به گزارش شهرآرانیوز، هنوز همهمه آرایشگر قاتل شهر_دنیای سوئینی تاد_ روی صحنه شهر و آن میزان فروش اینترنتی بیسابقهاش یا روایت موزیکال قرون وسطایی_پیانیستولوژی_ از خاطرمان نرفته است که محمدنیازی با یک روایت دیگر و کمی انتقادی به صحنه تئاتر مشهد بازگشته است.
در سرگذشت طبقه دوم، با آنکه مثل دیگر آثار محمد نیازی، این کارگردان جوان و خلاق تئاتر مشهد، صف شخصیتهایی که پشت صحنه منتظرند روی سِن خودی نشان بدهند طولانی نیست، اما روایت بلندی برای تعریف کردن دارد.
با آرامشخاطر بخوانید، در این متن به اسرار داستان نمایش احترام گذاشته شده است
درواقع این روزها سرگذشت طبقه دوم، هنردوستان را به سالن تئاتر شمایل در پاستور ۱۱ کشانده تا با نمایشنامهای انتقادی از محمد نیازی روبهرو سازد. طراح تئاتر برای شما یک اتاق را در فضای آشنای ادارهای دولتی طراحی کرده تا روایت را در این اتمسفر آغاز کند. جالب اینکه ساکنان این اتاق بالای بیست سال است که به عنوان کارمند در آن سکونت دارند و داستان اینجا جالبتر میشود که در این چهاردیواری قرار است شاهد امضای کارگردان که موسیقی و دیالوگهای ریتمیکش است باشید.
قوت شخصیتپردازی
از نقاط قوت تئاتر سرگذشت طبقه دوم میتوان به شخصیتپردازی اشاره کرد. شاید در نمایشنامههای قبلی نویسنده این مسئله کمتر به چشم میخورد و آکتور و آرتیست با یک لباس و دیالوگ مشخص روی صحنه میآمدند و تعداد بالای افراد و دیالوگها نیز نمیگذاشت خیلی به عادتها یا اصلا زندگی شخصیشان توجه کنیم؛ اما در این نمایشنامه شما کارمندهایی را پشت میزشان میبینید که عادات و تکیه کلامهای خودشان را دارند. هرچند طنازی قلم طراح موجب شده کمی از این شخصیت از خط بیرون بزند و غیر واقعی بهنظر برسد، اما از طرفی خط روایی سورئال نمایشنامه بر این قضیه سایه خواهد انداخت.
نکته بعدی درمورد شخصیتپردازیهای طراح این است که در «طبقه دوم» شما حتی شاهد شخصیتهایی خواهید بود که صرفا از آنها صحبت میشود و اصلا حضور ندارند، اما آنها هم برای خودشان یک شخصیت منسجم و منظمی در نمایشنامه گرفتهاند.
دکور سورئال برای نمایشنامه رئالیسم
«سرگذشت طبقه دوم» درباره داستانی است که در میان فضای خشک پروندههای کاغذی یک اداره رخ میدهد. هرچه نسبت شخصیتها به یکدیگر در سلسله مراتب اداری روشنتر میشود، خط این ماجرا نیز واقعگرایانهتر میشود. اما همینکه به دیالوگهای شعرمحور میرسید و آهنگسازی میلاد قنبری به آن اضافه میشود سورئالتر شدن کار شما را بیشتر منتظر جریان داستان میگذارد. اما با اینحال هرچه به پایان نزدیک میشوید سرعت کار در انتهای نمایش بیشتر میشود.
از محمد نیازی میپرسم چه شد که این داستان را نوشتی و چنین خط روایی را انتخاب کردی؟ میگوید: بهمن ۱۴۰۰ بود که داستان کوتاه «نیروی جدید» اثر حامد حبیبی باعث شد تا قلمم روی کاغذ بنویسد سرگذشت طبقه دوم؛ سعی کردم با بست و گسترش دغدغهام در این نمایشنامه و ایدهای که الهام گرفته بودم تا اردیبهشت سال جاری این متن را کامل کنم.
در ادامه از او درباره زمان اجرا سوال میکنم که میگوید: سعیمان بر این است که تا ۲۰اُم بهمن ماه ساعت ۱۸ و ۲۰ در سالن شمایل واقع در پاستور ۱۱ اجرا را ادامه بدهیم.
سوال بعدیام درباره گروه است اینکه، گروه مهمترین اتفاق کارگردان است و از او میخواهم تا درباره گروهی که نور صحنه محمد نیازی را روشن میکند بگویید: سعی کردیم در این نمایش یک گروه حرفهای را دورهم جمع کنیم مثل مسعود عقلی که قبلا همکاریهایی داشتهایم و آرش تبریزی که از بهترین بازیگران دهه گذشته مشهد بوده است. همچنین شادی غفوریان و بهادر اورئی که از تهران به جمع ما پیوستهاند. سعی دیگرم استفاده نوبازیگران درکنار حرفهایهاست که بتوانیم در کارهای بعدی پرقدرتتر آنها را روی صحنه ببینیم.
او در ادامه میگوید: تئاتر مشهد بعد از تهران جدیترین تئاتر را روی صحنهها میبرد؛ مشهد جایی است که ما هر شب در ژانرهای مختلف روی صحنههایش اجرای تئاتر داریم و بهترینها روی این صحنهها میروند. اما بخش کمی از مردم مشهد با تئاتر آشنا هستند و مخاطب صحنه به شمار میروند. امیدواریم در آینده ارادهای برای معرفی تئاتر به همه مردم مشهد و وضعیت بهتر اقتصاد تئاتر این شهر بهوجود بیاید.
بهادر اورئی که بازیگر سینما و تئاتر تهران است برای این نمایش به تیم کارگردان پیوسته، پس از او درمورد نقشش میپرسم که نیازی پاسخ میدهد: جلال فروهر یک کاراکتر ۴۸ ساله، کارمند اداره است که روحیات لطیف و طنازش با چالشهای زندگیاش گره خورده است. چالشهای روحی این کاراکتر در انتهای نمایش بروز و ظهور میکند. وقتی نمایشنامه را میخواندم به جزئیات و شخصیتپردازی متن خیلی فکر میکردم. اتفاق مهم در تمرینات و جزئیاتی رخ داد که با کمک تیم روی نقش پیاده کردیم. سبکهای مختلفی را روی نقش اجرا کردم، اول کمدیادلارته بود و بعد برای یکدست شدن اجرا کلاسیک بازی شد.
به سراغ بهادر اورئی میروم که تا قبل از آمدن به طبقه دوم، تهران بود و حالا مشهد است و از او درباره حال و هوای کارکردن در مشهد سوال میکنم: مشهد بودنم بهانهای شد که کار طبقه دوم را با محمد نیازی به سرانجام برسانیم، اما نباید از این گذشت که وقتی از مشهد میرفتم سال ۹۲ بود و چالشهای عدم حمایت، کمبود امکانات و سالن برجسته بود اما امروز که روی همین صحنه دوباره به تئاتر مشهد برگشتهام جای تغییری احساس نمیکنم؛ میدانم که زنده بودن، کار بچههای تئاتر این شهر است و آنها این هنر را زنده نگهداشتهاند.
اگر از صداپیشگان که بگذریم شادی غفوری تنها شخصیت زن سرگذشت طبقه دوم است. پس میپرسم چقدر طول کشید تا با نقشی که با خودتان فاصله دارد خودمانی شوید؟ و او میگوید: در یک اداره دولتی منشی سختگیری وجود دارد که تنها زن اداره است. با کاراکتر واقعی که دارم این نقش بسیار متفاوت است. یک شخصیت سرد و فاقد همدلی و انعطافپذیری که مدل این شخصیت را در اطرافمان میتوانیم ببینیم. خودمانیشدن با این شخصیت به نوعی سخت و نیازمند تمرین زیادی بود.
او در ادامه صحبتهایش درباره تئاتر مشهد و چالشهایش میگوید: درحال حاضر نسبت به گذشته حال و هوای بهتری دارد. به لحاظ کیفی و کمی نمایشهای بهتری را روی صحنه میبینیم که تعدادشان هم زیاد است، اما میدانیم که به لحاظ فنی چالشهایی وجود دارد که هرچقدر تعداد گروهها بیشتر باشد این چالشها هم بیشتر خودشان را نشان خواهند داد. اما فضای تئاتر مشهد بارور و شکوفاست و میدانیم که این مشکلات حریف قدرت هنر نمیشوند.