صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

گفتگو با ملیحه کروخی درباره وضعیت کتاب‌هایی که درباره مشهد نوشته شده است | شناخت شهر تعلق خاطرمی آورد

  • کد خبر: ۱۵۸۱۰۶
  • ۲۱ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۷
آیا آثاری که در آن به مشهد اشاره شده یا آثاری که درباره مشهد نوشته شده، تناسبی با این شهر با توجه به تاریخ و وسعت و شرایطش دارد؟

خادم | شهرآرانیوز؛  مستشرقان و تا امروز در کتاب‌های تاریخ شفاهی، شهر مشهد، وقایع و تاریخ و جغرافیا و اسطوره و افسانه و فرهنگش کم و بیش در آثاری مکتوب شده است. با راه افتادن نخستین روزنامه در مشهد این روند شکل و شدتی دیگر گرفت و امروز برای پژوهشگران و علاقه‌مندان منبعی است علاوه بر کتاب ها. اما آیا آثاری که در آن به مشهد اشاره شده یا آثاری که درباره مشهد نوشته شده، تناسبی با این شهر با توجه به تاریخ و وسعت و شرایطش دارد؟

آیا این آثار توانسته احساس تعلق را در شهروندان ایجاد کند؟ چه کتاب‌هایی برای آشنایی با مشهد مناسب است؟ درباره این موضوع‌ها و سؤالات با ملیحه کَروخی گفتگو کرده ایم. او چند سالی است در حوزه مشهدشناسی کار می‌کند و پژوهش‌ها و آثاری درباره برخی محلات مشهد نوشته و منتشر کرده است. او به تجربه دریافته است که یکی از مهم‌ترین مشکلاتی که در شهر داریم، نبود تعلق خاطر است و معرفی محلات و تاریخ و هویت شهر به وسیله کتاب و روزنامه و حتی بروشور‌هایی با طرح‌های گرافیکی می‌تواند در ایجاد شناخت و حس تعلق خاطر مؤثر باشد.

خانم کروخی، چه شد که به مشهد به عنوان موضوعی برای تحقیق و پژوهش و سوژه‌ای که می‌توان و باید به آن پرداخت، علاقه‌مند شدید؟

من دانش آموخته برنامه ریزی شهری و شهرسازی هستم. ما روی حوزه برنامه ریزی محلات کار می‌کردیم و آنجا بود که احساس کردم یکی از مهم‌ترین ریشه‌های مشکلاتی که در شهر داریم نبود تعلق خاطر و پررنگ نبودن هویت شهری است. آنجا بود که شروع کردیم به تقویت هویت محلات و با همکاری شورای اجتماعی محلات کار روی کتاب محلات را آغاز کردیم. آن زمان در ۱۴۵ محله شروع کردیم به انسجام بخشی بین جوانان محلات که بتوانند با افراد مسن محلات مصاحبه بگیرند.

حاصل این کار جمع آوری ۴۶ کتاب بود که فقط ۱۲ کتاب منتشر شد. از این تعداد چهار کتاب را من کار کرده بودم که بیشتر هم مربوط به محلات پیرامونی شهر مشهد و هویتشان بود. برای من هویت نیمه شهر-نیمه روستایی این محلات، به ویژه بحث‌های فرهنگی شان، سنت ها، اعتقادات و داستان هایشان جالب بود. این طور شد که من با حجم عظیمی از اطلاعات که از کهن سالان محلات جمع آوری شده بود آشنا شدم.

بعد از چاپ کتاب محلات به مرکز شهر مشهد علاقه‌مند شدم و همکاری ام را با فرهنگ سرای بهشت با تمرکز بر هویت تاریخی مشهد شروع کردم. آنجا به این نکته رسیدم که خیلی از مباحثی که مربوط به تاریخ شهر مشهد است در منابع خارجی وجود دارد. کسانی مانند هرتسفلد و جهانگردان دیگری که وارد مشهد شده بودند آثاری نوشته بودند که اصلا ما به آن‌ها توجه نکرده ایم. در صورتی که شاید خارج از کشور خیلی شناخته شده‌تر بود.

خوشبختانه وقتی در فضای غیرفارسی زبان شروع به جست وجو کردم مطالب جالب و بکری به دستم رسید. از هنر بگیرید تا شهرسازی. بعد از فرهنگ سرای بهشت وارد دفتر تسهیلگری محله سرشور شدم و به طور کاملا اختصاصی شروع به مطالعه محله سرشور کردم. این حجم از مطالعه روی یک محله مشهد تاحالا انجام نشده است. اطلاعات درستی به مردم داده نمی‌شود. هیچ وقت منابع خوبی برایشان جمع آوری نشده که بگوییم این اطلاعات درست است. چیزی که به مردم می‌گویند در حد افسانه است. ما شاهد بودیم و دیدیم که دارند چه افسانه‌هایی را در قالب تاریخ مشهد به مردم می‌گویند.

حتی بچه‌های گردشگری هم اطلاعات اختصاصی مشهد را دریافت نمی‌کنند. یعنی کسانی که در آزمون‌های راهنمای گردشگری شرکت می‌کنند بخش آموزش استاندارد کشوری را دریافت می‌کنند و آن چیزی که اختصاصا مربوط به مشهد باشد حتی میراث هم جمع آوری نکرده است که بخواهد به راهنمایان گردشگری اش آموزش بدهد. این یک کمبود خیلی مهم است که امیدوارم در آینده با توسعه این کلاس‌ها و تکثیر این افراد در شهر مشهد بتوانیم تاریخچه واقعی شهرمان را که بسیار به آن افتخار می‌کنیم نشان بدهیم.

کتاب‌هایی که منتشر کردید یا وقتی جوانان با محله شان آشنا می‌شدند در ایجاد حس تعلق خاطر مؤثر بود؟

بله. من خودم در یکی از کار‌هایی که در یکی از محلات انجام می‌دادیم مشاهده کردم که چطور اهالی یک محله پس از چند جلسه آشنایی با تاریخ و هویت محل زندگی شان، به آن دلبستگی و علاقه پیدا کردند.

بیایید با همان بحث نبود تعلق خاطر ادامه بدهیم که به نوعی برای شروع کار انگیزه بوده است. وقتی از نبود تعلق خاطر حرف می‌زنیم یعنی چه؟ شما به چه تعریفی رسیدید؟

من می‌توانم از منظر شهرسازی، نشانه‌ها و اثراتی که می‌گذارد به شما بگویم. ما مشکلات عدیده‌ای در شهر داریم، یکی از آن‌ها مهاجرت درون محله‌ای گسترده است. این مهاجرت که یکی از ریشه‌ها و علت هایش همین نبود تعلق خاطر است هم باعث تمرکز ثروت و پیشرفت در یک محله خاص می‌شود و هم از دیگر سو باعث می‌شود دیگر محله‌ها از رشد باز بمانند.

یعنی آدم‌ها تا به سطحی از ثروت می‌رسند محله را ترک می‌کنند. در صورتی که باقی ماندن در همان محله و بهبود بخشیدن به وضعیت سکونتشان و مکانی که در آن هستند باعث گسترش ثروت در بقیه محلات می‌شود. مشکل دیگری که این جابه جایی‌ها دارد به وجود می‌آورد مسئله امنیت است. در گذشته زمانی که فرد به محله خودش تعلق خاطر داشت حواسش به محله اش بود. وقتی غریبه‌ای وارد محله می‌شد شناسایی می‌شد و امنیت خانه‌ها و اهالی و محله بهتر تأمین می‌شد.

آدم‌ها به اتفاق‌هایی که در محله می‌افتاد بی تفاوت نبودند. به عنوان نمونه تعلق خاطر اهالی محلاتی مانند طلاب یا بهمن در دهه ۶۰ یا دهه ۷۰ باعث شده بود که بهبود عمرانی محله با مشارکت اجتماعی بالای اهالی اتفاق بیفتد مانند برق کشی یا آسفالت که با مشارکت مالی اهالی انجام می‌شد. ما چنین چیزی را الان در محلاتمان نمی‌بینیم. وقتی مشارکت اجتماعی پایین می‌آید رضایت اجتماعی هم کم می‌شود. تعلق خاطر پیوست اجتماعی عمیق ایجاد می‌کند و باعث می‌شود آدم‌ها به نحوی با هم بیشتر مدارا کنند و تنش‌های اجتماعی در محلات کاهش پیدا کند.

امروز نمونه‌ای در مشهد داریم که تعلق خاطر در محله‌ای اثرات مثبتی داشته است؟

بله. در محله گلشهر این تعلق خاطر را داریم که یک جور پیوند اجتماعی عمیق بین اهالی افغانستانی آنجا وجود دارد که باعث شده هر کسی با هر مقدار ثروتی در همان محله باقی بماند. این اتفاق برای محله یک جور افزایش ارزش اقتصادی به همراه داشته است. یعنی قیمت خانه‌ها در آن محل افزایش پیدا کرده است. نوع و کیفیت ساخت هم بالا رفته است.

افغانستانی‌ها در مشهد تعلق خاصی به محله گلشهر دارند و ثروتشان را هم وارد همان محله می‌کنند. پیوند خوبی هم بین اهالی بومی و مهاجران اتفاق افتاده است. حتی لهجه افغانستانی گلشهری ایجاد شده است. خودشان می‌گویند وقتی می‌رویم افغانستان می‌گویند لهجه ات گلشهری است. یعنی این موضوع این قدر تأثیر گذاشته است. ریشه‌ها را وقتی تقویت کنیم تنه اجتماعی جامعه هم قدرت می‌گیرد و سایه بالاسری خیلی گسترده‌تر می‌شود.

گفتید کتاب‌هایی هم درباره مشهد توسط مستشرقان نوشته شده است، کتاب‌های تاریخ شفاهی یا تاریخ مشهد یا آثاری درباره مشهد و فرهنگ و رسومش که نویسنده‌های خودمان نوشته باشند چه وضعیتی دارد؟ آیا با توجه به اهمیت و وسعت و تاریخ و جمعیت، تناسبی بین کتاب‌هایی که تولید شده و می‌شود و این شهر وجود دارد؟

خوشبختانه تاریخ شهرمان با تلاش نویسنده‌های مختلفی که از قدیم کار کرده اند خیلی خوب کار شده است. روزنامه‌ها هم خوب دارند کار می‌کنند. هم روزنامه خراسان و هم روزنامه شهرآرا. حتی قدس. پذیرفته اند که بخشی از مطالب می‌تواند مربوط به این موضوع باشد. آموزش و پرورش هم دارد دست کم در بخش خصوصی جذابیت‌هایی ایجاد می‌کند که آموزش داده شود.

به نظرم مشکل اینجاست که در چاپ دوباره کتاب ها، به ویژه کتاب‌هایی که از سوی بنیاد پژوهش‌های آستان قدس منتشر می‌شود، کوتاهی می‌کنند. ما کتاب‌های ارزشمندی داریم مانند «سالشمار وقایع مشهد» اثر زنده یاد ایرج افشار که چاپ مجدد نشده است. این دست کتاب‌ها تاریخ مصرف ندارند و جامعه به این کتاب‌ها احتیاج دارد.

کتاب‌های آقای سید مهدی سیدی یا آقای احمد ماهوان خیلی کتاب‌های خوبی هستند، اما کتاب‌های آقای ماهوان خیلی کمتر پیدا می‌شوند. مشهد در حوزه خط و نقاشی خیلی قوی است، اما خوب معرفی نشده اند و کتاب‌هایی برای آن کار نشده است. یا در بحث تاریخ شهری مشهد، یک تاریخ نسبتا مبهم داریم از اواخر قاجار تا شروع تخریب‌های دوره پهلوی اول، درباره آن مطالعات انجام شده، اما کتابی در این حوزه چاپ نشده است. ما به صورت تخصصی و با جزئیات بیشتر هنوز به کتاب‌هایی نیاز داریم.

وضعیت کتاب‌های تاریخ مشهد یا تاریخ شفاهی مشهد را مناسب ارزیابی کردید، از طرفی یکی از موضوع‌هایی که می‌تواند به ایجاد احساس تعلق خاطر کمک کند، استفاده از شهر در داستان، رمان و البته سینماست، اما کم می‌بینیم که نویسنده‌ها در داستان هایشان اشاره‌ای به مشهد یا وقایع تاریخی آن بکنند یا داستان هایشان در مشهد بگذرد. فکر می‌کنید دلیلش چیست و چرا داستان نویسان از این منابع استفاده نکرده اند و چطور می‌شود این موضوع را گسترش داد؟

به نظرم یک سری نهاد‌های بالاسری، مانند اداره ارشاد، آموزش و پرورش، معاونت فرهنگی شهرداری و مانند این‌ها باید حساسیت‌هایی ایجاد کنند که موجی ایجاد شود که نویسنده‌ها خودشان اقدام کنند به نوشتن از هویت شهری و تاریخ مشهد. در بخش مستندسازی این اتفاق دارد می‌افتد. مستندسازان جوان دارند به سمت تولید آثار هویتی راهنمایی می‌شوند. درباره ادبیات و داستان هم راه اندازی جریان‌هایی مانند مسابقات داستان نویسی می‌تواند مشوق باشد. به شکل‌های مختلف باید برای افراد حساسیت ایجاد شود. اگر تعلق خاطر ایجاد شود خود به خود نویسنده‌ها به این سمت می‌روند که از این شهر و تاریخ و هویتش بنویسند.

اگر کسی بخواهد با مشهد، محلاتش، تاریخ و فرهنگش آشنا شود چه سیر مطالعاتی را پیشنهاد می‌کنید؟

کتاب‌های استاد احمد ماهوان مانند «تاریخ مشهد قدیم» عکس‌های خوبی دارد، چون ایشان عکاس بودند و خیلی از بنا‌های تاریخی که ما از دست دادیم عکس هایش در کتاب‌های ایشان هست. یکی دیگر از کتاب‌هایی که حتما توصیه می‌کنم، «مشهد در آغاز قرن چهاردهم، مشهور به گزارش مکتب شاپور» است. تصحیح و توضیح این کتاب کار آقای سید مهدی سیدی است. این کتاب برای هزاره فردوسی آماده شده بود، اما متأسفانه به چاپ نرسیده است.

این کتاب مربوط به سال ۱۳۱۳ است که تعداد زیادی از فرهیختگان جمع آوری کرده اند. چیز‌های خیلی جالبی در این کتاب می‌بینید؛ مثلا انواع میوه‌هایی که در بازار مشهد خرید و فروش می‌شده است، فهرستش و توضیحاتش وجود دارد. همچنین خیابان ها، مؤسسات، محلات و. جزئیات این کتاب واقعا بی نظیر است.
کتاب «نفوس ارض اقدس» را هم داریم که آمار جامعه مشهد است در اواخر دوره قاجار. این اثر هم برای آشنایی با مشاغل، شخصیت‌ها و خیلی از خیابان‌هایی که از بین رفته اند خیلی خوب است. «تاریخ معاصر مشهد» دکتر یوسف متولی حقیقی و کتاب‌های آقای آذری خاکستر هم به نظرم خوب است.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.