صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

خودکشی شاهانه با هجوم به حرم امام رضا (ع)

  • کد خبر: ۱۹۵۵۶۹
  • ۲۹ آبان ۱۴۰۲ - ۱۲:۴۰
  • ۱
هنر شعر همین است که هرکس از ظن خود به خوانش برخیزد و در مصیبت خویش آن را زبان حال کند. برخی حکایت‌های تاریخی هم انگار تکرار همدیگرند چنان که روضه اولی را می‌شود برای دیگری هم خواند.

تقویم ما را سرخ نوشته اند انگار. اگر به دید تامل نگاه کنیم، تاریخ ما برگ‌های خونین کم ندارد. خون‌هایی که، چون بر زمین می‌ریزند، نمی‌خشکند. چشمه می‌شوند و همیشه می‌جوشند. جاری می‌شوند و خون ریزان را به زیر می‌کشد. قطرات خون، کلمه می‌شوند و به ماندگاری می‌رسند در زبان شاعران. این گونه است که، شعر را شاعر در یک مناسبت می‌گوید، اما به روزگاران، خوانش‌های متفاوتی دارد.

هنر شعر همین است که هرکس از ظن خود به خوانش برخیزد و در مصیبت خویش آن را زبان حال کند. برخی حکایت‌های تاریخی هم انگار تکرار همدیگرند چنان که روضه اولی را می‌شود برای دیگری هم خواند.

با همین نگاه است که می‌توان شعر پر تاملِ محمد حسین ملکیان را که برای واقعه گوهرشاد سروده است -به این مضمون که؛ یکی فریاد می‌زد شرمتان باد آی دژخیمان! / به سمت ما بیندازید تیر، اما به ایوان، نه" -برای ۲۹ آبان ۵۷ هم خواند. روزی که مزدوران رژیم پهلوی دوم، با هجوم به حرم مطهر امام رضا (ع)، حرم و اهل حرم را به گلوله بستند. انگار پسر می‌خواست بگوید از پدر، چیزی کم ندارد. اگر پدر مسجد گوهرشاد را به گلوله بست و مردم تجمع کرده در آن را، پسر هم حرم را تیر باران کرد و پناه گرفتگان در حرم را. معلوم نبود تفنگ در اختیار آنان است یا آنان در اختیار تفنگ ها. مهم خشاب‌هایی بود که در تن مردم خالی می‌شد. مهم دل‌هایی بود که از بغض دژخیمان پر می‌شد. به ظاهر زدند و کشتند و بستند، اما به واقع، دست خود را بستند و تیر‌ها کمانه کرد و بر جان خودشان نشست.

کمتر از سه ماه زمان برد تا خون‌ها به ثمر برسد. هر شهید، بسان کشته‌ای بود که هزار پشت داشت. هر که افتاد هزار نفر برخاستند و خواسته او را پی گرفتند؛ به زیر کشیدن قدرت غاصبی بود که به ناحق بالا رفته بود. حرم را زدند، اما حرمت از خود بردند. مردم را کشتند، اما خود فرو ریختند. نتیجه هم همان شد که در بیت دیگری از همین شعر می‌خوانیم؛ "دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید / رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه! " محمد رضا هم که هنوز خان نشده بود که خانه خراب شد و به پایان رسید رژیم شاهی که برایش ۲۵۰۰ تقویم کهنه شده بود. به قول شاعر؛ " گذشت آن روزها، امروز، اما بر همان عهدیم / نخواهد شد، ولی این بار جمع ما پریشان، نه! " بله، کمتر از سه ماه، رسیدیم به ۲۲ بهمن. به آغازی مبارک که مردم چنین رقم زدند؛ " به جمهوری اسلامی ایران گفته‌ایم "آری" / به هرچه غیر جمهوری اسلامی ایران: "نه"؛ و این "نه" همچنان جواب ماست به کسانی که خواب‌های خیال آلود خود را باز می‌خوانند. گاهی غبار برمی خیزد. برخی برای روحی که گرفتار غذاب است، شادخواهی می‌کنند، اما غبار که فرو می‌نشیند همه حتی همان‌ها هم به سلامِ "رضا جان" سلامت می‌جویند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
علی
۱۳:۲۸ - ۱۴۰۲/۰۸/۲۹
!!!!!