شهرآرانیوز؛ هرکس که دل در گرو مثنوی معنوی جلال الدین بلخی داشته باشد به یقین نام یکی از بزرگترین شارحان خراسانی این کتاب به گوشش رسیده است. بدیع الزمان فروزانفر که زاده بشرویه است در خاندان فضل و فضیلت دیده به جهان گشود. پس از گذراندن سالهای نخست تحصیل به مشهد رفت و از محضر ادیب نیشابوری اول بهره برد. پس از گذشت سالها به تهران رفت و در آنجا نیز مدارج علمی را یکی پس از دیگری طی کرد و به عنوان استاد وارد دانشگاه تهران شد.
بزرگان ادبیات، فروزانفر را محقق و دانشمندی نستوه در عرصه تحقیقات ادبی و عرفانی میدانند. او را به سبب دانش عمیق و پرمایه اش در زبان و ادبیات فارسی و عربی و احاطهای که در حوزههای عرفان، منطق و حکمت داشت، «استاد استادان» لقب داده اند. او را که عمری در راه مولاناپژوهی با مثنوی و دیگر آثار مولانا حشرونشر داشته، هم پایه مصحح برجسته مثنوی «رینولد نیکلسون» سوئدی میدانند. آثار قلمی استاد فروزانفر در حوزه مولوی شناسی هنوز از مهمترین و اصلیترین مراجع و مآخذ پژوهشگران کنونی است. نام فروزانفر یادآور کتاب «شرح مثنوی شریف» است.
حاصل چهل سال تحقیق و پژوهش راستین او در حوزه عرفان. بدیع الزمان، مولوی شناس برجسته معاصر در خانوادهای مذهبی و اهل دانش تربیت یافت. از همان دوران کودکی و نوجوانی نبوغش در شعر و شاعری مایه اعجاب صاحب دلان و اهالی شعر بود. همان زمان که در منزلِ «میرزاآقای جواهری» پدر «محمود فرخِ» شاعر که دیدارگاه اهل ادب و فضل بود در پاسخ به حاضران گفت: چه نوع شعری بخوانم؟ قصیده؟ غزل؟ قطعه؟ مثنوی؟ کدام یک؟
گفتند: قصیده را، زیرا دشوارترین قالب شعری است. بدیع الزمان گفت: از قصاید عربی ام بخوانم یا از قصاید فارسی ام. حاضران با شنیدن این سخن در شگفت شدند و حیر ت زده به دو قصیده عربی و فارسی او گوش سپردند. در کودکی قرآن را از حفظ میخواند. پس از فراگیری مقدمات علوم قدیم نزد پدر، به حوزه درس ادیب نیشابوری استاد بنام مشهد راه مییابد و پس از مدتی در شمار شاگردان برجسته او درمی آید. در سن شانزده سالگی است که برای همیشه راهی تهران میشود.
در آغاز با اشعاری که میسراید آوازه شاعری اش در همه جا میپیچد تا جایی که گفته شده با سرودن قطعهای در وصف بهار و مدح قوام السلطنه والی خراسان، عنوان «بدیع الزمان» را از او میگیرد. فروزانفر در تهران، آشنایی با اهالی علم و فضل، چون علامه «محمد قزوینی»، «شمس العلماء گرکانی»، «ذکاء الملک فروغی»، «میرزا رضاخان نائینی» و شمار دیگری را غنیمت میشمرد و از محضرشان بهرهها میبرد.
پس از ورود به عرصه سیاست، شعر و شاعری را کنار میگذارد. دیگر خوش ندارد او را به شاعری بشناسند. «او جز در مواقع لزوم شعر نمیگفت و، چون دوست هم نمیداشت که به شاعری مشهور شود بدون هیچ اجباری شاعری نمیکرد.» فروزانفر به گواه استادان، همکاران و شاگردانش، استادی بی بدیل بود که در کنار علم و دانش فراگیر و کم نظیرش در حوزه ادبیات فارسی و عربی، هوش سرشار و حافظه فوق العاده و شخصیتی مطبوع و شوخ طبع داشت.
او که از زمان تأسیس دانشگاه تهران، استاد دانشکده ادبیات شد، فروزانفر بیش از شاعری به محقق و پژوهشگری نستوه در عالم مولوی پژوهی مشهور است. عشق و علاقه به مولانا و آثارش چنان شوق و اشتیاقی در نهادش شعله ور کرد که عمری را در تحقیق و تدقیق در حوزه عرفان پژوهی گذراند.
استادان او به ویژه «ادیب پیشاوری» که خود دل سوخته مولانا بود در ایجاد این شیفتگی و عشق تأثیر بسزایی داشت.
هنوز هم آثار او در صدر منابع محققان برای آشنایی بیشتر با ادبیات ایران زمین قرار دارد و نام او همیشه بر تارک زبان و ادبیات این مرز و بوم میدرخشد.