سلام آقای وزیر صمت. در سایتهای خبری دیدیم که گفته اید «مردم لاستیک انبار نکنند». این حرف شما به عنوان وزیر صمت، باعث شد بازار به سمت اشتباه نرود و مردم بی خیال انبارکردن لاستیکها شوند.
حالا ما مردم تصمیم گرفتیم دیگر هر روز نرویم لاستیک فروشی و بگوییم آقا! دو حلقه لاستیک سایز ۱۷۵ بده و بعد چهارپنج میلیون تومان کارت بکشیم. راستش ما به اشتباه فکر میکردیم علت کمبود لاستیک، افت شدید تولید کارخانجات و تعرفه سنگین واردات است تا اینکه متوجه شدیم اشتباه از ما مردم بود که زده بودیم توی کار انبارکردن لاستیک.
کار سختی بود لاستیک نخریم و انبار نکنیم. از جلو هر لاستیک فروشی که رد میشدیم، بوی لاستیک نو به مشاممان میخورد و دوست داشتیم طبق عادت روزمره لاستیک بخریم و زود آن را ببریم کنار لاستیکهایی که قبلا انبار کرده بودیم؛ اما حرف شما که گفتید «مردم لاستیک انبار نکنند»، باعث شد بلافاصله متحول شویم و تغییر رویه دهیم.
من هر روز لاستیک میخریدم و همسرم میگفت: کاش به جای اینکه هر روز لاستیک بخری، قندی، روغنی، برنجی، چیزی میخریدی که هیچ چیزی در خانه نداریم. قبل از اینکه شما بگویید انبار نکنید، هر کس را میدیدیم، پیر و جوان، مرد و زن، کوچک و بزرگ، یک جفت لاستیک نو دستش بود.
شما نمیدانید ما مردم این روزها چقدر لاستیک انبار کرده ایم. یک روز یزدتایر میخریدیم، فردایش کویرتایر، پس فردایش گلدستون و آن روز دیگرش هم کیان تایر. هر چقدر هم لاستیک میخریدیم، سیرمونی نداشتیم و اگر سرزده به خانههای ما میآمدید، میدیدید که نه تنها تا سقف لاستیک چیده ایم، بلکه گوشه وکنار خانه و آشپزخانه ما هم پر از حلقههای لاستیک سواری و کامیون و تراکتور بود. حتی همین هفته قبل روز زن، بیشتر مردها به جای اینکه یک حلقه طلا برای همسرشان بخرند، به لاستیک فروشیها هجوم برده بودند و دو حلقه لاستیک برای همسرشان میخریدند.
خلاصه اگر مدیریت کارآمد شما و توصیه شما برای لاستیک خریدن نبود، معلوم نبود وضعیت لاستیک به کجا برسد و شاید خیلیها الان به دلیل نداشتن توان خرید لاستیک نو با همان لاستیکهای فرسوده زیر ماشین خود تردد میکردند. کاری که هم برای خودشان و هم برای ماشینهای اطراف خطرناک بود.