در عصر ارتباطات یادگیری زبان انگلیسی از اهمیت بالایی برخوردار است و به همین دلیل در جامعه ما افراد زیادی متقاضی یادگیری آن هستند. پیدایش چنین تقاضایی در جامعه باعث ظهور شغل پرطرفداری به عنوان معلمی زبان شده است که تنها محدود به دانشآموختگان زبانهای خارجی در دانشگاه نیست و هرکسی با هر پیشزمینه آکادمیک و غیرآکادمیک ممکن است مشغول به تدریس در مؤسسات خصوصی شود.
این در حالی است که این شغل هیچ امنیت مالی و شغلی برای مدرسان ندارد و اغلب افراد به عنوان پشتوانه اجتماعی و مرتبه علمی به آن نگاه میکنند. مدرسان زبان معمولا با توجه به برنامههای شخصی و موقعیت جغرافیایی خود یا جایگاه تجاری مؤسسه و سیاستهای کاری آنها تعداد محدودی کلاس آموزشی دارند و در چنین شرایطی سرمایهگذاری مالی برای مدرسان تحققپذیر نیست. در واقع بستر فعالیت این حرفه در گرو برنامهریزی مؤسسههایی است که اغلب هدف اصلی خود را کسب درآمد تعریف میکنند و با نشر قابهای رنگارنگ از فعالیتهای ظاهری خود در فضای مجازی در جستوجوی مشتری هستند.
در همین راستا امروزه بیشتر مؤسسهها در زیرشاخههای آموزش نیز ورود میکنند تا سریعتر به هدف اصلی خود برسند. از جمله این زیرشاخهها دورههای تربیت مدرس است که همکاران همصنف را به رقبای ملی و بینالمللی تبدیل میکند. این دورهها اغلب به دو گروه اصلی دورههای مبانی اصول تدریس و دورههای تکمیلی مهارتهای تدریس تقسیم میشوند. در گروه اول، برخی از مؤسسهها این دورهها را با اعتبار جهانی ارائه میدهند که صلاحیت تدریس در سطح بینالملل از موفقیتهای اکتسابی شرکت در این دورهها محسوب میشود. ضرورت گذراندن این دورهها برای کسانی که قصد مهاجرت و تدریس در کشور دیگری دارند امری بدیهی است هرچند که متأسفانه هزینههای شرکت در دورههای بینالمللی با توجه به محدودیتهای اقتصادی افراد جامعه بسیار بالاست و نه تنها با حقوق ترمی استادان تناسبی ندارد بلکه نرخ آن با تورمات ارزی در حال تغییر است.
حال به افرادی میرسیم که قصد تدریس در خارج از کشور را ندارند و تنها برای ارتقا و بهروزرسانی تکنیکهای تدریس فردی متقاضی شرکت در این دورهها هستند. این مورد از برنامههای آموزشی بسیار سلیقهای و متفاوت در مؤسسههای مختلف برنامهریزی و هدفگذاری میشود و به همین دلیل هر مؤسسه گذراندن دورههای تربیت مدرس خود را لازمه جذب نیروی جدید میداند. بسیار واضح است که هزینه چنین دورههایی معمولا با متقاضی بوده، ولی اثربخشی آن در صورت جذب، به نفع مؤسسه و سیستم آموزشی آن است. از طرفی اعتبار مدارک صادرشده از مؤسسهها تنها محلی و شهری است و مدرسان از کاربرد گسترده آن در موقعیتهای مختلف محروم هستند. پس تکلیف چیست؟!
به طور قطع افرادی که علاقهمند به تدریس بوده و مهارتهای اولیه این حرفه را دارا هستند متقاضی شرکت در دورههای تربیت مدرس نیز هستند، ولی تنوع این دورهها به سردرگمی و شاید اعتماد نداشتن در این افراد منجر شود. شاید اگر مؤسسهها با متقاضیان با دانش و با مهارتهای به نسبت موجه مواجه شوند و توانایی آنها را در قالب یک یا چند نمونه تدریس در کلاس واقعی ارزیابی کنند شرکت در دورههای تربیت مدرس به یک هدف شخصی تبدیل میشود و راحتتر قابل انتخاب باشد. در نتیجه هر مؤسسهای میتواند با برگزاری دورههایی که در گروه دوم قرار میگیرند، برنامههای پیشبردی و درون سازمانی خود را به شکل نوینی تعریف کند و افزون بر جلب رضایت مشتری و کسب درآمد بیشتر، تیم استادان خود را با دورههای متنوع و ضمن خدمت راضیتر و حرفهایتر حفظ کند.