به گزارش شهرآرانیوز، نوجوان ۱۴ سالهای که با ردیابیهای اطلاعاتی ماموران انتظامی در یک ماجرای وحشتناک زورگیری از راننده تاکسی اینترنتی شناسایی و دستگیر شده بود با بیان این که من فریب نقشه زورگیران را خورده ام درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت: ۱۴ سال قبل و در حالی که نوزادی چند روزه بودم مادرم از دنیا رفت و من و خواهر یک ساله ام تنها شدیم.
پدرم کارگر ساختمانی بود و در زمینه نصب ایزوگام فعالیت داشت، ولی او فقط یک سال بعد از مرگ مادرم با زن جوانی ازدواج کرد و به دنبال زندگی خودش رفت.
چرا که آن زن از پدرم تعهد گرفته بود که فرزندانش را باید رها کند و به زندگی مشترکشان راه ندهد! به همین دلیل هم پدرم من و خواهرم را به مادربزرگم سپرد و او در کنار عموی مجردم از ما نیز مراقبت کرد و مرا به مدرسه فرستاد.
پدرم که اکنون خودش ۳ فرزند دیگر دارد سراغی از ما نمیگیرد، اما نمیدانم آیا هزینهها و مخارج ما را به مادربزرگم پرداخت میکند یا نه! خلاصه من تا کلاس چهارم ابتدایی درس خواندم، ولی ۳ سال در یک کلاس مردود شدم، چون اصلا به درس و مدرسه علاقهای نداشتم و مدام افکارم درگیر موضوعات دیگر بود. هیچ وقت نمیتوانستم به آن چه معلمم میگوید توجه کنم.
اگرچه از سالهای قبل نیز با پایهای ضعیف در کلاس قبولم میکردند، چون دلشان به حالم میسوخت و مدیران میدانستند که خانوادهای متلاشی دارم! بالاخره سال گذشته به ناچار درس و مدرسه را رها کردم و به جمع آوری ضایعات پرداختم تا حداقل مخارج خودم و خواهرم را تامین کنم. به همین دلیل با چند تن از دوستان همسن و سال خودم همراه شدم و در منطقه معروف به «کال زرکش» ضایعات جمع آوری میکردیم تا این که چند روز قبل زمانی که سرگرم جمع آوری ضایعات بودیم هوا تاریک شد، من و دیگر دوستانم زیر پل رفتیم و آتشی را روشن کردیم تا سرما نخوریم، دور هم نشسته بودیم و با هم گفتگو میکردیم که ناگهان دو جوان که با یکی از دوستانم ارتباط داشتند نزد ما آمدند، یکی از آنها گوشی تلفن را از جیبش بیرون آورد و در حالی که متعجب به صفحه آن نگاه میکرد به دوست دیگرش گفت: شارژ تلفن من تمام شده است! حالا چکار کنیم؟! دوست دیگر او نیز که به گوشی من چشم دوخته بود، از من خواست تا گوشی ام را برای یک تماس ضروری در اختیار آنها بگذارم! من هم بدون تامل گوشی را دادم و او با تاکسی اینترنتی تماس گرفت تا آنها را به منازل شان برساند! چند دقیقه بعد هم تاکسی از راه رسید و آن دو نفر از نزد ما رفتند. چند روز از این ماجرا گذشت تا این که عصر هنگام وقتی مشغول جمع آوری ضایعات در همان منطقه بودم، در یک لحظه نیروهای انتظامی را دیدم که از گوشه وکنار کال وارد شدند و به طرف من آمدند.
آنها ابتدا نام مرا پرسیدند و سپس از من خواستند تا با آنها به کلانتری بیایم. خودم هم نمیدانستم چه جرمی مرتکب شده ام، اما احتمال میدادم در میان ضایعاتی که جمع آوری کرده ام لوازم سرقتی باشد چرا که برخی از دوستانم به دلیل سرقت در پوشش جمع آوری ضایعات دستگیر شده بودند!
بالاخره هنگامی که به کلانتری رسیدم تازه فهمیدم که نیروهای کلانتری معراج با ردزنی شماره تلفن، مرا دستگیر کرده اند و با اتهام زورگیری روبه رو شده ام در حالی که من هیچ وقت زورگیری نکرده بودم. در این هنگام وقتی افسر تجسس کلانتری ماجرای زورگیری از راننده تاکسی اینترنتی را بازگو کرد متوجه شدم که آن روز فریب نقشه زورگیران را خورده ام و آن دو نفر که گوشی مرا برای یک تماس ضروری گرفتند و چاقو به همراه داشتند، از راننده تاکسی اینترنتی زورگیری کرده اند! حالا هم من درگیر یک ماجرای وحشتناک زورگیری شده ام درحالی که هیچ نقشی در این زمینه نداشتم و ...
با دستور سرگرد «امیررضا فعال» (رئیس کلانتری معراج مشهد) تلاش نیروهای انتظامی برای دستگیری زورگیران وریشه یابی این حادثه تلخ با صدور دستورهای ویژه قضایی آغاز شده است.
منبع: خراسان