به کزارش شهرآرانیوز، شاید در نگاه نخست خودمان را مبرا از آن بدانیم و بگوییم دیگران دچارش هستند، اما وقتی مصداقهای بی تفاوتی اجتماعی را از زبان شهروندان مرور میکنیم، میبینیم در خیلی از این موارد ما نیز وقتی در چنین موقعیتهایی قرار گرفته ایم، سکوت کرده ایم، بی تفاوت گذشته ایم یا، چون ارتباط مستقیمی با زندگی ما نداشته است، دلیلی برای اعتراض نداشته ایم. درحالی که اگر خودمان در چنین موقعیتهایی نیازمند کمک و توجه باشیم، از بی تفاوتی دیگران رنج میبریم. مفهوم بی تفاوتی اجتماعی، مقولهای است که میتواند آسیبهای جدی را برای یک جامعه رقم بزند.
شلنگ آب را باز میگذارد و با خیال راحت خودروش را میشوید. هفتهای یکی دوبار همین کار را انجام میدهد. آدمهای زیادی در خیابان از کنارش میگذرند، از غریبهای که تلاش میکند جوری رد شود که خیس نشود تا همسایهای که خوش وبش میکند و میرود، اما هیچ کس به او اعتراض نمیکند که به جای اینکه این همه آب شرب را هدر بدهی، میتوانی با یک سطل آب و یک دستمال هم خودرو را تمیز کنی. هیچ کسی در قبال این اسراف و هدررفت آب به او تذکر نمیدهد.
در صف نانوایی ایستاده ای، از آن صفهای بلندی که ابتدایش در مقابل در نانوایی است و انتهایش به جمعیتی ختم میشود که نامنظم و درهم ایستاده اند و هرکدام سرک میکشند تا ببینند بالاخره کی نوبتشان میشود. شاطر بعضی نانها را سبک و سنگین میکند و روی دیوار کناری به میخ میزند و تعدادی را هم روی میز طرف دیگر میگذارد. بعد هم نانها را روی هم میچیند و یک نفر از در پشتی وارد نانوایی میشود و بعد سلام وعلیکی گرم، نانها را زیر بغلش میزند و میرود، اما هیچ کس به شاطر اعتراض نمیکند که چرا به جای راه انداختن مشتریهایی که در صف ایستاده اند، نانهای خوب را سوا کردی و به شخص دیگری دادی؛ و این اتفاق بارها دیده میشود.
همیشه عادت دارد قبل رفتن به محل کار، وقتی با خودرو از پارکینگ آپارتمان بیرون میآید، در خودروش را باز کند و پلاستیک زباله را از پنجره خودرو کنار پیاده رو بیندازد و برود. نه تنها این موضوع برایش مهم نیست که این ساعت از روز زمان گذاشتن زباله دم در نیست، بلکه آلودگی ناشی از پاره شدن پلاستیک زباله و تجمع گربهها و پخش شدن زبالهها در پیاده رو هم برایش اهمیتی ندارد.
این رفتار را شبیه عادتی هر روزه تکرار میکند و همسایهها هم هیچ وقت به صورت فردی یا جمعی به این رفتار اعتراض نمیکنند، درحالی که آلودگی محیط و چهره نازیبایی که به فضای مقابل آپارتمان میدهد، برای همه ساکنان آسیب زاست.
نزدیکترین مغازهای است که همه میتوانند مایحتاج روزمره شان را از آن خرید کنند. برای مغازه بعدی باید مسافت بیشتری را طی کرد و این مسئله برای سالمندان محله که خریدهایشان را خودشان انجام میدهند، کاری سخت است. مغازه دار هم که این را میداند، سوءاستفاده میکند و روی قیمتها میکشد و هیچ کالایی را با قیمت درج شده روی آن نمیفروشد.
یکی دو نفری هم که اعتراض کنند، دعوا راه میاندازد و حواله شان میدهد به مغازههای دیگر که مجبور نیستید از من خرید کنید، اما بقیه، هر روز بی تفاوت به گران فروشی به خریدهایشان ادامه میدهند و مغازه دار هم به سوءاستفاده از ساکنان محله. هیچ کس هم تخلفش را گزارش نمیدهد که با برخورد قانونی دست از این کار بردارد.
حوالی نیمه شب، درست زمانی که بیشتر افراد برای استراحت آماده میشوند، صدای ضبطش را بلند میکند و آهنگ میگذارد! بعضی وقتها خودش هم با آهنگ میزند زیر آواز، تازه اگر رفقایش هم آمده باشند و دورهمی باشد که این سروصدا تا خود صبح ادامه دارد. کسی هم جرئت اعتراض ندارد که نکند برای همسایهها دردسر درست کند و به کسی آسیب بزند. خودش هم که معتقد است چهاردیواری اختیاری است و حریم خصوصی زندگی اش به کسی ربطی ندارد، اما این مردم آزاری، آسایش همسایهها را گرفته است و هیچ کسی حاضر نیست برای تذکر جدی و قانونی اقدامی بکند.
هر روز همین مسیر را با تاکسی خطی طی میکنم؛ با خودروهایی که باید مسیر مشخصی را با هزینه معینی بروند و بازگردند. بعضی رانندهها در این مسیر به جای رانندگی، پرواز میکنند تا مسافر را زودتر به مقصد برسانند و هزینه را بگیرند و برگردند تا در نتیجه سرویسهای بیشتری بروند. بیشتر مسافرها هم، چون عجله دارند، اعتراضی نمیکنند، نه به تخلفهای راننده به دلیل سبقتها و سرعت غیرمجازش، نه به رانندگی پرخطری که دارد. بی تفاوتی مسافرها این فرصت را برای برخی رانندهها فراهم میکند که به راحتی حقوق مسافران را زیر پا بگذارند.