شکیبا افخمی راد | شهرآرانیوز، میثم حسن زاده، فیلم ساز مشهدی که فارغ التحصیل کارگردانی از دانشکده هنر و معماری است و زیر نظر هنرمندانی، چون مانی حقیقی و اصغر فرهادی دورههای آموزشی را گذرانده است، بعد از ساخت چند فیلم کوتاه و مستند، اوایل سال ۱۴۰۰ نخستین فیلم سینمایی خود به نام «دوار» را با بازی بازیگرانی، چون میلاد خزاعی، مهسا اکبرپور، راحیل کافی و رضا سنایی جلوی دوربین برد؛ فیلمی روان شناختی با داستانی غیرخطی که به طور کامل در مشهد فیلم برداری شده است.
علیرضا علویان، صداگذار مطرح سینما که آثاری، چون «مغزهای کوچک زنگ زده»، «به وقت شام» و «بدون قرار قبلی» را در کارنامه خود دارد، به عنوان تهیه کننده، حسن زاده را در فیلم «دوار» همراهی کرده است. این فیلم که در ابتدای امسال در گروه هنر و تجربه اکران و با استقبال خوب مخاطبان روبه رو شد، چندی پیش جایزه بهترین کارگردانی جشنواره «SoundScreen» ایتالیا را به دست آورد. به همین بهانه با میثم حسن زاده درباره نخستین تجربه اش در عرصه ساخت فیلم بلند و همچنین فیلم برداری آن در مشهد گفتگو کردیم.
فیلم ساز در ساختار فیلمهای تجربی و به اصطلاح هنری میتواند تجربههایی نو کسب کند، به ویژه زمانی که هنوز درگیر ساختار سینمای بدنه نشده است و میخواهد فیلم اولش را جلوی دوربین ببرد. من هم برای نخستین تجربه ام در عرصه فیلم سینمایی بلند به سراغ موضوعی خاص و روایتی غیرخطی رفتم، چون احساس میکردم شاید بعدها فرصت تجربه کردن این اتفاق برایم پیش نیاید یا سرمایه گذاری پیدا نکنم که بخواهد از چنین ساختار چالش برانگیزی که مخاطب عام کمتری هم دارد، حمایت کند.
البته باوجوداین، تلاش کردم اثرم خیلی شخصی نشود و تدوین آن را به صورتی انجام دادم که مخاطب عام هم بتواند به اندازه خودش درکی از داستان داشته باشد. از سوی دیگر در «دوار» به دنبال موضوعات جشنواره پسند مانند مسائل مرتبط با خاورمیانه و حقوق بشر هم نرفتم. به همین دلیل اگر در جشنواره خارجی جایزهای گرفتم، برایم بسیار ارزشمند است، چون میدانم داوران امتیاز را به خود فیلم و جنبه هنری اش داده اند.
آقای علویان به سینمای مستقل نگاه ویژهای دارد و ما پیش از ساخت «دوار» هم تجربه همکاری با یکدیگر را داشتیم؛ ازاین رو زمانی که من طرح فیلم نامه «دوار» را به او پیشنهاد دادم، استقبال کرد و تهیه کنندگی این اثر را پذیرفت. همچنین هنرمندان حرفهای دیگری هم در تولید این فیلم به من بسیار کمک کردند، به طوری که میتوانم بگویم موفقیتهای «دوار»، دستاورد یک کار گروهی بود.
گروه «هنر و تجربه» بزرگترین روزنه برای راضی نگه داشتن مخاطب اصلی سینماست، مخاطبی که به نظر من به دنبال تماشای آثاری از سینمای بدنه ایران نیست. از طرف دیگر «هنر و تجربه» ویترینی است که هم به برندسازی فیلم سازها، به ویژه آنها که نخستین تجربه شان را پشت سر میگذارند، کمک میکند و هم به مخاطب اجازه میدهد در این بازار شلوغ سینمایی، فیلم ساز موردعلاقه خود را پیدا کند.
من از ابتدا به اکران فیلمم در گروه هنر و تجربه فکر میکردم، چون معتقدم که فیلم ساز باید در زمان تولید، شیوه نمایش خروجی کارش را در نظر بگیرد؛ برای مثال من فیلمم را میسازم و از ابتدا تصمیم میگیرم این فیلم را میخواهم در گروه هنر و تجربه و جشنوارهها نمایش بدهم، یعنی میدانم برگشت مالی آن از جوایز رویدادها و اکرانهای محدود داخلی و خارجی خواهد بود.
به نظرم این اتفاق باعث میشود سرمایه گذار هم بداند قرار است از چه نوع فیلمی حمایت کند و بعدتر دچار سردرگمی نشود، البته در کشور ما بیشتر فیلم سازان به خروجی کارشان فکر نمیکنند و حتی گاهی اوقات اثری میسازند که نه میتواند مینی سریال باشد و نه فیلم سینمایی؛ یعنی سرمایه شخصی یا سرمایه فرد یا ارگانی را که از آنها حمایت کرده است هدر میدهند.
ما زمانی که پروانه نمایشمان را دریافت کردیم، توانستیم با پخش کنندهای خارجی قرارداد ببندیم. براساس این قرارداد هم از چند ماه آینده و با پایان حضور فیلم در جشنوارههای مختلف، آن را در پلتفرمهای خارجی به صورت برخط اکران میکنیم؛ ازاین رو الان نمیتوانیم در ایران اکران برخط داشته باشیم، اما با پایان اکران فیلم «دوار» و نمایش آن در پلتفرمهای خارجی این امکان وجود خواهد داشت که فیلم دردسترس عموم مردم ایران هم قرار بگیرد.
داستان فیلم «دوار» به گونهای است که هرجای دیگر دنیا هم میتواند اتفاق بیفتد؛ یعنی این فیلم موضوعی جهانی دارد، ولی در مشهد فیلم برداری اش رقم خورده است. ازآنجایی که سالهای کودکی و نوجوانی من در مشهد گذشته است، به لوکیشنهای این شهر اشراف ویژهای دارم. از طرف دیگر احساس میکردم در مشهد اتفاق خوبی برای نخستین فیلمم روی میدهد. به همین دلیل تصمیم گرفتم در «دوار» از ظرفیتهای شهرم استفاده کنم.
با چالشهای بسیاری روبه رو بودیم. برای مثال ما میبایست سکانسی را در مترو مشهد فیلم برداری میکردیم که به سختی هماهنگیهای لازم برای آن صورت گرفت. درنهایت هم مجبور شدیم برنامه ریزی مان را تغییر دهیم و در تاریخ متفاوتی که در روند فیلم برداری و هزینههای ما تأثیر منفی گذاشت، کار را پیش ببریم و همه این سختی ها، با شیرینی اکران فیلم برطرف شد. شما پیش از ساخت «دوار»، چند فیلم کوتاه هم در تهران تولید کرده بودید، درباره تفاوت فیلم سازی در این دو شهر بگویید. تفاوتهای زیادی میان فیلم سازی در مشهد و تهران وجود دارد. در پایتخت دسترسی به امکانات فنی و بازیگران حرفهای و شناخته شده، راحتتر است.
همچنین حمایت ارگانی از فیلمهایی که در تهران جلوی دوربین میروند، بیشتر است، درحالی که در مشهد با وجود شعارهای زیادی که داده میشود، از فیلم سازان حمایتی نمیشود و درنتیجه، آنها تصمیم میگیرند مهاجرت کنند و فیلمشان را در پایتخت جلوی دوربین ببرند و باوجوداین به نظر من در مشهد هم میتوان فیلم ساخت. فقط مسئولان باید بدانند برای امکان نمایش زیست بوم این شهر روی پرده سینما، باید به هنرمندان اعتماد کنند.
اگر یک فیلم بومی از استانداردهای لازم برخوردار باشد، هم مخاطبان تهرانی و هم مخاطبان دیگرشهرهای کشور آن را درک میکنند. برای مثال فیلم «یک حبه قند» به کارگردانی رضا میرکریمی که در شهر یزد جلوی دوربین رفت، در زمان اکرانش با واکنش خوبی از سوی مخاطبان شهرهای مختلف روبه رو شد و همه از لهجه و اتفاقات فیلم لذت بردند، چون استانداردهای فیلم سازی در این اثر رعایت شده بود؛ اما متأسفانه فیلمهایی که در این چندساله در شهرهای مختلف ساخته شده اند، از استانداردها و کیفیت لازم برخوردار نبوده اند و در حد یک تله فیلم باقی مانده اند. مخاطب هم از این نوع فیلمها بیزار میشود، به طوری که شاید حتی لهجه و زیست بومی که در فیلم به تصویر کشیده شده است نیز او را اذیت کند.
الان فیلمهایی که در مشهد ساخته میشوند، به سه گروه تقسیم میشوند، فیلمهایی که در مکانهای مختلف شهر با محوریت موضوعهای روز حقوق بشری ساخته میشوند و باب میل جشنوارهها هستند؛ یعنی فیلم ساز در این آثار به مشهد و خراسان فکر نمیکند و به دنبال برندسازی برای خودش است. گروه دوم فیلمهایی هستند که از کیفیت سینمایی برخوردار نیستند، فقط بودجه را از بین میبرند و باعث میشوند مسئولان دیگر به فیلم سازان اعتماد نکنند. دسته سوم هم فیلمهایی هستند که به موضوعات مرتبط با مشهد و ظرفیت شهری این منطقه میپردازند و میتوانند به سینمای بدنه وصل شوند. البته تعداد این آثار بسیار کم است.
به نظر من اساتیدی که در این شهر دلسوزانه فعالیت میکنند و تجربه دارند باید جلسه تشکیل دهند و برای فیلم سازان جوانی که توانسته اند خودشان را اثبات کنند، بسته حمایتی تعریف کنند تا آنها ناامید نشوند و نگویند در مشهد نمیشود فیلم ساخت؛ شاید این گونه فیلم سازی در شهر ما رونق بیشتری بگیرد.
با اینکه مشکلاتی در مشهد وجود دارد و ما هم گلایه هایمان را مطرح میکنیم، شهرمان را دوست داریم و میخواهیم اتفاقات خوبی را اینجا رقم بزنیم. الان من سه فیلم نامه در دست دارم که موضوع یکی از آنها مرتبط با مشهد است و خودم دوست دارم این پروژه زودتر از دو فیلم نامه دیگر به مرحله تولید برسد. این فیلم نامه که با میلاد خزاعی در حال نگارشش هستم، فضایی کمدی اجتماعی دارد و داستانش به طور کامل به زیست بوم مشهد مربوط میشود.