به گزارش شهرآرانیوز، دیدار که تمام میشود، طول میکشد تا وقتی خطهای تلفنشان از حالت «دستگاه مشترک موردنظر خاموش میباشد» به بوق آزاد تبدیل شود. کاروان بیست و چهار نفره کارگران خراسان رضوی را سرانجام در مسیر تشرف به قم و زیارت بارگاه کریمه اهل بیت (س) پیدا میکنیم؛ شاد و حظ برده از دیدار با، ولی امر و شنیدن جملاتی که حرف دلشان بوده است. از باران امیدی میگویند که هم زمان با شروع صحبتهای آقا در دلشان باریدن گرفته و بذرهای انگیزهای که در وجودشان جوانه زده است. راوی خرده روایتهای دیدار روز شنبه رهبرمعظم انقلاب با کارگران سراسر کشور، تعدادی از اعضای کاروان استانمان هستند. حرف هایشان را به ضمیمه «خیلی خوب بود»، «چقدر چسبید»، «جایتان خالی» و جملاتی ازاین دست بخوانید.
تعداد کارگران متقاضی برای دیدار با رهبرمعظم انقلاب زیاد بود و چارهای جز قرعه کشی وجود نداشت. مرور خاطره لحظهای که به او خبر دادند اسمش برای این دیدار درآمده است برای عیسی لطفی، لذت بخش است. معنای این خبر این بود که میتواند بعد از پانزده سال، دوباره آقا را از فاصله چندمتری ببیند و پای حرفهای ایشان بنشیند. خوشیهای او در دقایق دیدار رهبرمعظم انقلاب با کارگران، خلاصه میشود در این جملات که «خیلی خوب بود. آن قدر خوب که همه اش فکر میکردم اینها رؤیا است.»
سی و هفت سالگی را پر میکند و بازرس کنترل کیفیت در یکی از شرکتهای قطعه ساز خودرو است. شغل او حساس است. باید سختی و کیفیت آلیاژها را تأیید کند تا کار، وارد مرحله ساخت قطعه بشود.
دل پری دارد از اجحافی که در حق کارگران میشود، از اینکه زور کارفرماها بیشتر است و برخی از آنها تا بتوانند از سروته حقوق و مزایای کارگران میزنند. از اداره کار و بیمه هم گلهمند و معتقد است کفه توجهشان به سمت کارفرما سنگینتر است.
برای او با گلههای کاری انباشته روی دلش، صحبتهای رهبر معظم انقلاب، آرامش بخش و امیدآفرین بود؛ مثلا آنجا که از پیگیری مطالبات گفتند و روی جداکردن خط این مطالبه گری از دشمن و سوءاستفاده هایش تأکید کردند.
صادقانه میگوید بی مهریهایی که در محیط کار دیده، این فکر را به ذهنش آورده است که کم کاری کند؛ اما بذر امیدی که صحبتهای آقا در دلش نشانده است، او را به سمت دیگری سوق میدهد: «می خواهم بهتر کار کنم و یک نیروی کارآمد و مفید باشم. به محل کارم که برگردم همکارانم را تشویق میکنم که کارشان را باانگیزه انجام بدهند. از صمیم قلب از رهبرم تشکر میکنم که حواسشان به قشر کارگر هست. دلمان به بودنشان گرم است. کاش بتوانیم سربازهای خوبی باشیم.»
برخلاف برخی کارگران که شاید فقط به بخش تأکیدات رهبرمعظم انقلاب به مسئولان درباره رسیدگی به حقوق کارگر توجه داشته باشند، مرضیه بهادری مقدم به آن قسمت از فرمایشات آقا اشاره میکند که روی موضوع کار و تلاش کارگران، دست گذاشتند.
معنی این صحبتها برای این بانوی چهل و شش ساله وجدان کاری است؛ همان که در تمام سالهای خدمتش در شغلی سخت و زیان آور آویزه گوشش بوده و البته بارها به اعتراض همکارانش منجر شده است. «من کارگر کارخانه ریسندگی و بافندگی بوده ام. روز اول که رفتم سرکار، گفتند مدت زمان کارم، ۷ ساعت و ۲۰ دقیقه است.
بعد از مدتی که پای دستگاه ریسندگی بودم آمدند و گفتند باید به صورت میانگین در روز پانصد بسته نخ تولید کنی. من همیشه دوبرابر این سقف کار میکردم. خیلی از همکارانم نق میزدند که تو با زیاد کارکردنت، ما را هم مجبور میکنی که بیشتر کار کنیم.» گوش مرضیه به این حرفها بدهکار نبود. به گذاشتن نان حلال در سفره اش فکر میکرد که شیرینی و برکت عجیبی دارد.
خاطره نهم اردیبهشت، تجربه نخستین دیدارش با رهبرمعظم انقلاب و شنیدن حرفهای دلش از زبان ایشان، برای او حلاوتی دارد که تلاش میکند آن را به کلمه تبدیل کند و با ما درمیان بگذارد. او از دقایق کش دار انتظار میگوید که انگار بنای تمام شدن نداشت و دیدن چهره ایشان و شنیدن بی واسطه کلامشان را برای مرضیه به تعویق میانداخت. «لحظهها را میشمردم برای اینکه هر چه زودتر آقا را از نزدیک ببینم. خوش حالی عجیبی داشتم. بقیه هم همین طور بودند. وقتی وارد شدند، فضای خاص و متفاوتی ایجاد شد. خیلیها از شادی گریه میکردند. اصلا تصورش را نمیکردم که ایشان را ببینم. دیدار خوشایندی بود. واقعا چسبید.»
بعید است کارگر باشی و پیه اجحافها به تنت نخورده باشد؛ از سوءرفتارهای کارفرما گرفته است تا ضعف قوانین و نظارتهای ناکافی روی محیطهای کارگری. هادی شیرازی هم از این رویه که متأسفانه به قاعده تبدیل شده است، مستثنا نیست. پنجاه و سه ساله است و روزهای بازنشستگی را سپری میکند.
سی سال خدمتش را مرور میکند و میگوید: این طور وقتها سعی کردم با صبوری و نامه نگاری مشکل را حل کنم و نگذارم که پیگیری حق و حقوقم باعث شود کار بخوابد. حتی اگر موضوعی بود که نفعش به بقیه کارگرها میرسید پای پیگیری اش ماندم. مثل همین کارگرهای شرکتی که حقوقشان با دیگر کارگران، کلی تفاوت دارد.
او صحبتهای رهبرمعظم انقلاب را سه جانبه و مخاطب آن را کارگران، کارفرمایان و دولتیها میداند و میگوید: «چند جا از صحبتهای آقا به دلم نشست و در ذهنم ماند. یکی آنجا که روی مبارزه دائمی با اژدهای هفت سر فساد تأکید کردند. یعنی همینهایی که دنبال کارشکنی هستند نه حل مشکلات مردم و اصلا شاید نفعشان در بلندکردن صدای اعتراض کارگران و دیگر قشرها باشد.»
آقای شیرازی از حس وحال خوبش پس از شنیدن صحبتهای پر امید ایشان این طور میگوید: «اصلا همین که ایشان چنین جلسهای را ترتیب میدهند برای قدردانی از تلاش کارگران، انگیزه میدهد. این طور که ایشان قدردان مقام کارگر و ارزش کار هستند، متأسفانه نگاه جامعه این نیست. کارگرها آدمهای زحمت کش و بی تعارفی هستند. دیدید وقتی گزارش وزیر کار، طولانی شد شوقشان را برای شنیدن صحبتهای آقا و پایان گزارش وزیر، چطور نشان دادند؟ با فرستادن صلوات. ولی مسئولان آن طور که باید به فکر حقوق این قشر نیستند. تورم را ببینید و درصد افزایش حقوق کارگران را.»
او با بیان اینکه این مشکلات همیشه بوده است، صحبتهای رهبر را مرور میکند؛ همان پای کار ماندن ها، دل سرد نشدنها و هوشیار بودنها را.