هیچ فردی نمیتواند مدعی باشد که علم، یعنی همین علوم تجربی، حلّال همه مشکلات عالم است، اما کسی نباید به خاطر اهمیت انکارناپذیر دین و اخلاق، به بهانههای واهی و با انگیزهها و بیانهای مختلف، به دشمنی با علم بپردازد. بیشک یکی از ویژگیهای دنیای قدیم، این است که انگیزههای زیادی برای دشمنی با علم در آن بوده و به همین دلیل، تمدن بشری در طول چندین هزار سال، با سادهترین اطلاعات علمی، زندگی خود را یکنواخت ادامه داده است.
آیا کسی میتواند بگوید تغییری در سه چهار قرن اخیر رخ نداده است و همهچیز مثل جهان سابق است و اگر تغییری رخ داده است، آیا این نتیجه علم است یا ابزاری دیگر؟ این یک واقعیت است و بازی و بازیگری نیست. هر روز، همه آدمیان این واقعیت را درمییابند، با این حال میبینیم که دشمنی با علم همچنان ادامه دارد. این دشمنی، زمینههای جدی درمیان همه مردم دنیا دارد. ناجوانمردانه است اگر کسی فکر کند این امر فقط به تصورات منبعث از دین بازمیگردد؛ اصلا چنین نیست. آدمهای زیادی در این جهان هستند که تفکر علمی ندارند و برعکس، علم را دشمن بشر میشمرند.
عالمان از قدیم و جدید، زیر فشار عوامزدگیهای وحشتناک بودهاند. آنها همواره گرفتار آدمهایی هستند که زود به یقین میرسند، آنهم از راههای غیرعلمی. زمینه این نوع از تولید یقین، در جوامع بدوی بسیار زیاد و کاری ساده است و البته در جوامع پیشرفته هم گاه چندان دشوار نیست. هیچوقت عقل و علم به معنای دقیق کلمه، صددرصد حکمرانی بر بشر نداشته و همواره امور علمی بهصورت نسبی پیش رفته است. در جامعه ما هم و در جوامع اسلامی، دشمنی با علم عمیق است.
همین عرفان و تصوف، ضمن آنکه آثار اخلاقی مثبت داشته و خیلیها را به همین دلیل تحتتأثیر قرار میداده است، از مهمترین عوامل خشکاندن تفکر علمی در ایران و دنیای اسلام است. همین زبان فارسی، بهدلیل فقر لغات علمی، از روز نخست تاکنون مشکل ما بوده است و درعوض، نیرویی که برای غزل و جذبههای عاشقانه و عارفانه در خود دارد، یکی از مشکلات اساسی در فهم علمی ما بوده است. اینها را کنار کمبود آموزش و مدرسه و کتاب و چاپ و نیز آموزههایی که شب و روز، انواعواقسام یقینهای غیرعلمی را به اسم تقدس و چیزهای دیگر بار مردم کردهاند، از عوامل دشمنی با علم بدانید.
در مقابل اینها، یک نکته هست و آن واقعیت علم است؛ اینکه میتوانی با دانش «به زیر آوری چرخ نیلوفری را». آنچه در عمل اتفاق افتاده است، تغییرات آشکاری است که محصول تفکر علمی است؛ چه از سوی ما چه از سوی دیگر مردمان دنیا. تواناییای که علم به ما میدهد، ما را مجبور میکند به آن تن بدهیم. اگر اینطور است، چرا نباید این راه را برویم؟ چرا باید مداخله بیجا در کار علم کنیم؟ چرا ایران نباید یکی از پایگاههای اصلی علم در دنیا باشد؟ باید بگویم مقصود از تفکر علمی فقط علوم تجربی نیست، بلکه تفکر علمی در سامانههای اجتماعی و مدیریتی هم هست. دیدیم که برخی کشورهای شرق آسیا از کشورهای اروپایی هم مدیریت علمی بهتری دارند.
شما انواع دانشهای سنتی را هم داشته باشید، اما علمیاش کنید و از آن بهرهمند شوید. اینکه آدم بنشیند، فکر کند، راهحلهای جدید عرضه کند، از تمسک به عادات و آدب بیپایه گذشته دوری کند، از تغییر نهراسد و تابع خرد و عقل باشد، نکته مهمی است. به نظر میرسد تجربه کرونا، از این نظر که به ما فهمانده است علم و مدیریت علمی، حرف اول را میزند، بسیار اهمیت دارد. ما باید از این فرصت استفاده کنیم و با بخشی از موانع علم، مبارزه کرده، از توهم بیرون بیاییم. دست از دشمنی با علم برداریم و تابع عقل و خردی باشیم که خداوند متعال بهعنوان بهترین هدیه، به ما داده است.