تحقق اهداف بازآفرینی شهری برای ارتقای کیفیت زندگی در شهرها در گرو ایجاد شبکه همکاری میان طیف متنوعی از مردم، نهادهای مردمی، توسعهگران، تسهیلگران، بخش دولتی، عمومی و خصوصی به عنوان کنشگران و دخیلان بازآفرینی شهری است.
پرویز پیران، استاد جامعهشناسی شهری و متخصص حوزه بازآفرینی شهری، در مجموعه کتابهای معرفی مفاهیم پیشاهنگ بازآفرینی شهری پایدار، معتقد است دخیلان که برای مدتها ذینفعان ترجمه شده بود، معنایی بسیار فراتر از ذینفعها دارد کسانی که زیان میبینند و بهطور کلی آن کسی یا سازمان، نهاد و گروهی که به هر دلیل به پروژه یا برنامه و طراحی خاص مربوط هستند، بدون توجه به نقش مثبت یا منفی، بدون توجه به شدت یا ضعف ارتباط با موضوع، حضور مستقیم و رویاروی و یا از راه دور، همه و همه از جمله دخیلها بهشمار میروند. چنانچه ملاحظه میشود در دل مفهوم دخیلان ممکن است انواع تناقض و تضاد یا درگیری منافع وجود داشته باشد. از جمله دخیلان همچنین باید به تسهیلگران اشاره کرد که میتوانند متنوع باشند.
اهمیت مسئله دخیلان حکم میکند که تمامی کنشگران دخیل شناسایی شوند. اولین و مهمترین لایه خط مقدم در بین دخیلان، ساکنان محله هستند که گاه خود به چند گروه تقسیم میشوند. از جمله این دخیلان میتوانند کسانی باشند که اتفاقاً از تحقق اهداف سازمان زیان میبینند برای مثال، یکی از مسئلهزاترین و در عین حال پیچیدهترین مبحث بازآفرینی، نوزایی، توسعه، باززندهسازی و... محلهای مسئله مستأجران اینگونه محلههاست؛ زیرا با بهبود شرایط محله بدون تردید ارزش مکانهای استیجاری بالا میرود که مستقیماً بر اجارهبها اثر میگذارد. درنتیجه مستأجرانی که قادر به پرداخت اجارهبهای بیشتری نیستند از محلههای نوسازی شده به محلههای ارزانتری رانده میشوند. ازاینروی نوعی جابهجایی به زیان مستأجران رخ میدهد.
پس در واقع یکی از مهمترین لایههای دخیلان محلهای تمایلی به بازآفرینی محلهای نباید داشته باشند. تجارب میدانی نیز گواهی میدهد که مستأجران از لحظهای که بهدرستی از موضوع بازآفرینی یا هرگونه بهبود و دگرگونی پایدار و مثبت در محله آگاه میشوند به مخالفان سرسخت پروژه تبدیل میشوند.
اینجاست که یکی از مهمترین دغدغههای هر پروژه اندیشیدن به مخالفان بهویژه زیاندیدگان است. اساساً هنر برنامهریزی محلهای در آن است که بتواند برای چنین شرایط پارادوکسیکالی راهحلی منطقی بیابد که تمامی لایهها با تمهیداتی از مخالفت با بهبود محله دستبردارند و یا حداقل دست به اقدامات تخریبی نزنند.
درعینحال آرزوی هر برنامهای باید رسیدن به راهحلهایی باشد که ضمن ایجاد دگرگونی مثبت از بدتر کردن شرایط بخشی از دخیلان بپرهیزد. به نظر میرسد مواردی از قبیل مسکن اجتماعی، اجاره بهشرط تملیک و... از گزینههای قابلبررسی در این حوزه باشد.
بههرحال در بافتهای ناکارآمد شهری، دخیلان شامل ساکنان محله و طبقهبندیهای فرعی درون آن است (طبقهبندیهای زبانی یا لهجهای، طبقهبندی قومی، طبقهبندی درآمدی، طبقهبندی منزلت و قدرت خارج از شرایط مادی و در برخی محلهها طبقهبندی منشأ قبل از ورود به محله، طبقهبندی بر اساس سالهای اقامت در محله و بالأخره طبقهبندی بر اساس ملیت، بهویژه در محلههایی که مهاجران وارده از دیگر کشورها نیز وجود دارند). پس از اهالی محل، نوبت به سازمانهای خط مقدم میرسد که در یادداشتهای بعدی بیشتر به موضوع آنها میپردازیم.