«یه چیزی میگم، خوب گوش کنید که بعدش دیگه سؤال نپرسید.» دوربین روی معلم زوم شده است و فیلم با همین جمله ساده معلم خطاب به دانشآموزانش شروع میشود.
بعد هم بنابر طبیعت پاک و بیآلایشی که از بچههای ششهفتساله سراغ داریم، پرسشهایی ساده درباره اتفاقی بیان میشود که قرار است فردا کلاس درس را تعطیل کند؛ آنچه معلم این کلاس آن را دستمایه تهیه یک فیلم کوتاه برای بهاشتراکگذاشتن با دنبالکنندههایش در فضای مجازی کرده است.
موضوعی که این روزها به یک چالش جدی در نظام آموزشی کشورمان هم تبدیل شده و برخی معلمبلاگرها را بدون توجه به آثار مثبت و منفی آن، بهسمت فعالیتهای غیرآموزشی سوق داده است که اگر قرار باشد نظام آموزشی نظارت جدی بر آن نداشته باشد، بهزودی باید شاهد مشکلات حقوقی و آموزشی و پرورشی زیادی دراینزمینه باشیم. نکتهای که دکتر سیدمحسن اصغرینکاح، روانشناس کودک و نوجوان، هم بر آن تأکید دارد و دغدغههای زیادی را دراینباره بیان میکند که در ادامه چکیدهای از آن را باهم میخوانیم.
پیش از اینکه بخواهیم درباره معلمبلاگرها حرف بزنیم، اجازه بدهید بدانیم بلاگر به چه کسی گفته میشود. بلاگر در لغت بهمعنای وبلاگنویس است که در گذر زمان دستخوش تغییراتی شده است و امروزه به کسی گفته میشود که تریبون در اختیار دارد و برای تعداد زیادی از افراد در حوزهای خاص یا حتی یک زمینه عمومی، الگوست.
مخاطبانی که صفحه متعلق به فرد بلاگر را در اینستاگرام، توئیتر، فیسبوک، یوتیوب یا هر سکوی مجازی دیگری دنبال میکنند، برای نمونه، لباسی را میخرند که بلاگر توصیه میکند یا به شهری سفر میکنند که بلاگر از رفتن به آنجا راضی بوده است. ازاینرو، باید گفت بلاگر فرد تأثیرگذاری است که با نشر یا بازنشر محتوایی در قالب متن، عکس، صوت یا ویدئو در فضایمجازی، نظراتش برای درصد چشمگیری از مردم اهمیت دارد و نمیتوان و نباید او را فقط یک فعال ساده فضایمجازی بهحساب آورد.
بلاگری، ذاتا فعالیتی منفی نیست، اما وقتی از معلمبلاگر صحبت میکنیم، قصه کمی متفاوت میشود. بلاگرها با هدف کسبوکار مجازی، تبلیغات، منفعتهای مالی و شهرت بهسراغ این حرفه میروند. ازاینرو، وقتی قرار باشد معلمی با این نگاه به فعالیت بلاگری بپردازد، اهداف اصلی نظام آموزشی را به حاشیه برده است.
البته گاهی این فعالیتها همراستا با ارزشهای جامعه، قوانین و وظایف محوله به معلم است که نقش یک کاتالیزور را برای نظام آموزشی بازی میکند، اما متأسفانه در بیشتر موارد اینچنین نیست و جنبه منفی این فعالیتها بر جنبههای مثبتش میچربد. برای نمونه، انتشار بدون اجازه تصاویر دانشآموزان، فضاهای آموزشی و همکاران یک مجموعه فقط بخشی از این سوءاستفادههاست.
وقتی از معلمبلاگری صحبت میکنیم، باید همه آسیبهای فضایمجازی را با حساسیت مخاطبان کودک و نوجوان ببینیم، بهویژه اینکه ما فضایمجازی ملی هم نداریم و نظارت از این نظر بسیار کمتر است. در ادامه، برخی از این آسیبها را باهم مرور میکنیم تا بیشتر متوجه حساسیت موضوع شوید.
معلم باید همه فکروذکرش توسعه شخصیتی، علمی و فرهنگی خودش باشد تا بتواند آنها را به دانشآموزانش منتقل کند. این درحالی است که فعالیت بلاگری ناخواسته ذهن معلم را بهسمت شکار لحظهها و صحنهها برای گرفتن تأیید و امتیاز از دنبالکنندگانش سوق میدهد و او دیگر نمیتواند با خاطری آسوده در کلاس درس حاضر شود.
روان انسان بهگونهای ساختاربندی شده است که بازخوردهای منفی در او تأثیر بیشتری دارد و ماندگارتر است. از آنجایی که کمتر کسی وجود دارد که بیتوجه به تأیید یا ردشدن از سوی مخاطبانش فقط به انجام فعالیتهای خودش توجه کند، این مسئله تأثیری منفیتر بر روان معلمها خواهد گذاشت که از موقعیت و جایگاه اجتماعی ویژهتری هم در جامعه برخوردارند.
از آنجایی که ما فضایمجازی ملی نداریم، باید بپذیریم معلمی که در فضاهای مجازی مدیریتشده موجود فعالیت میکند، ممکن است فعالیتهایش در جهتی مغایر با اهداف و ارزشهای ملی و دینی باشد.
از آنجایی که قصه تأثیرگذارتر و پذیرفتهشدهتر است، گاهی محتواهای تولیدی معلمبلاگرها با روایتهای شخصی از زندگیشان همراه میشود که میتواند آسیبهای جدی برای خودشان و دیگران داشته باشد. این مسئله پس از مدتی ناخواسته پای خیلی از افراد را به زندگی خصوصی این معلمبلاگرها باز خواهد کرد.
معلمبلاگرهایی که فضای بلاگ را به کلاس درس میبرند و از دانشآموزان برای این منظور استفاده میکنند، ناخواسته همه آسیبهایی را که یک کودک ممکن است در فضایمجازی با آن روبهرو شود، برای او رقم میزنند؛ چون کودک و خانواده او بدون آنکه متوجه آسیبهای این موضوع و نادیدهگرفتن حقوقشان باشند، در کوتاهمدت فقط از این دیدهشدن حس خوبی دارند.
معلمبلاگرها با شخصیت نمایشی و بازیگری که از خود برای دانشآموزان میسازند، الگوهای نامناسبی برای زیست مجازی بچهها بهحساب میآیند و ناخواسته آنها را بهسمت فعالیتهای سطحی از ایندست سوق میدهند. بهعبارت دیگر، فضای تفکر و تأمل و پرسشگری در کلاس درس جای خودش را به دیدهشدن و بازیگری میدهد.
از آنجایی که نظام آموزشی ما هنوز قانون و دستورالعمل یا نظارتی برای فعالیت معلمان در فضایمجازی ندارد، تولید محتواهایی را که برخلاف هنجارها و ارزشهای جامعه باشد، باید بخش دیگری از فعالیت برخی معلمبلاگرها دانست؛ مانند آنچه این روزها گاهی شاهد اتفاقافتادن آن در فضایمجازی هستیم.
مشکلی که درباره آن صحبت میکنیم، وقتی بیشتر به چشم میآید که یک بلاگر، معلم شده باشد و ما با پدیده جدیدتر به اسم بلاگرمعلم روبهرو باشیم، نه معلمی که فعالیت بلاگری دارد. اتفاقی که با توجه به جوان بودن سن معلمان در استخدامیهای جدید آموزشوپرورش به آن توجهی نشده است و هیچ نظارتی هم بر آن وجود ندارد. بهعبارت دیگر تاکنون احساس نیازی نشده است که نظام آموزشی بخواهد از معلمان تازهواردش تعهدی برای آن بگیرد. شاید بتوان گفت برخی مشکلاتی که این روزها فضای آموزشیمان با آن روبهروست، ناشی از همین بلاگرمعلمهاباشد.
با همه آسیبهایی که برای فعالیت بلاگری معلمها بیان کردیم، بلاگری همیشه هم تهدید نیست و میتواند یک فرصت مغتنم برای نظام آموزشی و رشد علمی کشور باشد. معلمی که از این ظرفیت برای رشد علمی، انعکاس هویت علمی، بهبود فضاهای آموزشی، اصلاح روشهای تدریس و به اشتراکگذاری آنها با دیگران استفاده میکند، به دانشآموزان هویت مثبت میبخشد و مشارکت خانوادهها را با نظام آموزشی افزایش میدهد، دیگر تهدید محسوب نمیشود و تلاشش جای تقدیر و تشکر دارد و باید به فعالیتهای او در زمینه بلاگری در نظام ارتقای شغلی امتیاز مثبت هم داد، اما واقعا چند درصد از معلمهای ما با این هدف وارد حوزه بلاگری شدهاند؟ اجازه بدهید با بیان چند نمونه قدری ملموستر درباره این اتفاق مثبت صحبت کنیم.
گاهی تدریس یک معلم بهقدری جذاب است که مخاطبساز میشود. منظورمان این نیست که او از ترفندهای بلاگری برای جذب مخاطب استفاده میکند، بلکه خلاقیتهای خاصی در روش تدریس محتوا دارد یا حتی با سادهسازی محتواهای آموزشی سبب ایجاد این علاقهمندی میشود. این روش تدریس و اشتراکگذاری آن با اعضای جامعه (همکاران یا دیگر دانشآموزان) واقعا میتواند اتفاق مثبتی در حوزه فضایمجازی باشد.
گاهی یک معلمبلاگر با امکانات ویژهای که دارد، در مکانی خاص حاضر میشود و محتوایی را تولید میکند که دیگر همکارانش به آن دسترسی ندارند؛ برای نمونه به حیاتوحش میرود و فیلمها و تصاویری درباره حیوانات میگیرد و آنها را با استفاده از روشهایی خاص برای مخاطب جذاب میکند. این دستبهدستشدن محتواهای آموزشی حتما اتفاق مثبتی برای نظام آموزشی کشورمان است، مانند اتفاقی که در دوره کرونا افتاد.
پاسخ این پرسش مانند هر مسئله دیگری در دل خود مسئله نهفته است، مانند اینکه نظام آموزشی کشورمان باید تا پیش از اینکه اتفاقهای ناخوشایندی بیفتد و این مسئله از کنترل خارج شود، برای آن دستورالعملهای اجرایی و نظارتی ویژهای تنظیم کند.
همچنین، در استخدامیهای خود باید به این نوع فعالیت افراد پیش و پس از استخدام توجه کند، چون کسی که حرفهای بلاگری میکند، دلیل ندارد حتما جذب این نظام آموزشی شود و معلمی پیشه جانبی او باشد. برگزاری دورههای آموزشی ویژه معلمان چه برای تولید محتوا و چه آشنایی با قانونهای فعالیت در این عرصه نیز میتواند تاحد زیادی مسیر فعالیت معلمبلاگرها را روشن کند.