به گزارش شهرآرانیوز؛ چندسالی میشد که دیگر کسی او را با چهره آرایش شده، روسری عقب رفته و موهای بیرون آمده نمیدید. با این حال، کسی انتظار چادری شدنش را هم نداشت. نه مامان چادری بود، نه خواهر و نه خاله ها. چادرپوشیدن در فامیلشان رسم نبود. برای فهیمه انصاری، حرکت از آزادپوشی به سمت حجاب و سپس فعالیت در طراحی مدلهای جدید چادر، چیزی است شبیه بالارفتن از پله ها؛ آهسته، پیوسته و خودخواسته.
انتخاب ساده و دل چسبی بود؟ دروغ چرا؛ نه. ترسها و تردیدهای پانزده سال پیشش را که مرور میکند، یک دل سیر میخندد. مثلا حال وهوایش در هفته نخستی که چادری شده بود و حاضر نمیشد به خودش (فهمیه بیست ودوساله) در آینه نگاهی بیندازد. میدانست که سرکردن چادر انتخاب درستی بوده است، اما هنوز کار داشت تا با تصوراتش مبنی بر اینکه دیگر با چادر دختری زیبا به حساب نمیآید، کنار بیاید.
ماجرای چیره شدن بر این ذهنیت ها، خواندن دارد: «چادری شدنم یک شبه نبود. کم کم آمدم به این سمت.
نوجوان که بودم، به اصطلاح آزاد میپوشیدم. خانواده ام مرفه بودند و هیچ کمبودی نداشتم. این داشتهها من را اقناع نمیکرد. همه اش دنبال خدا میگشتم؛ دنبال چیزهایی که بالاتر از مادیات باشد. هرچه بیشتر تلاش میکردم که به خدا نزدیک شوم، آرامشم بیشتر میشد. در ضمن، مطمئنتر میشدم به اینکه ارتباط با خدا فقط از طریق دل نمیشود و دل و ظاهرم باید هم خوانی داشته باشند. کم کم موهایم زیر روسری پنهان و آرایشم حذف شد. دانشجو بودم که تصمیم آخر را گرفتم و چادری شدم.»
انتخاب از روی عقیده قلبی، فرق دارد با انتخابهای از روی اکراه یا بدون تفکر. آن طور که فهیمه میگوید، چادر انتخابی از روی عقیده قلبی اش است. به همین دلیل حاضر نیست آن را در هیچ کدام از فعالیتهای بیرون از منزل کنار بگذارد؛ خواه آن فعالیت به شغلش مربوط باشد، یا ورزش یا حتی سفرهای تفریحی.
او که تا همین پارسال خودش را فقط به عنوان نویسنده، ویراستار و تصویرگر میشناخت، میگوید: «از یک طرف به چادر اعتقاد داشتم و به دلیل برکات معنوی آن حاضر به کنارگذاشتنش نبودم، از طرف دیگر از دست وپاگیربودنش معذب بودم. در پانزده سالی که از چادری شدنم میگذرد، هیچ گاه سنگینی و سختیهای پوشیدن چادرهای رایج، برایم عادی و آسان نشد. مدلهای مختلف چادر را امتحان کردم؛ فایده نداشت. طوری شده بود که این اواخر به محض اینکه میرسیدم به درِ خانه، چادر را درمی آوردم تا سنگینی اش را از روی سرم برداشته باشم.»
فهیمه این را هم میگوید که برای نویسندگی و تصویرگری، طبیعت گرابودن و به طور مثال، کوهنوردی یک ضرورت است و انجام این ضرورتها با چادر برایش سخت بوده است. استمرار این دشواریها در سفر تفریحی پارسال او، به اوج رسید و فصل تازهای را در زندگی اش شروع کرد.
«هنگام سفر به استفاده از کوله پشتی نیاز داشتم. وقتی از روی چادر کوله پشتی میانداختم روی دوشم، آستینهای چادرم جمع و پوشیدگی ام ناقص میشد. در همه مدت بابت این قضیه عذاب وجدان داشتم. هنگام تفریحاتمان وقتی میخواستم روی زین دوچرخه بنشینم، باز چادر میآمد توی دست وپا. چادری که باشی و اهل ورزش و پیاده روی و فعالیت، اینها را خوب درک میکنی.»
او حرفهای خودمانی اش با خدا را با چاشنی لبخند این طور بازگو میکند: «کمی به خدا گله میکردم که آخر این چه پوششی است که برای ما خواسته ای! بعد که قرآن را خواندم و درباره آیههای حجاب تحقیق کردم، دیدم هیچ جای قرآن نگفته است که حجاب یعنی همین چادرهای کنونی. این جرقه در ذهنم زده شد که شاید خودمان داریم اشتباه میکنیم و میشود ابداعهای دیگری هم داشت؛ جوری که شاخصهای دینی را داشته باشد و دست وپاگیر هم نباشد.
پس از آن سفر بود که به فکر طراحی چادر افتادم. تصویرگر بودم؛ برای همین روی کاغذ آوردن طرحی که در ذهن داشتم، سخت نبود. این کار را کردم و ماجرا را با یکی از دوستانم که خیاط بود، درمیان گذاشتم. حدود یک ماه ونیم طول کشید تا نمونه اولیه تولید شد؛ چادری که هم حجاب کامل را داشت و هم با تدابیری مثل بند تنظیم در طراحی آن، کاربردیتر از همیشه شده بود.»
چادری که خانم انصاری ایده دوختش را داشت، فقط برای استفاده شخصی اش بود، اما استقبال اطرافیان، به ماجرا سمت وسوی تازهای داد: «هرکس من را با این چادر میدید، میگفت: چه چادر قشنگی! یعنی من را همچنان خانم چادری خطاب میکردند و به طور مثال نمیگفتند چه مانتو و مقنعه یا چه عبا و روسری قشنگی. همه میپرسیدند از کجا خریدی؟ بعضی اطرافیان فکر کرده بودند که این چادر، سوغات یکی از سفرهایم به کشورهای حاشیه خلیج فارس است و گمانش را نمیبردند که ابتکار خودم باشد. تا قضیه را متوجه شدند، درخواستها و سفارشها شروع شد؛ با چاشنی ایدههای تکمیلی تازه. یکی میگفت اینجا را زیپ بگذار، دیگری میگفت قد این قسمت را بلندتر کن. این طور بود که به چهارده مدل و رنگ رسیدیم.»
اولین کسانی که از چادر ابداعی خانم انصاری خرید کردند، تعدادی از مسافران اربعین بودند که پارسال توانستند پیاده روی و زیارت آسان تری را تجربه کنند. خانوادههایی که دنبال ایدهای جذاب میگشتند تا کودک تازه به تکلیف رسیده شان را به پوشیدن چادر ترغیب کنند، گروه دیگری از مخاطبان بودند. آنهایی که مثل خانم انصاری از سنگینی چادرهای رایج به دلیل یک تکه بودن آن گلهمند بودند نیز گروهی دیگر.
استقبال از چادرها در یک رویداد (ایونت) طراحی لباس که در اوج سرمای پارسال مشهد با مخاطبانی محدود برگزار شد، فهیمه را به این باور رساند که باید به فکر گسترش کار باشد: «در روز رونمایی، استقبال خیلی خوب بود؛ آن قدر که نمونه کارها را از روی قفسهها و مانکنها میخریدند و حتی صبر نمیکردند که برایشان تولید کنیم. تصمیم گرفتم برای ثبت برند «کات» و طرح اصلی چادرها که بقیه مدلها از آن مشتق میشوند، اقدام کنم.»
حضور در رویداد ملی «مادران ارزش آفرین» که بهمن پارسال به میزبانی آستان قدس رضوی در مشهد برگزار شد، رتبه دوم را از آن خانم انصاری و ایده ابتکاری اش کرد.
یارانهای در کار نیست. یعنی تاکنون نبوده است. حمایت و این طور صحبتها نیز همین طور. پارچهها به نرخ روز بازار خریده میشود و به کارگاهی که پذیرفته است سفارشهای خانم انصاری را بدوزد، داده میشود. بخشی از تولیدات در یکی از مزونهای شهر و بخش دیگر از طریق شبکههای اجتماعی به فروش میرسد.
با این فرایند نمیشود انتظار چندانی برای ارزان درآمدن چادرها برای مشتری را داشت. موضوع قیمت را که با فهیمه درمیان میگذاریم، از دانشش در رشته مدیریت کسب وکار کمک میگیرد و میگوید: «چادرهایی که میفروشیم، لاکچری به حساب نمیآید. با این حال، موضوع قیمت تمام شده خیلی برایم ناراحت کننده است. به جاهای گوناگونی سر زدم. همه گفتند چادرهایی که طراحی کردید خیلی عالی است، اما حمایتم نکردند. اکنون با سود حداقلی کار میکنیم، فقط برای اینکه این چادر به دست خانمها برسد و شادی و آسایشی که از نزدیک در مشتریانم میبینم، تکثیر شود، وگرنه میدانم که از منظر علمی، ادامه دادن با این سود برای بقای کسب وکار خطرناک است.»
او که کتاب تألیف شده اش در حوزه کودک، به کوشش یکی از انتشارات شناخته شده کشور در آستانه نشر قرار دارد، از کنارگذاشتن موقت دغدغههای تألیف و تصویرگری میگوید؛ به امید ماههای آینده که وضعیت «کات» به ثباتی حداقلی برسد.
امید او با کاشهایی همراه است که برآورده شدن آن با توجه به دغدغههای فرهنگی این روزها در زمینه پوشش بانوان، سخت به نظر نمیرسد: «کاش جایی بود که پارچه را ارزانتر در اختیارم قرار میدادند. کاش میشد با تولید بیشتر، هزینه تمام شده برای مصرف کننده کمتر دربیاید. از من به عنوان یک تولیدکننده خرد که همه سرمایه را دارم خودم تأمین میکنم و مواد اولیه را گران میخرم، همین قدر برمی آمد.»