پاتریک ویرا میگوید: «در لاماسیا زندگیکردن را یاد میگیری.» این جملهای است که بهسادگی بزرگترین آموخته مدارس فوتبال در جهان را به تصویر میکشد؛ آموختههایی که از لاماسیا گرفته تا پارتیزانبلگراد و آژاکس اصل اول کار در این مدارس و فوتبال بعد از آن است. با وجود این، در کشور خودمان «درآمد» و «بازیکنسازی» دو دغدغه اصلی گردانندگان مدارس فوتبال است.
فرارسیدن تابستان داغ، باری دیگر تنور فعالیت مدارس فوتبال را در کشور گرم کرده است و در خراسانرضوی هم تا امروز فقط ۳۹ مدرسه مجوز رسمی از هیئت فوتبال استان گرفتهاند و یکدوجین دیگر هم بدون مجوز و بهصورت غیرقانونی فعالیت میکنند؛ اتفاقی که بار دیگر تمرکزها را به روی مدارس فوتبال و لزوم استاندارسازی آنها با نمونههای جهانی قرار داده است و باید این سؤال را پرسید که خروجی مدارس فوتبال ما چقدر به توسعه و پیشرفت فوتبال کمک میکند؟ سؤالی که برخی کارشناسان فوتبال در پاسخ به آن میگویند: «مدارس فوتبال در کشور ما نهتنها به توسعه و پیشرفت فوتبال کمک نمیکنند، بلکه گاهی مانع این رشد و توسعه میشوند.»
نظام فوتبال پایه از محورهای اصلی توسعه فوتبال است و آکادمیها و مدارس فوتبال هستند که موجب این توسعه میشوند. با نگاهی به مدارس و آکادمیهای فوتبال مشهور اروپا میتوان به این مسئله آگاه شد که آکادمیها در همه جای دنیا زیرمجموعه باشگاههای شناسنامهدار و معتبر هستند و اینطور نیست که مثل فوتبال ما بهصورت قارچگونه و شخصی اداره شوند.
مدرس بین المللی فوتبال ایران، عباس چمنیان، در اینباره میگوید: «در دنیا آکادمیها یا زیر نظر باشگاههای حرفهای فعالیت میکنند یا لایسنس آن باشگاه و حداقلهای لازم را دارند.» بر اساس این تعاریف، باید گفت ساختار مدارس و آکادمیهای فوتبال در دنیا متأثر از ساختار یک باشگاه حرفهای است که این اولین تفاوت جدی آن با مدارس و آکادمیهای فوتبال در ایران است. در کشور ما فقط چند باشگاه مثل فولاد خوزستان و سپاهان اصفهان توانستند به استانداردهای تشکیل آکادمی فوتبال نزدیک شوند.
در تعریف آکادمیهای فوتبال اروپا که مورد تأیید فیفا و یوفاست، آمده است: «آکادمیهای فوتبال پایگاههای اجتماعی و مردمنهادی هستند که قرار است اگر نتوانستند بازیکن پرورش بدهند، دستکم در سطح جامعه انسان پرورش دهند.» بر اساس این تعریف، دغدغه اصلی این آکادمیها پرورش بازیکن نیست، بلکه پرورش انسانی است که مطابق با ارزشهای جامعه هدفش زندگی کند.
مسئله رویکرد انسانسازی در آکادمیهای فوتبال به شکلی است که بهعنوان مثال در آکادمی لاماسیای بارسلونا اگر پانصد نفر مشغول هستند، درنهایت شاید پنج نفر از آنها به سطح بالای فوتبال برسند و بقیه شهروندهای مؤثری میشوند که برای جامعه پرورش یافتهاند. آنها مهارتهای زندگی و روابط اجتماعی و مهارت مفیدبودن برای جامعه را یاد گرفتهاند. به قول چمنیان، در این آکادمیهای اروپایی شخصیت افراد در کنار فوتبال بازیکردن آنها رشد میکند. محمد بابایی، دیگر کارشناس فوتبال پایه، میگوید نقش واژه مدرسه در مدارس فوتبال دنیا فراتر از نقش قهرمانی است و جنبه آموزش و پرورش دارد.
برای واژه مدرسه فوتبال و آکادمی فوتبال در دنیا وجه تمایز جدی در نظر گرفته شده است، اما در کشور ما نقشی مشابه یافتهاند و یکی تلقی میشوند. مدارس فوتبال با کمترین زیرساختها برای آموزش فوتبال هستند، اما آکادمیها باید موجب رشد افراد در همه ابعاد زندگی شوند. امکانات آکادمیها باید به شکلی باشد که یک فوتبالیست از صبح که به آکادمی میآید تا عصر همه ابزار رفاهی، آموزشی، تربیتی، کمپ تمرینی و... وجود داشته باشد و همه نیازهایش برطرف شود.
عباس چمنیان در اینباره میگوید: «الان در ایران باشگاهی مثل فولاد خوزستان آکادمی دارد و وقتی به آنجا میروید، میبینید که پنجتا زمین چمن فوتبال، سالن، استخر و جکوزی و دیگرامکانات دارد تا بازیکن از صبح که میآید تا شب همه نیازهای آموزشیاش پاسخ داده شود.» به گفته چمنیان ایافسی یکی از الزامات مدارس فوتبال را «جلوگیری از کودکآزاری» میداند و در بیان مصداقهای کودکآزاری هم مواردی مانند زمان مناسب، مکان مناسب، میزان مناسب و... را ذکر میکند.
یعنی اگر قرار است مدرسه فوتبال کلاس آموزشی داشته باشد و آن کلاس ساعت ۱۴ ظهر تابستان و در هوای گرم و در زمین چمن مصنوعی باشد، این خودش مصداق کودکآزاری است! چمنیان میگوید: «طبق تعاریف ایافسی مدارس فوتبال باید سه شاخصه را داشته باشند، وگرنه مشکل دارند؛ اول قصد لذتبخشی را فراهم کنند. یعنی اگر زمان نامناسب برای تمرین در نظر گرفته شود، بچه از آموزش لذت نمیبرد و این بد است. دوم باید فضایی برای یاددادن به بچهها فراهم شود.
یعنی اگر فعالیت مدرسه به شکلی است که یادگیری اتفاق نمیافتد، باید درش را تخته کنند. سوم هم اینکه باید در مدارس پیشرفت اتفاق بیفتد. این پیشرفت باید هم در حوزه بدنی و تاکتیکی و هم در حوزههای اجتماعی و شخصیتی باشد. بازیکن باید فداکاری، صداقت و صفات مثبت اجتماعی را یاد بگیرد و در این حوزهها پیشرفت کند. حالا یا مدارس فوتبال و آکادمیهای ما به این رسالت خود واقف یا عامل نیستند.»
محمد بابایی، پیشکسوت فوتبال مشهد که سالها در حوزه پایه کار کرده، معتقد است وضعیت مدارس فوتبال در کشورمان به این علت خوب نیست که مسئولان کمیته آموزش فدراسیون فوتبال ما پس از این همه سال هنوز نتوانستهاند یک «طرح درس جامع» برای مدارس فوتبال بنویسند. او میگوید: «طرح درس جامع در همه کشورهای جهان برای مدارس فوتبال وجود دارد و دقیقا میدانند که باید روی چه آیتمهایی کار کنند.
حالا این وسط در لاماسیا فلسفه و مکتب خاص خودشان به این طرح درس جامع اضافه میشود تا سبک لاماسیا پدید آید. ما در ایران فقط دنبال این هستیم که پول مجوز بگیریم.» علی صنعتگر، دیگر مدرس بینالمللی فوتبال ایران، هم چرخه معیوب را در وانفسای مدارس فوتبال و کمکنکردن آنها به فوتبال پایه ما دخیل میداند. او میگوید: «در سالهای گذشته اتفاقات خوبی در حوزه مدارس فوتبال صورت گرفته است، اما متأسفانه اگر بازیکنی هم در این مدارس پرورش یابد، باز به سبب چرخه معیوب نمیتواند به سطح بالای فوتبال برسد. زیرا دلالها نمیگذارند.»