صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

گفتگو با عضو بازنشسته نیروی هوایی ارتش

دور از خانه، کنار وطن

  • کد خبر: ۱۷۰۲۸
  • ۱۷ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۹:۰۳
به پاس رشادت‌ها و همت بلند مردان پر توان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و سالگرد تاریخی دیدار همافران ارتش با امام خمینی (ره) این روز به نام دلاور مردان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نام‌گذاری شده است.
سید مصطفی بهشتی - تاکنون به کلمه مرز و خط و رسم‌های ملی میهنی دقت کرده‌اید؟ دور خانه یا زمین خود را خط و مرزی کشیده‌اید تا تصور کنید که کسی به آن نزدیک نشود؟ حتی تاکنون دور خود و شخصیتتان را خطی کشیده‌اید تا هر کسی به حریم شما و زندگی شخصی شما نزدیک نشود؟ در این بین تا چه اندازه به مرز‌های شهر و کشور و محل زندگی خود فکر کرده‌اید؟ و اینکه تاکنون چه کسانی قصد داشته‌اند این خطر قرمز مرز و میهن را رد کنند و به حقوق یک ملت تجاوز کنند؟

اگر بخواهیم به موضوعی که اشاره شد کمی بیندیشیم به یک کلمه خاص می‌رسیم، «ارتش» برای ما مردم ایران به واسطه کار‌های خاصی که انجام داده و به دل تاریخ سپرده است، جایگاه خاصی دارد. ما از ارتش قاب‌های زیبایی در ذهن خود داریم. از آن روز که تعدادی از نیروهایش در سال ۵۷ گل بر سر تفنگ خود گذاشتند و در کنار مردم ستمدیده ایستادند تا در مقابلشان، از آن روز که همافران ارتش دیدار تاریخی با امام خمینی (ره) را خلق کردند، از آن روز‌ها که با قامت‌های استوار در مقابل تجاوز بیگانه ایستادند، از آن روز که در زلزله و سیل و... با تمام امکانات به کمک مردم شتافتند و خیلی روز‌های دیگر شبیه این که شاید هیچ تصویر و قابی از آن ثبت نشده باشد.

در این بین نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران هم همواره، سرافرازانه در میادین مختلف ظاهر شده و کار‌های بزرگی را به نام خود ثبت کرده است. نیروی هوایی ارتش همان مکتب خاص نظامی است که دوران، بابایی، ستاری و... را ساخته و مهیای روز‌های سخت نبرد کرده بود و همان نیرویی که در اولین روز‌های جنگ تحمیلی با تمام توان در مقابل رژیم بعث عراق ایستاد تا وجبی از خاک وطن کم نشود و این ایستادگی را تا آخرین روز‌های جنگ ادامه داد.

به پاس رشادت‌ها و همت بلند مردان پر توان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و سالگرد تاریخی دیدار همافران ارتش با امام خمینی (ره) این روز به نام دلاور مردان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نام‌گذاری شده است و به همین مناسبت به سراغ یکی از مردان قدیمی این قوای نظامی رفتیم.

از سه‌راه ژاله تا بوشهر
رضا صلواتی در سال ۱۳۲۹ و در شهر تهران به دنیا آمده است، اما سال‌های زیادی است که در مشهد و در بولوار فرمانده خوشنام ارتش یعنی شهید منصور ستاری ساکن است. دوران کودکی این افسر بازنشسته ارتش در شهر تهران گذشته و از سه‌راه ژاله تا سی‌متری جی را در سال‌های مختلف برای سکونت طی کرده است. به گفته خودش در دوران کودکی و نوجوانی تفکرات خاص نظامی یا برنامه‌ای برای ورود به ارتش یا یک ارگان نظامی نداشته است تا اینکه دوره متوسطه را به پایان رسانده و تصمیم گرفته است تا به جای ادامه تحصیل در پی یک شغل موردپسندش برود. صلواتی درباره چرایی ورودش به نیروی هوایی ارتش گفت: «بعد از اینکه دوره متوسطه را تمام کردم در اندیشه یک شغل و کار بودم، یادم هست سال ۱۳۴۸ که ۱۹ سال داشتم ارتش جذب نیرو و استخدام داشت. موقعیت‌های شغلی دیگری هم بود، اما تصمیم گرفتم ارتش را انتخاب کنم، در آن زمان استخدام در قسمت‌های مختلف ارتش بود، ابتدا نیروی دریایی را انتخاب کردم که بعد در مشورت با یکی از آشنایان که در استخدام نیروی دریایی ارتش بود متوجه این موضوع شدم که شرایط نیروی دریایی به لحاظ اینکه مأموریت‌های طولانی در دریا دارد کمی سخت است، حقیقتا علاقه‌ای هم به نیروی زمینی نداشتم بنابراین جذب نیروی هوایی ارتش شدم و برای گذراندن دوره دانش‌آموختگی مشغول شدم. این دوره آموزش فنی پدافند و توپ ۲۳ میلی‌متر (سلاح جنگی که جهت سرنگون کردن یا شلیک به هواپیما و پهپاد استفاده می‌شود) بود، یک سال این دوره طول می‌کشید که در طول این یک سال ۴ ماه از آن را دزفول و بقیه آن را در تهران گذراندم.»
در ادامه این گفتگو رضا صلواتی مروری بر جنگ کوتاه ایران و عراق در زمان محمدرضا پهلوی داشت وگفت: «زمانی که در دزفول بودیم جنگ ایران و عراق در زمان ریاست‌جمهوری حسن البکر در عراق بر سر اختلافات «اروندرود» شکل گرفت که برخی از فرمانده‌های ارتش در نظر داشتتند از ما نیرو‌های در حال آموزش برای این جنگ استفاده شود، اما به واسطه اینکه آموزش ما کامل نبود مربیان اجازه حضور ما را در میدان جنگ ندادند.»
رضا صلواتی در ادامه درباره پایان دوره آموزشی هم گفت: «بعد از اینکه دوره یک ساله آموزش استخدامی من تمام شد باید یک شهر را برای محل خدمت انتخاب می‌کردم. هر نفر می‌توانست ۳ شهر را انتخاب کند، در آن زمان ۳ شهر تهران، بوشهر و شیراز را انتخاب کردم که سال ۴۹ در اوج گرما راهی بوشهر شدم، مدت خدمت من در بوشهر حدود ۶ سال طول کشید، بعد از آن باید ۳ شهر را انتخاب می‌کردیم، در آن زمان با تعدادی از دوستانم که با یکدیگر کار می‌کردیم به این نتیجه رسیدیم که مشهد را انتخاب کنیم، این‌گونه هم شد و مشهد را انتخاب کردیم و با آن موافقت شد برای ادامه خدمت به شهر مشهد آمدیم.»
 

ازدواج در مشهد
اولین سال‌های حضور رضا صلواتی در مشهد با انقلاب هم‌زمان شده بود. او در این‌باره گفت: در زمان دیدار افسران ارشد نیروی هوایی ارتش با حضرت امام (ره) من در مشهد مشغول به خدمت بودم. اتفاقی که در آن زمان در مشهد کمی شرایط را متفاوت می‌کرد، این بود که نگهبانی بیشتری نسبت به اماکن و فضای پادگان انجام می‌شد، ولی در بقیه موارد شرایط آرام بود. در ادامه خدمت در شهر مشهد، ازدواج کردم.»

رضا صلواتی در ادامه درباره سختی جابه‌جایی بین شهر‌های مختلف گفت: «زمانی که من استخدام ارتش شدم، مجرد بودم و زیاد به موضوع جابه‌جایی و مشکلاتی که دارد، توجه نداشتم، بعد از ازدواج، اما این شرایط زندگی را سخت می‌کرد چرا که باید دور از خانواده زندگی را می‌گذراندیم.»

آغاز جنگ
رضا صلواتی مأموریت خود را در شهر مشهد بعد از ۶ سال به پایان رسانده بود و در شرایطی که جنگ تحمیلی بین ایران و عراق شروع شده بود باید شهر دیگری را به عنوان مقصد بعدی خدمتی انتخاب می‌کرد، در این بین صلواتی تهران، بندرعباس و بوشهر را به عنوان گزینه‌های خود انتخاب کرد که ستاد نیروی هوایی ارتش شهر بندرعباس را به عنوان محل خدمتی جدید او انتخاب کرد.
 
راهی شدن به سمت جنوب کشور آن هم در زمانی که جنگ در آن قسمت از کشور در گرفته بود، سختی‌های خود را داشت که البته رضا صلواتی این مأموریت سخت را پذیرفت. صلواتی درباره شکل خدمت خود در بندرعباس گفت: «زمانی که مأموریت من در بندرعباس شروع شد، جنگ بود و دختر بزرگ من یک‌ونیم سال سن داشت.
 
مأموریت‌های من هم به گونه‌ای بود که کمتر فرصت می‌شد خانواده را ببینم. به همین دلیل حقیقتا باید بگویم متوجه نشدم که دختر بزرگم چگونه بزرگ شد، کی راه رفتن یاد گرفت، کی غذا خوردن را شروع کرد و...، دلیل آن هم مشخص بود، در دوران جنگ مأموریت‌ها بسیار طولانی و البته سخت بود، به عنوان مثال موقعیت‌هایی پیش می‌آمد که یک هفته در پادگان بودیم و یک ماه در مأموریت که بیشتر مأموریت‌ها هم در استان خوزستان بود، چرا که مرکزیت جنگ در این استان بود.»

اولین مأموریت رضا صلواتی در شهر سوسنگرد بود که تا یک کیلومتری خط مقدم پیش رفت و آنجا در کنار رود کرخه همراه اعضای نیروی زمینی ارتش مشغول به خدمت بود و مأموریتش نشستن پشت توپ ۲۳ میلی‌متری برای حفاظت از آسمان ایران بود: «لازم است یک نکته را از آن مأموریت بگویم، زمانی که ما در آنجا مستقر شدیم، افسران نیروی زمینی که در مجاورت ما ساکن بودند می‌گفتند: «قبل از اینکه شما بیایید هواپیما‌های دشمن مدام روی سر ما در رفت و آمد بودند، ولی از زمانی که شما با ضد هوایی در اینجا مستقر شدید رفت و آمد هواپیما‌های آن‌ها هم متوقف شده است.»
 

تقدیر زندگی
این افسر بازنشسته ارتش، در ادامه گفتگو خاطره‌ای را بیان کرد که در واقع اشاره‌ای مهم به تقدیر انسان‌هاست. صلواتی گفت: «وقتی به محل تعیین شده در سوسنگرد رسیدیم مشکل سنگر داشتیم. خودمان شروع کردیم به کندن زمین، زمین را کندیم سپس با کمک برزنت و پلاستیک روی آن را پوشاندم که سنگر خیلی ساده‌ای به نظر می‌آمد. بعد از آن یکی از سربازان سنگر نیروی زمینی وارد سنگر ما شد و با تعجب گفت «این چه سنگری است؟ در مقابل اتفاقات جنگی این سنگر تاب و توان ایستادگی ندارد.»
 
بعد که به سنگر آن‌ها رفتم، متوجه شدم که سنگر آن‌ها بعد از طی کردن مسیر پیچ در پیچ بسیار محکم و با حدود یک متر قطر سقف ساخته شده است، یکی از شب‌ها تیراندازی‌ها بسیار زیاد بود، صبح که بیدار شدیم متوجه شدیم ترکش‌های بسیاری روی پلاستیک و برزنت ریخته و بعضا از آن آویزان شده است.
 
بعد‌ها متوجه شدم که در سنگر مجهز کنار ما یک سرباز شهید شده است و این موضوع بود که برای سربازان هم یادآوری کردم تقدیر آدم‌هاست که بسیار مهم است وگرنه سقف و سنگر و ... بهانه است.»

رضا صلواتی در ادامه، درباره عملکردش در پشت توپ ضدهوایی گفت: «کلا توپ ۲۳ نسبت به موشک هاگ و توپ ۳۵ برد کمتری دارد و عملکرد آن‌ها هم با چشم فرد مسلح تنظیم می‌شود، چرا که رادار ندارد به همین دلیل برای هدف قرار دادن هواپیما‌ها در ارتفاع پایین استفاده می‌شود.
 
در جنگ هم کمتر پیش آمد که هواپیمایی با توپ ۲۳ هواپیمایی مورد اصابت قرار بگیرد، ولی امنیت را حاصل می‌کرد، چرا که هواپیما‌ها خیلی جرئت نداشتند پایین بیایند و بازدارندگی خوبی داشت.»

۶ سال و ۱۱ ماه و ۱۳ روز
بیش از ۸۰ ماه حضور در جبهه نشان می‌دهد رضا صلواتی تقریبا ۷ سال از زندگی خود را با مأموریت‌های مختلف جنگی به دفاع از وطن و مرز‌های آن اختصاص داده است و مردی است که روز‌های سخت بسیاری را در طول جنگ هشت ساله دفاع مقدس دیده است.
 
در این بین بیشترین مأموریت او در شهر اهواز بوده است و شهر‌های دیگری از جمله امیدیه، گچساران، کرمانشاه، جزیره لاوان و ... محل‌هایی بوده که رضا صلواتی برای مأموریت جنگی خود به آن‌ها سفر کرده است.
 
در ادامه سؤالی که ذهنم را مشغول کرده بود امکانات نیروی هوایی ارتش در زمان جنگ تحمیلی بود که صلواتی در این‌باره بیان کرد: «امکانات و سامان‌دهی امور در نیروی هوایی ارتش خوب بود، شاید در برخی موارد ناهماهنگی یا حجم امور کمی کار را سخت می‌کرد، اما در مجموع امکانات ضدهوایی برای مقابله خوب بود، به عنوان مثال توپ‌های ۲۳ و ۳۵ مستقر بودند و موشک هاگ هم که خودش رادار داشت و تا اصابت به هدف مسیر را دنبال می‌کرد، موجود بود، در کنار این‌ها هواپیما‌های خوبی هم در اختیار نیروی هوایی ارتش بود که بسیاری از حملات علیه رژیم بعث عراق را برنامه‌ریزی و اجرا می‌کرد.»
 

نکته جالب، اما درباره پایان‌کار صلواتی در جبهه‌های جنگ این است که هیچ وقت کار خود را به اتمام نرسانده است بلکه این جنگ بود که به اتمام رسید و بعد از آن بود که مأموریت‌های رضا صلواتی در جنگ به پایان رسید.
 
آخرین مأموریت او هم در همان اهواز رقم خورد جایی که بار‌ها و بار‌ها برای حفاظت از کشور و مرز‌ها مقصد سفر‌های کاری صلواتی بوده است.

رضا صلواتی در سال ۷۲ برای مدت ۶ سال پایانی خدمت خود در ارتش به مشهد بازگشت و در سال ۱۳۷۸ از خدمت در نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بازنشست شد.

در ادامه به همراه رضا صلواتی و خانواده‌اش به سراغ عکس‌های قدیمی او از مدت حضورش در جبهه رفتیم. عکس‌هایی که نشان می‌داد مرد ارتشی ما نظم را به خوبی در دوران خدمت در ارتش فرا گرفته است و خاطرات روز‌های دور خود را به خوبی حفظ کرده و تا به اینجا با خود همراه داشته است.
 
شاید همه عکس‌های او در فضای محدودی که ما داریم قابل چاپ نباشد، اما برخی عکس‌هایش را می‌توان در همین نوشتار هم منتقل کرد. عکس‌هایی که رضا صلواتی را همواره در لباس خدمت ارتش نشان می‌دهد، از کنار کرخه تا ارتفاعات کرمانشاه و از سرمای ارتفاعات تا گرمای اهواز که جز شجاعت و آمادگی بالا به طور قطع به راحتی تحمل چنین شرایطی میسر نبود.

در بین عکس‌ها یکی دو عکس هم در خور توجه بود که یکی مربوط به روز تشییع آیت‌ا... طالقانی بود و دیگری مربوط به حضور یاسر عرفات در مشهد که در هر دو تصویر رضا صلواتی جزو تیم تشریفات و حفاظت بوده است.

در ادامه گفت‌وگویی که با رضا صلواتی داشتم، به ذکر خاطره‌ای از معافیت تنها پسرش از سربازی اشاره کرد و گفت: «چند سال پیش قانونی ابلاغ شد که ایثارگرانی که حداقل ۳۰ ماه سابقه حضور در جبهه را در طول جنگ هشت ساله دفاع مقدس دارند، می‌توانند یکی از فرزندان خود را از سربازی معاف کنند. در آن زمان پسرم با وجود اینکه هنوز مشمول نبود اصرار داشت که من پیگیری لازم را برای معافیت او انجام دهم.
 
به هر طریق کار او را در پیش گرفتم و با سفر به تهران و پیگیری از ستاد ارتش کار‌های اداری را انجام دادم، زمانی که به یکی از دفاتر مراجعه کردم، یکی از کارمندان وقتی مدت حضور من در جبهه را دید تعجب کرد و گفت: «شما با این مدت حضور در جبهه پسر دیگری هم اگر داشته باشید می‌توانید از خدمت سربازی معاف کنید.» و به این شکل حاصل زحمات و سختی‌های من و خانواده در دوران جنگ، راحتی نسبی را برای تنها پسر خانواده به ارمغان
داشت.»

رفتار شایسته با سرباز
یکی از ویژگی‌های خاص رفتاری که در رضا صلواتی، افسر بازنشسته ارتش، وجود داشت و بین بسیاری از همکارانش مورد بحث و گفتگو قرار می‌گرفت، رفتار او با سربازانش بود. رضا صلواتی همواره سعی داشت تا با سرباز برخورد خوبی داشته باشد و به آن‌ها کمک کند تا این دوره ضرورت را با موفقیت و سلامتی به پایان برسانند، صلواتی در ادامه گفتگو ضمن اشاره به خاطره‌ای در این‌باره گفت: «من در سایت ارتفاعات کوه «گنو» در بندرعباس مشغول به خدمت بودم. سربازی داشتیم در پایگاه که معروف بود یک هفته خدمت می‌کند و ۱۰ روز غیبت و مدام بر غیبت‌ها و مدت خدمتش اضافه می‌شد چرا که مدام اضافه خدمت می‌خورد و حقیقت زندگی را برای خودش سخت می‌کرد.
 
در این بین هیچ فرمانده‌ای قبول نمی‌کرد که این سرباز را داشته باشد، من قبول کردم که این سرباز در مجموعه من خدمت کند. روزی که وارد یگان شد به او گفتم من اینجا در زمان کار همکاری می‌خواهم و در زمان استراحت و تفریح هم با تو و بقیه سربازان تفریح و ورزش می‌کنم. بیست روزی که خدمت کرد، تقاضای یک مرخصی ۵ روزه کرد و من به جای ۵ روز به او ۷ روز مرخصی دادم، فرمانده پایگاه و ... تعجب کردند و اعلام کردند که مسئولیتش با خودت چرا که امکان ندارد با یک غیبت طولانی بازنگردد.
 
به مرخصی رفت و یک روز قبل از اینکه مرخصی‌اش تمام شود برگشت، وقتی برگشت همه کارکنان کادری و سرباز با تعجب می‌پرسیدند، صلواتی تو با این سرباز چه کاری کردی که برگشت؟ حقیقت این بود که باید با سرباز رفتاری درست می‌شد تا او را جذب کرد. نهایت از من خواست صحبت کنم تا اضافه خدمتش کم شود، این گونه هم شد و اضافه خدمتش بخشیده شد و سربازی‌اش را تمام کرد.
 

بهانه پدر
همسر رضا صلواتی هم در حاشیه این گفتگو به سختی‌های زندگی نظامی اشاره کرد و گفت: «دوری از خانواده سختی‌های خودش را دارد. آقای صلواتی بیان کردند که خیلی وقت‌ها ایشان نبودند و به‌ویژه در زمان جنگ که اصلا متوجه بزرگ شدن بچه‌ها نمی‌شدند، در این‌باره یک خاطره هم دارم که مربوط به مأموریت آقای صلواتی در بندرعباس است.
 
در آن زمان محل مأموریت ایشان در «گنو» بود که یک منطقه با ارتفاع زیاد در ۳۰ کیلومتری بندرعباس است، در آن زمان یک شب دختر بزرگ ما بهانه نبودن پدرش را می‌گرفت و می‌گفت بابا کجاست؟ او را از خانه بیرون بردم و نور چراغی را که در فاصله بسیار دور قابل رؤیت بود به او نشان دادم و به او گفتم پدرت در آن نقطه مشغول به خدمت است.»

هنوز هم هستم
در پایان، اگر بخواهیم به طور کلی مروری بر زندگی رضا صلواتی، عضو بازنشسته نیروی هوایی ارتش، داشته باشیم، آنچه مهم است این است که او هنوز هم برای حفاظت از کشور و مرز‌های کشور در آستانه ۷۰ سالگی آمادگی دارد به گونه‌ای که وقتی از او پرسیدم، با توجه به سختی‌های زندگی نظامی اگر به عقب برگردید باز هم ارتش و نیروی هوایی را انتخاب می‌کنید؟
 
پاسخ داد: «الان و هر زمان دیگری باز هم اگر بخواهند هستم.» برای چنین مردان بزرگی هیچ وقت جنگ تمام نمی‌شود، آن‌ها در هر لحظه مهیای دفاع از مرز‌های کشور هستند، مردی که اگر بخواهیم زندگی‌اش را به صورت خلاصه مرور کنیم، این‌گونه گذشته است که همیشه دور از خانه و خانواده بوده، اما در کنار وطن ایستاده و برای حفاظت از وطن مردانه جنگیده است.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.