یکی از داستان هایی که بارها برای ما تعریف کرده اند داستان جنگاوری امیرالمومنین در جنگ خندق و ماجرای عمرو بن عبدود است، آنجایی که حضرت او را شکست داد و روی سینه او نشست تا کار او را تمام کند اما همه دیدند که این کار را نکرد، بلکه بلند شد و در کار خود فاصله انداخت، در تواریخ است که وقتی از حضرت از این برخواستن و فاصله انداختن پرسیدند فرمود:
«به مادرم دشنام داد و به صورتم آب دهان انداخت. پس ترسیدم مبادا با انگیزه نفسانى او را بکشم. رهایش کردم تا خشمم فرو نشست. سپس به خاطر خدا او را کشتم.»
اخلاص همان گوهری است که مولا می خواهد به ما آموزش دهد که مولوی در مثنوی در زمینه این اخلاص علی(ع)، چنین سروده است:
از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان مطهر از دغل
در غزا بر پهلوانی دست یافت
زود شمشیری بر آورد و شتافت
او خدو انداخت در روی علی
افتخار هر نبی و هر ولی
آن خدو زد بر رخی که روی ماه
سجده آرد پیش او در سجدهگاه
اما این که به ما یاد دادند که حتی در مقابل دشمن بخاطر خدا عمل کنید نه به خاطر غیظ و خشم و خنک شدن دل، یک ثمره خارجی و نتیجه عملی دارد و آن این است که وقتی به خاطر خدا عمل میکنیم نه به خاطر خنک شدن دل، حتی در مورد دشمن افراط و تفریط نمی کنیم، بلکه فقط دستور خداوند را عمل می کنیم، در همین قصه اگر کس دیگری بود دشنام به مادر را با دشنام پاسخ می داد یا با عصبانیت بیشتر و زودتر عمل می کرد درحالی که مولا اینچنین نکرد.
در فیلمی که اخیرا از زندگی شهید محمد بروجردی به نام غریب پخش شد در یک صحنه فردی را برای اعدام می بردند اما مامور لگدی در راه به او زد که در فیلم نشان داده شد شهید بروجردی به این کار اعتراض می کند و به آن اعدامی می گوید که آن لگد را قصاص کند و بزند سپس به آن فرد خاطی می گوید: جنگ کن ولی تخم کینه نکار!
نشان می دهد که حتی دشمن و یک فرد اعدامی هم در اسلام حقوقی دارد، رهبر حکیم انقلاب در این باره می فرماید: اسلام حتی برای مجرمین هم حقوق قائل است. کسی حق ندارد به فردی که بناست اعدام شود، دشنام بدهد. مجازات او اعدام است. دشنام اضافه است؛ دشنام ظلم است؛ این، نحوهی برخورد با فرد اعدامی است؛ چه برسد به زندانی؛ چه برسد به متهم تحت تعقیب. ۱۳۷۱/۱۰/۲۳
در گفتار امام خمینی هم خطاب به مسئولان قضایی همین موضوع وجود دارد که:
در اجرای حدود، نباید از آن حدودی که حق تعالی فرموده است، پایینتر عمل بشود و نباید زیادتر. حتی آن کسی را که الآن محکوم به قتل شده است و دارند می برندش در جایی که او را بکشند، هیچ کس حق ندارد حتی یک کلمۀ درشت به او بگوید؛ اجرای حکم خداست. اگر کسی یک سیلی به او زد، او حق دارد در همان جا، یک سیلی برگرداند و باید هم دیگران کمک کنند تا او قصاص بکند. اگر یک درشتی کرد، آن کسی که درشتی کرده است تعزیر لازم دارد، باید قوۀ قضاییه تعزیر کند او را. از آن طرف هم اگر کسی تقصیر بکند در این، یک کسی که مستحق هفتاد ـ مثلاً ـ شلاق است، شصت تا بزند، این هم تقصیری است که در حکم خدا شده است و خیال نکند که این یک رحمتی است، بلکه این یک امری است که معصیت خداست. اجرای حدود به آن طوری که خدای تبارک و تعالی فرموده است، باید بشود.صحیفه امام جلد۱۹صفحه۳۲۵
این یعنی ما باید در همه کارها، حتی در برخورد با مخالف و دشمن، تنها دنبال انجام وظیفه و اجرای دستورات خدا باشیم نه به دنبال آنچه دلمان می خواهد انجام بدهیم، دنبال اجرای عدالت باشیم نه دنبال کینه جویی و تخم کینه کاشتن.