یکی از مواردی که در امور خیر و عامالمنفعه مغفول مانده، سلامت روان است، خیران عموما دنبال جمع کردن پول، غذا و پوشاک برای نیازمندان هستند. برای اولین بار در مشهد خیریه تخصصی سلامت روان دایر شده است.
۲۵ سـال پیـش، زمانی که زهـرا خســروی، برای مقطع کارشناسی در رشته حقـوق قضـــایـی وارد
دانشگاه زنجان میشود، دانشجویانی را میبیند که توان پرداخت هزینههای شهریه دانشگاه، رفت و آمد و حتی تهیه مواد غذایی و داروی مورد نیازشان را نداشتهاند. او که از کودکی در کارهای خیر و عامالمنفعه شرکت داشت، با چند نفر از همدانشگاهیهایش صحبت میکند و خیریهای به نام منتظران مهدی (عج) را تأسیس میکنند تا از طریق آن بتوانند به دانشجویان نیازمند کمک کنند. او در سالهای دانشجویی، تلاشهای زیادی برای کمک به دانشجویان نیازمند انجام میدهد. با دانشآموخته شدن خسروی و بازگشتش به مشهد، او مجوز خیریه منتظران مهدی (عج) را هم به مشهد منتقل میکند.
برای ادامه فعالیت این خیریه با افراد مختلفی مشورت میکند از جمله نزد یکی از پرفسورها و اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی میرود. دکتر وحیدیان به او میگوید ما افراد زیادی داریم که دکتر و مهندس و دانشمند هستند، خیران زیادی هم در حوزه تأمین غذا و پوشاک نیازمندان فعالیت میکنند، اما تعداد افرادی که از سلامت روان برخوردار باشند بسیار اندک هستند بنابراین آنچه در امور خیر و عامالمنفعه مغفول مانده، سلامت روان است، به جای اینکه مانند دیگر خیران دنبال جمع کردن پول، غذا و پوشاک برای نیازمندان باشید، بروید روی سلامت روان افراد آسیب دیده کار کنید.
این ایده بر دل خسروی مینشیند و تمام هم و غمش را میگذارد تا برای اولین بار در مشهد خیریه تخصصی سلامت روان دایر کند. از این پس، خیریه منتظران مهدی (عج) بر کودکان بیسرپرست و بدسرپرست متمرکز میشود تا به آنها خدمات روانشناختی رایگان ارائه کند. از چند روانشناس برای حضور در مؤسسه دعوت میشود. برای افرادی هم که به استفاده از روانپزشک و دریافت خدمات دارویی نیاز دارند با موافقت مسئولان بیمارستان ابنسینا، قرار میشود که از امکانات این بیمارستان استفاده شود. مسئولان دادگستری، مدارسی که با خیریه آشنا بودند و خیران، کودکانی را که دچار آسیبهای روحی هستند به این مرکز معرفی میکنند تا تسکینی بر روح زخم خوردهشان باشد. هر کودک ابتدای ورود به مرکز، در ۱۵ جلسه گروه درمانی شرکت میکند. در این مدت، روانشناس رفتار او را زیر نظر دارد و سپس نظراتش درباره مشکلات و اختلالات کودک را میگوید.
مقاومت والدین
تستهای سلامت روان از کودک و خانوادهاش گرفته میشود و پروندهای برایش تشکیل میشود که در آن ویژگیهایی مثل سطح درآمد، وضعیت مسکن و ... ثبت میشود. ابتدای کار، برخی والدین مقاومت میکنند، حضور در کلاسها را لازم نمیدانند و همکاری لازم را ندارند. برای اینکه بهانهای دست آنها نباشد، مرکز با هزینه خودش سرویس رفت و برگشت برای کودکان میگیرد و تنها هدفش این است که کودک، ساعتهایی را با روانشناسان باشد تا زخمهای روحیاش ترمیم شود و سلامت روانش را به دست آورد.
از والدین هم دعوت میشود در جلسههای گروه درمانی شرکت کنند، البته باز هم بسیاری از والدین ممکن است همکاری لازم را نداشته باشند، اما مؤسسه با روشهای مختلف، آنها را ترغیب به حضور در این جلسهها میکند. سختی کار، متقاعد کردن آنها برای حضور در جلسههای اولیه است. البته پس از چند جلسه حضور، والدین اغلب خودشان راغب به شرکت در جلسههای بعدی میشوند. هنگام بیان مسائلی مانند سطح درآمد، وضعیت مسکن، اعتیاد، آسیبهای وارد شده به کودک و سوءاستفادههای انجام شده، برخی والدین حقیقت را کتمان میکنند و سعی در دادن اطلاعات غلط دارند، اما روانشناسان، با تجربه و علمی که دارند این موضوع را تشخیص میدهند و برای دریافت اطلاعات درست از طریق اولیا و مربیان مدارس و ... اقدام میکنند. نظر روانشناسی که جلسههای گروه درمانی را برگزار کرده، همراه با پاسخ تستهای روانشناسی، در کمیسیون روانشناسی مطرح میشود و پس از شناسایی و تأیید اختلال کودک، او برای دریافت مشاوره و درمانهای تخصصیتر به روانشناس ارجاع داده میشود. چنانچه به دریافت خدمات روانپزشکی نیاز باشد، کودک را به بیمارستان ابنسینا میفرستند تا از سوی پزشکان آنجا ویزیت و داروهایش با هزینه مؤسسه خریداری شود. کار مؤسسه به جلسههای مشاوره ختم نمیشود، کلاسهای نقاشی خلاق برای کودکان گذاشته میشود تا تراوشهای ذهنیشان را به تصویر بکشند. در کنارش درس زندگی هم به بچهها میدهند به عنوان مثال آنها نباید در نقاشیشان از پاککن استفاده کنند. اگر اشتباهی داشتند باید با خلق تصاویر و خطوط دیگری، نقاشیشان را نجات دهند تا تصویر نهایی، زیبا شود. سرانجام هم نقاشیهای یکدیگر را تحلیل میکنند.
در کلاسهای مهارتهای زندگی و مدیریت ذهن، کودکان یاد میگیرند به هدفسازی برای آینده بپردازند، کارهای خوب را جایگزین کارهای بد کنند، تصویر زیبایی از زندگی در ذهنشان بسازند و ... آنها همچنین در کلاس فکر پروری، ذهنشان به چالش کشیده میشود به عنوان مثال فیلمی برایشان پخش میشود و طی سؤال و جوابهای مختلف، به تحلیل آن میپردازند.
کلاسهای انگیزشی، کلیپهایی از افراد موفق ایرانی را به کودکان نشان میدهد و در این قالب به آنها گفته میشود که افراد موفق چطور و با چه زحماتی توانستهاند پیشرفت کنند. بچهها در این کلاس ضمن هدفگذاری برای آینده، یاد میگیرند چطور با موانع سر راهشان مبارزه کنند تا به هدفشان برسند. آنها آگاه میشوند که باید در مسیر رسیدن به هدف، پایبند نظرشان باشند و سخن یا رفتار نادرست دیگران، موجب انحرافشان از مسیر نشود.
از آسیبهای روحی تا موفقیتهای ورزشی
کودکان این مؤسسه، برای بازدید به خانه سالمندان و معلولان میروند و پس از آن، کلاس مراقبه برایشان گذاشته میشود تا ارزش نعمت سلامتی را درک کنند و برای استفاده از تواناییهایشان انگیزه بیشتری داشته باشند.
خسروی بنا به توصیه یکی از استادان، معتقد است کودکان در کنار درس، باید حداقل در یک فعالیت ورزشی یا هنری شرکت داشته باشند تا هیجاناتشان تخلیه شود بنابراین کلاسهایی هم در این راستا برای آنها میگذارد. کلاسهای نویسندگی، طراحی و خطاطی، از جمله کلاسهای هنری هستند که اکنون در مؤسسه دایر هستند و بچههایی که در هر کدام از این رشتهها استعداد دارند به سمت دریافت آموزشهای تخصصیتر هدایت میشوند تا بتوانند در آینده از این طریق درآمد هم داشته باشند.
کلاسهای نویسندگی که از سوی مؤسسه برای کودکان گذاشته میشود، سال ۹۶ راه را برای بازیگری تئاتر باز میکند و در این سال، با کمک شهرداری، تئاتری اجرا میشود که بازیگران آن افراد تحت پوشش مؤسسه بودهاند و پرفروشترین تئاتر سال میشود.
سال ۹۶، بچههای تحت پوشش که اغلبشان هنوز هم زیر نظر مؤسسه هستند، به استعدادیابی ورزشی فرستاده میشوند و افراد مستعد، به ورزشهای مناسبشان سوق داده میشوند. در نتیجه این رویکرد اکنون ۳ نفر از پسران عضو یکی از باشگاههای فوتبال هستند. به گفته خسروی حتی یک ساعت بازی در زمین چمن آرزوی این بچهها بود و اکنون که کنار تیم در حال یادگیری فوتبال هستند، شدت خوشحالیشان توصیف شدنی نیست. همچنین یک پسر مقام قهرمانی کاراته دارد و یک دختر، افزون بر کسب مقام قهرمانی کاراته، قرار است با هزینه مؤسسه به تهران فرستاده شود تا در دورههای آموزشی شرکت کند و بتواند داور بینالمللی کاراته شود. مؤسسه حداقل سالی یک بار از کودکان و خانوادههایشان دعوت میکند تا در یک مکان عمومی مانند پارک، جمع شوند. هدفشان این است که به خانوادهها بگویند برای با هم بودن و خوشگذرانی لازم نیست حتما باغ شخصی داشته باشیم و پول خرج کنیم؛ با یک فلاکس و زیرانداز، میتوان به مکانی عمومی آمد و بدون هیچ هزینه اضافی، اعضای خانواده کنار هم حضور داشته باشند و خوش بگذرانند.
آماده کردن کودکان برای حضور در اجتماع
آماده کردن کودکان برای انجام کارهای مشارکتی و گروهی یکی دیگر از دغدغههای مدیر و مربیان این مؤسسه است. بچههایی که به این مؤسسه میآیند اغلب اینقدر تحت فشارهای شدید روحی و خانوادگی هستند که عزتنفس و اعتماد به نفس پایینی دارند و اگر این ویژگیها در آنها تقویت نشود، نمیتوانند در بزرگسالی حضور سالمی در جامعه داشته باشند. آنها بر خلاف آنچه در خانواده و اطرافیانشان میبینند باید یاد بگیرند هیچ وقت یک فرد قوی نباید به فرد ضعیفتر از خودش زور بگوید و حقوقش را پایمال کند. آنها باید تنشهایی را که در بدو ورود به مؤسسه دارند، کنار بگذارند و به جایش وارد فعالیتهای جمعی شوند.
خسروی که از نتایج کسب شده از سوی مؤسسه خیریه منتظران مهدی (عج) بسیار راضی است، میگوید: اغلب کودکان تحت پوشش ما متعلق به خانوادههایی آسیب دیده هستند. بسیاری از آنها یا پدر یا مادرشان به دلایلی همچون قتل، سرقت، مواد مخدر و... در زندان به سر میبرند یا پدر و مادر معتاد و آلوده به ایدز دارند. همچنین سطح مالی پایین و زندگی در مکانهای نامناسب حاشیه شهر، آنها را در معرض آسیبهای متعددی قرار داده است. بسیاری از این کودکان، قربانی یا شاهد صحنههایی از خشونت و روابط جنسی ناسالم هستند که آسیبهای روحی شدیدی بر آنها تحمیل میکند بنابراین بدو ورود به مؤسسه، رفتار عادی با مربیان و دیگر بچهها ندارند یا بسیار گوشهگیر و خجالتی هستند یا فحاشی و پرخاشگری میکنند، اما بعد از اینکه در کلاسها با آنها کار میشود آنقدر به لحاظ روحی بهبود پیدا میکنند که گاهی فراتر از حد توقع خودمان است. همین موضوع ما را به ادامه راهمان تشویق میکند و توان مضاعفی برای تحمل سختیهای کار پیدا میکنیم.
او به ذکر خاطرهای میپردازد و میگوید: سه کودک داریم که پدرشان تبعه افغانستان بوده و به کشورش بازگشته است، مادر هم معتاد بود و با بچههایش در یک مکان مخروبهای که نمیتوان نامش را خانه گذاشت، زندگی میکردند. در تستها دیدیم بچههای این خانم از هوش و خلاقیت بسیار بالایی برخوردارند. ابتدا مادر را به کمپ بردیم تا ترک کند. سپس با کمک خیران، منزلی آبرومند را در اختیارشان گذاشتیم تا احساس ارزشمند بودن پیدا کنند. بچهها را هم تحت پوشش داریم و اینقدر تأثیرات مثبت در آنها دیدهایم که گاهی گمان میکنیم معجزه شده است.
غفلت از بیماران روحی
او امیدوار است روزی برسد که خیران، همانطور که به غذا و پوشاک نیازمندان اهمیت میدهند، دغدغه سلامت روحی آنها را هم داشته باشند و در این زمینه نیز سرمایهگذاری کنند.
خسروی توضیح میدهد: هرجا گفته میشود نیازمندی گرسنه است، خیران زیادی پیشقدم میشوند، اما کمتر کسی دغدغه سلامت روحی افراد را دارد این در حالی است که انسان اگر روحیه شاد و سالمی داشته باشد، با یک لباس ساده و غذایی اندک، میتواند زندگی خوب، شاد و سالمی برای خودش بسازد، اما اگر روحیه بیماری داشته باشد، هر قدر غذا و پوشاک در اختیارش قرار گیرد نمیتواند زندگیاش را بهبود بخشد و از آن لذت ببرد این در حالی است که متأسفانه خود افراد و خانوادههای آسیب دیده هم اهمیت سلامت روان را درک نکردهاند و اگر بگویند فلان جا یک شیشه روغن رایگان میدهند، کیلومترها راه میروند و در صف میایستند تا آن روغن را بگیرند، اما وقتی میگوییم کلاس سلامت روان داریم اعتنا نمیکنند و آنقدر بیتوجه هستند که باید با هزینه خودمان برایشان سرویس رفت و آمد بگیریم.
او امیدوار است روزی برسد که خیران، اهمیت سلامت روان را بیشتر درک کنند و آن را جزو اولین اولویتها قرار دهند تا بتوانیم جامعهای شاد و آرام داشته باشیم.
خسروی که مخالف تکدیگری است، اظهار میکند: اگر میخواهیم جامعهای عاری از تکدیگری داشته باشیم، باید ابتدا خیران، روش و دیدگاهشان را تغییر دهند و جز در مواردی واقعا استثنا، کمک بلاعوض به دیگران نکنند. ما هم در مؤسسه خودمان هیچ کمک مالی بلاعوضی نداریم و حتی مواد غذایی را که خیران میآورند، در قبال انجام دادن کار یا حضور در کلاسها به خانوادهها میدهیم.
او با تأکید بر اینکه تا خیِّر، تغییر نکند، مددجو عوض نمیشود، بیان میکند: بعضیها وقتی میشنوند خیریه ما مربوط به سلامت روان است میگویند چه کار لاکچری انجام میدهید، اما من همیشه میگویم این کار لاکچری نیست، نیاز اولیه جامعه و افراد است که، چون از آن غفلت شده است امروز با این سطح از خشونت و جرایم در جامعه مواجه هستیم.
آتش زیر خاکستر
این کارشناس حقوق، میافزاید: وقتی کودکی، عزت نفس و اعتماد به نفسش تخریب میشود یا مورد خشونت و سوءاستفاده جنسی قرار میگیرد، تأثیرات بسیار مخربی بر روانش دارد که اگر ترمیم نشود در بزرگسالی به فردی بزهکار و متجاوز تبدیل میشود، اما اگر به موقع، آنها را دریابیم، گرچه تأثیر بعضی مسائل هیچ وقت از ذهنشان پاک نمیشود، اما میتوانیم امیدوار باشیم در آینده به خودشان و جامعهشان آسیب نمیرسانند. او امیدوار است روزی آنقدر بتواند مؤسسه را گسترش دهد که در هر محلهای یک شعبه داشته باشند و از هر محلهای مربیانی را تربیت کنند که در همان محله به کار بهبود سلامت روان افراد بپردازند.
خسروی میگوید: هرچه فعالیت ما بیشتر میشود، میبینیم چقدر تعداد بچهها و خانوادههایی که نیازمند دریافت خدمات سلامت روان هستند، زیاد است، اما به علت بالا بودن هزینههای رفت و آمد، توان جذب همه آنها را نداریم. یکی از مشکلات فعلی مؤسسه را تأمین هزینههای رفت و آمد کودکان تحت پوشش است. اغلب بچههای ما از مسیرهای دوری از حاشیه شهر به اینجا آورده میشوند و هزینههای سرویسشان بالاست. همینجا از خیران میخواهم اگر کمکی در اینباره میتوانند داشته باشند ما را همراهی کنند تا بتوانیم به تعداد بیشتری خدمات دهیم.
این فعال حوزه سلامت روان خطاب به خیران میگوید: اهمیت سلامت روان کمتر از سلامت جسم نیست، اما اکنون همه توجه خیران به سمت ارائه کمکهای مالی برای تأمین غذا و پوشاک و هزینههای درمان نیازمندان است و بعد روحی و روانی مورد غفلت قرار گرفته است که این غفلت از بیماریهای روحی، باعث رواج اعتیاد، خشونت، قتل، بزهکاری و روابط جنسی ناسالم شده است.
خسروی میافزاید: کودکی که ۱۱ سالگی در یک کوره آجرسازی به او تجاوز جنسی شد، در بزرگسالی به ۱۷ کودک تجاوز کرد و آنها را به قتل رساند درحالیکه اگر این فرد در همان کودکی، خدمات روانشناختی دریافت میکرد هیچ وقت در بزرگسالی به چنین فردی تبدیل نمیشد.
او تأکید میکند: گرچه ما بر حاشیه شهر متمرکز شدهایم، اما مشکلات روحی و روانی و روابط ناسالم فقط محدود به حاشیه شهر نیست و اغلب اقشار مرفه جامعه هم از مشکلات روحی متعددی رنج میبرند که با پول آن را میپوشانند، ولی مانند آتش زیر خاکستر است و هر زمانی ممکن است شعلهور شود و نتایج جبرانناپذیری بر جای بگذارد.
سوءاستفاده مجرمان از نقص قانون
این وکیل دادگستری همچنین به خلأهای قانونی که درباره کودکان آسیبدیده وجود دارد، اشاره میکند و میافزاید: برای احقاق حق کودکانی که در برابر بعضی آسیبها قرار میگیرند، با شروطی در قانون مواجه هستیم که گاهی موجب میشود نتوانیم حق این کودکان را بگیریم و مجرمان را به سزای عملشان برسانیم. حتی درباره مادران و دیگر زنان هم به عنوان مثال ممکن است زنی، چنان مشکلات عدیدهای با همسرش داشته باشد که لازم باشد طلاق بگیرد، اما در دادگاه اگر زن تقاضای طلاق بدهد برای احقاق حقوقش با موانع زیادی روبهرو میشود همچنین بعضی مسائل باید به اثبات قاضی و دادگاه برسد، اما ثابت کردن آنها بر اساس آنچه قانون میگوید، گاهی چنان دشوار است که خیلی افراد ممکن است نتوانند به حقشان برسند.
او با تأکید بر اینکه برای احقاق حقوق کودکان و زنان، نیازمند بازنگریهایی در قانون هستیم، اصلاح قانون حضانت را گام بسیار ارزشمند، مفید و عادلانهای بیان میکند و میگوید: در گذشته، حضانت بچه با پدر و خانواده پدری بود، اما اکنون مصلحت کودک را در نظر میگیرند و اگر کودکی، پدر یا خانواده پدریاش صلاحیت نگهداری فرزند را نداشته باشند، آن را به مادر یا خانواده مادری میدهند. این اصلاح قانون، خیلی به نفع کودکان و جامعه است چراکه به عنوان مثال اکنون بعد از طلاق، اگر پدری معتاد باشد و احتمال این برود که کودک را معتاد کند یا مورد سوءاستفاده قرار دهد، دادگاه حضانت بچه را به مادر سالم میدهد تا کودک در شرایط بهتری رشد کند.
خسروی با اظهار امیدواری به اینکه دیگر قوانین مربوط به کودکان و زنان هم مورد بازنگری قرار گیرد، اظهار میکند: از بین هر ۱۰۰ نفر متقاضی طلاقی که من در پروندههای خودم میبینم، برخلاف تصور عموم، فقط حدود ۲۰ نفر به علت مشکلات مالی سمت طلاق میآیند و بقیه به دلیل مشکلات رفتاری است که نمیتوانند با هم زندگی کنند؛ بنابراین باید بر سلامت روان و آموزش مهارتهای زندگی تأکید شود و قبل از ازدواج، همانطور که دادن آزمایش خون اجباری است، شرکت در کلاسهای روانشناسی اجباری شود تا بعد از ازدواج شاهد زندگیهایی با کیفیت بالا و پرورش فرزندانی سالم باشیم.
او در پایان به لزوم تغییرنام خانههای بهزیستی اشاره میکند و توضیح میدهد: بچههایی که به هر دلیلی پدر و مادر ندارند یا والدینشان در زندان هستند و بچهها در بهزیستی نگهداری میشوند، دوست ندارند این نام رویشان باشد. اینقدر نام کودک بهزیستی سنگین است که بچهها از رفتن به تحت پوشش بهزیستی اکراه دارند و وقتی هم به آنجا برده میشوند این موضوع را از دیگران پنهان میکنند. برای حل این موضوع به عقیده من بهتر است مراکز بهزیستی را به مدارس شبانهروزی تغییر دهیم تا این بار سنگین از دوش کودکانی که در آنجا نگهداری میشوند برداشته شود.
فهیمه شهری
خبرنگارشهرآرا محله