به گزارش شهرآرانیوز جنس دغدغه هایشان یکی است؛ دل بسته مسجد هستند و توانشان را در این مکانهای مقدس برای اهدافی مقدس صرف میکنند. هر دو با وجود تفاوت در سن، رشته تحصیلی، محدوده سکونت، فعالیت و... به آسیب شناسی مشترکی از عملکرد مساجد رسیده اند. برخلاف تصور برخی، مسجد را فقط جایی برای اقامه نماز نمیدانند و به کارکردهای دیگر آن اعتقاد دارند، مثل گذاشتن دست شاگرد در دست استاد. میراثی کهن که اگر در دهههای گذشته با افراط در تحصیل گرایی، آن را کنار نگذاشته بودیم، امروز نرخ بیکاری، سن ازدواج و آسیبهای اجتماعی به این اندازه نبود.
آنچه در ادامه میخوانید، گفت وگوی ما با دو نفر از فعالان مساجد مشهد است که معتقدند میشود از ظرفیت مسجد برای ساختن آینده اقتصادی و اجتماعی نوجوانهای امروز و جوانهای فردا بهره برد. روی استفاده از فراغت تابستان تأکید دارند و از الگویی میگویند که آن را اجرا کرده اند. نمونهای از ثمرات شیرین آن را نیز فردا با شما در میان خواهیم گذاشت.
سید علی قربانی متولد ۱۳۷۰ است. مدرک کارشناسی روان شناسی دارد و در مسجد منتظرالقائم (عج) واقع در توس ۶۱ به عنوان مدیر کانون فرهنگی فعالیت میکند.
مصطفی احمد زاده متولد ۱۳۶۴ اســت. رشته شیمی کاربردی را تا مقطع کارشناسی خوانده است و در مسجد الزهرا (س) واقع در عبدالمطلب۳۹ به عنوان عضو هیئت امنا، عضو پایگاه بسیج و عضو کانون فرهنگی فعالیت میکند.
قربانی| تجربه یازده سال کار فرهنگی، من را به این آسیب شناسی رساند که در مساجدمان نونهال زیاد داریم، اما میزان حضور رده سنی نوجوان، کم و در جوانها کمتر میشود. به نظرم یکی از دلایلش به استقلال خواهی فرد از سنین نوجوانی به بعد برمی گردد، مثلا استقلال اقتصادی. کم کم دغدغه درآمد در او پررنگ میشود، اما مسجد نمیتواند کمکش کند. مسجد، مکبری و مؤذنی یاد میدهد، ولی برای پیداکردن حرفه منجر به شغل، راهنمایی اش نمیکند. فرد در زمینه معرفی به بازار کار نیز نمیتواند روی مسجد حساب باز کند. تازه اگر بخواهد برود سر کار، ممکن است استقبال نشود، چون امشب در مسجد فلان برنامه است. با این آسیب شناسی، سال ۱۴۰۰ برنامه مان را برای اشتغال نوجوانها کلید زدیم.
احمدزاده| چند سال پیش در فرهنگ سرای غدیر طرحی اجرا شد به نام «نشان مردمی استقلال». موضوعش همین بود که فعالان مسجدی برای آموزش و اشتغال از ظرفیت نوجوانهای مسجد استفاده کنند. یعنی در مسجد از یک سو نوجوانهای مستعد کار شناسایی شوند، از سوی دیگر با کسبه و معتمدان محله برای اشتغال نوجوانها ارتباط برقرار شود. آن موقع دست اندرکار اجرای این طرح بودم و ادامه اش دادم در مساجد مختلف شهر که هر چند سال یک بار به دلایلی مثل جابه جایی محل سکونتم، تغییر کردند.
قربانی| تقاضا وجود داشت، بسیار زیاد. به دلیل مسئولیتم در مسجد، محل رجوع خانوادههای بسیاری هستم. میگفتند: میخواهیم نوجوانمان برود سر کار. کجا بفرستیم؟ برای خانوادهها نوع کار خیلی مهم نیست. مهمتر این است فرزندشان را جایی بفرستند که کارش سنگین نباشد و آسیب جسمی نبیند. همین طور امنیت اخلاقی داشته باشد و برایش اتفاقی نیفتد که فطرت پاکش لطمه ببیند.
احمدزاده| بله، وجود داشت. وقتی با قشر نوجوان و جوان سروکار داری و برایشان فعالیتهایی تعریف میکنی، کم کم به سطح اعتمادسازی میرسی، یعنی خانوادهها با تو آشنا میشوند و میبینند که در حوزههای مختلف مثل مهارت آموزی و اشتغال، فعال هستی. طبیعی است که سراغت بیایند و پیشنهاد بدهند که برای حرفه آموزی نوجوانشان کمک کنی یا اینکه اگر خودت بازاری هستی، آنها را به عنوان شاگرد بپذیری.
احمدزاده| اتفاقا مسجد باید محل ارتباط گرفتن با افراد مختلف باشد؛ چه آنهایی که در مسجد حضور پیدا میکنند، چه آنهایی که نیستند. اگر نگاهمان به مسجد و جایگاه آن، همان تعریف مسجد تراز اسلامی باشد، شائبهای که اشاره کردید، پیش نمیآید. مدیریت کار را طوری تنظیم کردیم که پیشنهادها و اظهارنظرها به اعمال نظر منجر و مانع اجرای برنامه نشود.
قربانی| بله، آن زمان مسجدی که بنده در آن فعالیت میکردم، با طرح اشتغال نوجوانان مخالفت کرد تا جایی که حتی برای مدتی بنده را از فعالیت در مسجد محروم کردند. میگفتند شما با فرستادن نوجوانها به سرکار، مسجد را از حضور نوجوانها خالی میکنید. چون کار بنده و دوستانم با مطالعه بود و یقین داشتیم که داریم راه را درست میرویم، ادامه دادیم. البته مخالفتها فقط از طرف برخی مسجدیها نبود، حتی از سوی تعدادی از خانوادههای نوجوانان نیز زمزمههای مشابهی دریافت میکردیم.
قربانی| به عنوان مثال میگفتند که اگر بچه برود سرکار، مزه پول میرود زیر دندانش و درس نمیخواند. این نگرانی را زیاد دریافت میکردیم. ما با استناد به روایات معصومان (ع) میگفتیم که کار، بخش مهمی از عبادت است. کسی که برود سر کار، هم قدر درس خواندن را بهتر میفهمد و هم از نظر دینی رشد میکند.
احمدزاده| اگر نوجوانی که سرکار رفته است، به حال خودش رها شود، ممکن است دل زدگی از درس برایش پیش بیاید. ما ارتباطمان را با او قطع نمیکنیم و شرایطش را پایش میکنیم. ضمن اینکه بیشتر دانش آموزهایی که به صاحبان مشاغل معرفی میکنیم، درس خوان هستند. بااین حال، به کارفرما توصیه میکنیم مبلغ دستمزد در حد شاگردی باشد، نه خیلی بیشتر. البته شرایط برای نوجوانی که به عنوان مثال سال سومش است که سر یک کار میرود، فرق دارد. تأکید ما به نوجوان پیگیری توأم درس و کار است. داشتیم مواردی که کسی بخواهد درس را رها کند. راهنمایی کرده ایم که اگر درسش را ادامه بدهد، میتواند از حرفه اش درآمد خیلی بیشتری کسب کند و ترک تحصیل اتفاق نیفتاده است.
قربانی| بله، مدتی بعد از اینکه بچهها رفتند سر کار، دیدند که مشاورههای ما درست بوده است. ما خانوادهها را توجیه کردیم که سرکاررفتن به معنی درس نخواندن نیست. آمار بیکاری تحصیل کردهها را نشانشان دادیم. الان طوری شده است که برخی نوجوانهای ما حتی در سال تحصیلی هم به کارشان ادامه میدهند؛ صبح میروند مدرسه و عصر میروند سر کار.
قربانی| از همان تابستان ۱۴۰۰، چند هفته مانده به تابستان، با همه مشاغلی که اطراف مسجد هستند، حرف زدیم تا ببینیم آیا شاگرد میخواهند یا نه. اگر بله، با چه ویژگی هایی؟ ظریف کار باشد، پرتحرک یا چه؟ بنده و دوستانم که در مسجد ماهها با نوجوانان سروکار داشتیم، تیپ شخصیتی آنها را میشناسیم و گزینههای مناسب را معرفی میکنیم. با این کار، هم صاحب کار را بی نیاز کردیم از اینکه دنبال شاگرد دل خواه باشد، هم به خانواده اطمینان میدهیم که کارفرما فرد موجهی است.
احمدزاده| کسبه محله را میشناسیم. حین رفت وآمدشان به مسجد با آنها صحبت میکنیم تا ببینیم میتوانند کارفرمای خوبی باشند یا خیر. از آن سو، گروهی داریم که با نوجوانها کار میکنند و آنهایی که مستعد معرفی به بازار کار هستند را شناسایی میکنند. مسجد ما حلقه مفقوده برای معرفی استاد و شاگرد به همدیگر را این طور پر میکند.
احمدزاده| طرز فکر برخی خانوادهها همین است که نوجوانشان را فقط در کلاسهای تابستانی ثبت نام کنند. نه اینکه کلاس تابستانی را به کلی نفی کنیم، اما چیزی باید باشد که آینده نوجوان را بسازد. حیف است که فرصت تابستان فقط خرج تفریح و سرگرمی شود.
احمدزاده| فرصتهای شغلیای بوده است که به قسمت خواهران مسجد منتقل کردیم، اما پیگیر سرنوشت آن نشدیم؛ مثلا کارگاه صنایع دستی، مشاغل خانگی و...، اما اینکه مستقیم دخترهای نوجوان را به صاحبان مشاغل معرفی کنیم، این طور نبوده است.
قربانی| نه، چون حساسیتهای خاص خودش را دارد و ما زیرساختش را نداریم. مجموعههای تولیدیای وجود دارند که در حوزه دختران فعال هستند. دختران نوجوان هم مایل به فعالیت هستند، بااین حال ما هنوز به این استنباط نرسیده ایم که آیا همان قدر که در حوزه پسرهای نوجوان پیگیر بوده ایم، در زمینه دختران نوجوان هم میتوانیم باشیم یا نه. این موضوع یکی از برنامههای توسعه مان است و تا سال آینده باید به جمع بندی برسیم.
احمدزاده| بله. در پایشهایی که انجام دادیم، مواردی بوده است که استاد یا شاگرد، آن طور که انتظار میرفت، رفتار نکرده اند. مثلا کارفرما برخورد تندی داشته یا نوجوان، دل به کار نداده است. مشکلی نیست. اگر موضوع، امکان وساطت نداشته باشد، فرد دیگری را معرفی میکنیم.
قربانی| همه این معرفیها با واسطههای تأییدشده صورت میگیرد. بااین حال، بازدید میرویم و نظر کارفرما، نوجوان و خانواده اش را جویا میشویم.
احمدزاده| آن قدر زیاد است که ما در تابستان، گاهی برای اجرای برنامههای خودمان در مسجد به مشکل برمی خوریم، چون حدود یک سوم از نوجوانهایی که با آنها سروکار داشتیم، سر کار میروند. امسال حدود پانزده نفر از نوجوانهای محله ما در حرفههای مختلف از جمله سیم کشی خودرو، لبنیاتی، کارگاه تابلوهای الای دی، الکتریکی، تعمیر خودرو و... مشغول به کار شدند.
قربانی| خوشبختانه طوری شده است که نه فقط در بولوار توس، بلکه در دیگر نقاط شهر برای سرکاررفتن نوجوانشان از ظرفیت و برنامه مسجد ما استفاده میکنند. قبل از اینکه شما تماس بگیرید، نوجوانی پیامک داد که در محدوده طبرسی شمالی است و کار میخواهد. تماس گرفتم با یکی از اعضای فعالمان در همان محدوده، برای پیگیری موضوع. در مشهد مجموعهای که نام نمیبرم و در حوزه فروش فعال است، نیروهایش را از ما تأمین میکند. طبیعی است کاری که نوجوان انجام بدهد، نباید سنگین باشد و دستمزدش هم کم میشود. آن قدر نوجوانها را فرستادیم سرکار که برای فضاآرایی مسجد خودمان نیرو کم آوردیم. باید برنامه را شب بگذاریم که بچهها از سرکار برگشته باشند.
قربانی| ۲۱۱ نوجوان را سر کار فرستادیم که اسامی، شماره تلفن و کدملی شان موجود است.
قربانی| بله، این مورد به اضافه اعتماد خانوادهها به ما.
احمدزاده| راضی اند از اینکه هوای بچه شان را داریم و کمکشان میکنیم. اعتمادشان به ما خیلی زیاد شده است. میبینند که ما، هم در بحث فرهنگی با نوجوانشان کار میکنیم، هم در موضوع کار. مواردی داشته ایم که بین نوجوان و استادکار چالش به وجود آمده و با وساطت ما حل شده است. خانوادهها تغییرات مثبت نوجوانشان را میبینند از زمانی که سر کار میرود.
احمدزاده| کاملا! اخلاق حرفهای در نوجوانهایی که سر کار میروند، آن قدر بهتر میشود که تغییراتش را کاملا حس میکنیم. به ویژه اینکه سعی میکنیم کارفرماهایی را انتخاب کنیم که روی نوجوان تأثیر مثبت بگذارند. این طور بگویم نوجوانی که سه ماه تابستان را سر کار رفته است، دیگر آن نوجوان ابتدای تابستان نیست، کاریتر و مسئولیت پذیرتر شده است. به خودشان هم میگوییم که رفتارت مردانه شده است و داری بزرگ میشوی.
قربانی| طرح را با مجموعههای مختلف مثلا با شهرداری مشهد در میان گذاشتیم. مشاوران شهردار یک بار با من تماس گرفتند و توضیحاتی میخواستند. در مجموعه کانونهای فرهنگی مساجد هم این طرح را ارائه کردیم، اما اینکه مکتوب شود و ابلاغ، نه.
احمدزاده| اینکه به صورت نظام مند، ایده و تجربه مان را به اشتراک بگذاریم، نه، این طور نبوده است.
قربانی| نه به این صورت، اما در بولوار توس، کمیسیونی به نام کمیسیون اشتغال راه اندازی کردیم که متشکل است از ۸۵ مسجدی که در این پهنه فعال اند. هر مسجد در کمیسیون، نمایندهای دارد. اگر کسی ازجمله نوجوان یا غیر آن، کار بخواهد یا حتی سرمایه، نیروی کار و... به کمیسیون اعلام میکند.
قربانی| فصل تابستان برای کارکردن آن قدر جذاب است که اگر ما نبودیم، باز هم برخی نوجوانها خودشان سرکار میرفتند. ما فقط دسترسی به فرصتهای شغلی را ساده و مسیر را هموار کردیم.
احمدزاده| در کنار همه مزایای حرفه آموزی و کارکردن، تلاش ما این است که مسیر زندگی کاری نوجوان برای خودش و خانواده اش مشخص شود و اگر بنا به هر علتی در رشته تحصیلی اش به نتیجهای که میخواست، نرسید، تجربه شغلی داشته باشد، بیکار نماند و بتواند هزینههای یک زندگی معمول را فراهم کند.