به گزارش شهرآرانیوز، محمد بخارایی، فرزند دوم یک خانواده یازده نفره بود. او در پایان دوران مدرسه، از دل جلسات اخلاقی مسجد دروازه غار تهران با رضا صفارهرندی آشنا شد. صمیمیت و دوستی این دو از آموزههای اخلاقی منبر حاج علی اصغر صفارهرندی، برادر رضا صفارهرندی، به آگاهی درباره نهضت امام خمینی (ره) منجر شد و رفته رفته به همکاری در هیئتهای مؤتلفه اسلامی (که در سال ۱۳۸۲ به حزب مؤتلفه اسلامی تبدیل شد) گرایید.
درحالی که محمد بخارایی و رضا صفارهرندی با همراهی محمدصادق امانی و مرتضی نیک نژاد در بیابانهای اطراف تهران مشغول تمرینات نظامی و کار با اسلحه بودند، روزنامهها از تصویب قانون کاپیتولاسیون در مجلس خبر میدادند؛ قانونی که به تأیید حسنعلی منصور، نخست وزیر وقت، تصویب شد و به موجب این معاهده بین المللی، مأموران دیپلماتیک کشورها ازجمله آمریکا، در صورت انجام جرم از تعقیب در کشور ایران مصون بودند و باید در کشور خودشان محاکمه میشدند.
این قانون را آمریکاییها برای سهولت فعالیت اتباع و مستشارانشان در ایران در نظر گرفته بودند تا به این ترتیب هیچ آمریکایی در خاک ایران تعقیب قضایی نشود. قانونی که سراسر تبلور استعمار و تحقیر ایران بود و جرقهای بر انبار باروت انقلابیونی میانداخت که مدتها با رهبری حضرت امام (ره)، هشیار و آماده شده بودند.
به این ترتیب، هنگامی که اعضای مؤتلفه اسلامی از بازدارندگی حاکم وقت با اعلامیهها و هشدارهای پیاپی ناامید شدند، چاره را در مبارزه یافتند و با طراحی نقشه ترور حسنعلی منصور، جانشان را در دست گرفتند و برای انجام وظیفه شرعی خود، به میدان جهاد پا گذاشتند. محمد بخارایی که عضو تیم اجرایی بود، مأموریت شلیک مستقیم به منصور را عهده دار شد. ظهر یکم بهمن ۱۳۴۳ که رادیو اعــلام کرد حسنعلـی منصور به دست جوانی بیست ساله با نام محمد بخارایی ترور شد، خانواده بخارایی برای نخستین بار از ابعاد پنهان فرزند آرام و مبارز و مؤمنشان آگاه شدند.
ماموران حکومتی که به گواه اسناد ساواک، از سکوت محمد برابر پرسشها ملول شده بودند، به خانه بخارایی ریختند و از فرط استیصال حتی مادر محمد را به بازداشتگاه بردند؛ و در نهایت با دستگیری سایر اعضا یعنی محمدصادق امانی همدانی، رضا صفارهرندی و مرتضی نیک نژاد، هر چهار نفر به اعدام محکوم و در ۲۶ خرداد ۱۳۴۴ به دست نیروهای پهلوی تیرباران شدند و به شهادت رسیدند.
شانهبه شانه شهید بخارایی، ۳ مبارز انقلابی دیگر توسط رژیم پهلوی به شهادت رسیدند
شهید محمدصادق امانی همدانی
متولد ۱۳۰۹ در محله پاچنار تهران بود. پدرش از بازاریان مؤمن و اهل فضل و مبارز انقلابی بود و به دنباله روی از منش پدر، به موازات کار در بازار تهران، به تحصیل در علوم فقهی نیز مشغول شد. سپس با احیای مسجد شیخ علی، پایگاهی برای آگاهی و برگزاری کلاسهای اخلاق و تفسیر قرآن برای نوجوانان محل ایجاد کرد. هنگامی که با سیدمجتبی نواب صفوی آشنا شد، با فداییان اسلام ارتباط گرفت و اندکی بعد به مدد رهنمونهای حضرت امام (ره) هیئت مؤتلفه اسلامی، را تأسیس کرد و رهبری شاخه نظامی آن را به عهده گرفت. او که در سازمان دهی قیام تاریخی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ نیز نقش مهمی داشت، طراح عملیات ترور حسنعلی منصور بود و پس از انجام ترور، به وسیله مأموران پهلوی تعقیب و دستگیر شد و به شهادت رسید.
شهید رضا صفارهرندی
آشنایی او با محمد بخارایی و مرتضی نیک نژاد از مسجدی آغاز شد که برادرش، حاج علی اصغر صفارهرندی، روحانی آن بود. رضا روزها در مغازه پارچه فروشی برادرش کار میکرد و شبها درس میخواند. با تشکیل هیئت مؤتلفه اسلامی، به واسطه دوستی با بخارایی و نیک نژاد، به این حزب جذب شد و به دنبال سخنرانی تند حضرت امام (ره) علیه شاه در سال ۱۳۴۱ و تبعید ایشان، انگیزه انتقام و مبارزه علیه حکومت در او پدیدار شد. به این ترتیب، با همکاری اعضای حزب در روز ترور، پشتیبانی محمد بخارایی را برعهده گرفت و موفق شد پس از انجام عملیات از صحنه خارج شود؛ اما هنگام بازگشت به محل سکونتش، وقتی که قصد داشت وسایلش را بردارد و به مخفیگاه برود، مأموران شاه دستگیرش کردند.
شهید مرتضی نیک نژاد
متولد جنوب شهر تهران بود و در مغازه گالش فروشی کار میکرد. در جلسات اخلاق حاج علی اصغر صفارهرندی، با شهید محمد بخارایی و رضا صفارهرندی حشرونشر داشت و رفته رفته با هیئت مؤتلفه اسلامی آشنا شد. او در روز عملیات مأموریت داشت حواس محافظان حسنعلی منصور را از بخارایی پرت کند و به این ترتیب با تیراندازی به ماشین حامل منصور، امکان فرار محمد بخارایی را مهیا کرد، اما با وجود فرار از صحنه، همراه صفارهرندی دستگیر شد. در جلسه محاکمه، مرتضی نیک نژاد که به علت وخامت وضع جسمی قادر به حرکت نبود، توسط مأموران روی برانکارد حمل و در جلسه حاضر شد و درحالی که روی نیمکت دادگاه دراز کشیده بود، مانند سایر یارانش به اعدام محکوم شد و درنهایت به شهادت رسید.