندارد.
درواقع این طور بگویم که دموکراسی داشتن در موقع نوشتن کار بیهودهای است. نباید اجازه بدهید که اخلاقیات و عرفها و ترسهایی که جامعه ایجاد میکند کاری کند که یک متن ملاحظه کارانه یا خنثی بنویسید. به همین دلیل جستار نوشتن کار بسیار سختی
است.»
در ادامه این نشست مسعود نبی دوست، با گریزی به تجربههایی که در حوزه محلات داشت از این گفت که لازمه نوشتن یک جستار این است که خواننده بتواند با مطالعه آن لحظات مشترکی را بین خود و نویسنده پیدا کند و بتواند به خوبی با آن متن ارتباط برقرار کند.
او میگوید: «من اسم این اتفاق را میگذارم «معجزه منم همین طور». باید یک منم همین طور در روایتی که مینویسیم وجود داشته باشد که آدمها وقتی به یک بخش از روایت ما میرسند بگویند منم همین طور، این اتفاق برای من هم افتاده است.»
او در ادامه صحبت هایش گفت: «اینکه چرا از خودمان صحبت میکنیم یا اینکه چرا باید از خودمان صحبت کنیم، پرسشی بود که در ابتدا پاسخ روشنی در ذهنم برای آن نداشتم. اما اکنون میدانم که شخصیترین تجربهها عمومیترین تجربه هاست.»