صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

به بهانه سالروز تولد «علی نصیریان» | تنها بازمانده نسل طلایی سینما

  • کد خبر: ۲۱۰۰۳۲
  • ۱۵ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۲:۴۴
امروز ۱۵ بهمن ماه زادروز استاد علی نصیریان، پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون و تنها بازمانده از پنج‌ضلعی مشهور بازیگران مرد است که همچنان سایه اعتبار و نام خود را بر سینمای ایران گسترانده است.

۱۵ بهمن‌ماه زادروز علی نصیریان است؛ هنرمندی که امسال ۸۹ ساله می‌شود. در این سال‌ها، کم فراز و فرود زندگی را تجربه نکرده و در کنار تمام افت‌وخیز‌ها دو باری هم طعم بازجویی را چشیده، یک‌بار پیش از انقلاب و در اوایل جوانی و بار دیگر دهه ۹۰ به دلیل بازی در اثری نمایشی که این بار دوم، دیگر یک جوانی تازه از راه نرسیده نبود بلکه علی نصیریانی بود که با مویی سپید و کوله‌باری تجربه به دادسرای هنر و رسانه رفت تا برخی از پرسش‌ها را در باب اجرای نمایش «تانگوی تخم‌مرغ داغ» به کارگردانی هادی مرزبان پاسخ بدهد. تجربه ناخوشایندی بود برایش، اما لب به گلایه نگشود.

علی نصیریان بازیگری حرفه‌ای، موقر و محترم است. آن‌ها که با او همکاری کرده‌اند، از نظم و جدیتی که در حرفه‌اش دارد سخن‌ها می‌گویند و از احترامی که برای بازیگر مقابل قائل است، یاد می‌کنند. عمر او پربرکت بوده و خدا را شکر، هنوز و در هشتادوچندسالگی، شأن و منزلت خود را به‌عنوان یک استاد، حفظ کرده است. این جایگاه، محصول عمری ممارست و پرهیز است که بسیاری از بازیگران نسل‌های پس از او نداشته‌اند. نصیریان، سالم زیسته، دور از حاشیه‌هایی که همواره زندگی هنرمندان را تهدید می‌کند. روز‌های دشوار و سخت این حرفه را تاب آورده و اینک، چون ستاره‌ای بر سپهر بازیگری می‌درخشد.

حتی آن شب سرد زمستانی که در اختتامیه سی‌وهفتمین دوره جشنواره فیلم فجر برای اولین بار به سخن آمد و باور بسیاری از ما را شکست که در تمام این سال‌ها سیمرغی از جشنواره فیلم به خانه نبرده و به قول خودش بعد از ۴۰ سال برای بازی در فیلم «مسخره‌باز» کار همایون غنی‌زاده، سیمرغ درجه دو (نقش مکمل) گرفت، شاید این تنها باری بود که سفره دلش را بعد از این همه سال برای موضوعی شخصی، باز می‌کرد. آن شب حرف دلش را زد و دلگیری‌اش را نشان داد، ولی دیگر دنباله ماجرا را نگرفت و این قصه را همان جا تمام کرد، ولی طعم تلخ آن با ما ماند.

علی نصیریان متعلق به نسلی است که یک شبه ره موفقیت نپیموده و قله‌ها را فتح نکرده است.

او که از دوران کودکی، صدای خود را کشف کرده و شوق هنر را در خود یافته بود، متعلق به دورانی است که هنوز خبری از تلویزیون نبود و رادیو تنها در برخی از خانه‌ها یافت می‌شد. دوره‌ای که کتابی درباره تئاتر منتشر نمی‌شد و تنها کتاب موجود، «هنر تئاتر» عبدالحسین نوشین بود.

در کودکی او، هنوز تخت‌حوضی در عروسی‌ها و جشن‌ها اجرا می‌شد و تعزیه برای خودش جایگاهی داشت.

گاهی با مادرش زیر آواز می‌زد و تصنیف‌هایی را می‌خواند که روی کاغذی کاهی نوشته شده بود و به ریالی، می‌شد آن‌ها را خرید.

جزو اولین کسانی بود که در هنرستان هنرپیشگی مشق بازیگری کرد و بعد‌ها به اداره هنر‌های دراماتیک رفت و در تمام سال‌های نوجوانی و جوانی، لحظه‌ای از شوق نایستاد. هم نوشت و هم کارگردانی کرد و بیش از همه هم بازیگری. ولعی داشت برای خواندن و کشف کردن، ولی می‌دانست که «علم عشق در دفتر نباشد» و باید در کنار خواندن و دیدن، کار هنر را به ذوق سپرد و خلاقیت. با شکل‌گیری موج نو سینما، او نیز همچون دیگر هم‌قطاران خود، بازی بر پرده نقره‌ای را آغاز کرد و با رواج تلویزیون، از کسب تجربه در این مدیوم نیز غافل نشد.

کارنامه هنری او بی‌نیاز از معرفی است، اما کمتر هنرمندی مانند او داریم که در آستانه ۹۰ سالگی همچنان بتواند با ذوق و استعدادش تماشاگر را خیره کند. اما فقط بحث توانمندی هنری نیست که هنرمندان مستعد، کم نداشته‌ایم، علی نصیریان، اما قدر خود را می‌داند. درباره هر موضوعی، اظهارنظر نمی‌کند و حتی به سختی به گفت‌وگو‌های مطبوعاتی تن می‌دهد. اگر موضوعی برایش جذابیت داشته باشد، در چند جمله کوتاه، نظر خود را به صورت شفاف بیان می‌کند که نمونه‌های آن واکنش به حذف درس ادبیات از کنکور است و نیز دفاع از هنرمندان سیاه‌باز در برابر نظرات غیرکارشناسانه یکی از مدیران شهرداری که سیاه‌بازان را به نژادپرستی محکوم کرده بود.

او که یکی از اولین اعضای گروه هنر ملی به سرپرستی زنده‌یاد عباس جوانمرد است، به خوبی نشان داده که ملی بودن، تنها به انتخاب یک متن یا شیوه اجرایی نمایش ایرانی نیست بکه ملی بودن به معنای آن است که به عنوان یک هنرمند چگونه و با چه کیفیتی در کنار ملت باشی؛ و این‌چنین است که بهار سال گذشته که مهمان شب بازیگران خانه تئاتر بود، تنها به بیان چند جمله اکتفا کرد و گفت: «وقتی حال مردم خوش نیست، جشن گرفتن بی‌معنی است و خوب بود به جای جشن، دورهمی ترتیب می‌دادیم و با یکدیگر گفت‌وگو می‌کردیم.»

او که خیلی گزیده در محافل هنری حضور پیدا می‌کند، اگر قرار باشد به جشنواره یا رویدادی نرود، به صورت مکتوب و رسمی و در محترمانه‌ترین شکل ممکن، خود را از حضور در آن برنامه معاف می‌دارد و همه این‌هاست که او را به علی نصیریان تبدیل کرده؛ هنرمندی که خطاب به نسل جوان می‌گوید که نومیدی و کم آوردن در کار هنر، جایی ندارد و باید ماند و ساخت و کار کرد، ولی قدر خود را دانست و تن به پلشتی‌ها نداد.

علی نصیریان امسال با فیلم «نوروز» در جشنواره فیلم فجر حضور دارد.

نقش‌های ماندگار علی نصیریان

احمد مرزوقی – «جایزه»: بحران هویت فردی

شخصیت احمد مرزوقی در فیلم «جایزه» تا حدودی دنباله‌ای بر شخصیت هالو در فیلمی به همین نام است با این تفاوت که سویه‌هایی از منفعت‌طلبی حاد در شخصیت احمد وجود دارد که همراه با ساده‌لوحی و بلاهت او شده و تداعی یک بازنده مطلق در زندگی را از او می‌کند و می‌توان موقعیت فراروی این شخصیت را به‌عنوان یکی از معدود تلاش‌های سینمای ایران در پرداخت دراماتیزه و هوشمندانه کمدی به وضعیت سرگردانی کاراکتر اصلی فیلم مثال زد.

فیلم جایزه با نگاهی نسبتاً کمیک به موقعیتی به‌ظاهر نشاط‌انگیز، چون بردن جایزه بانکی از سوی احمد مرزوقی تلاش دارد تا ساده‌دلی، بی‌خبری و بحران فردی وی را در کانونی از هیجان و دلهره نمایش دهد. به‌واقع آنچه در این فیلم اهمیت دارد نه کسب جایزه هواپیمای دو موتوره از سوی احمد مرزوقی که در حقیقت چالش‌ها و بحران‌هایی است که او از پیامد این جایزه با آن روبه‌رو می‌شود.

فیلم با تمرکز بر همین موقعیت تلاش دارد تا آموزه اجتماعی کنترل بحران و رویارویی افراد با موقعیت‌های بحرانی را به مخاطبانش منعکس کند.

 ابوالفتح – «هزاردستان»: پیک ترور

ابوالفتح یک تئوریسین است؛ طراح اصلی ایده‌های ترور در تشکلی موسوم به کمیته مجازات است که تلاش دارد با مجاب کردن رضا خوشنویس به عضویت در این گروه و استفاده از مهارت تیراندازی او، راحت‌تر به شکار شخصیت‌ها بپردازند. به‌واقع ابوالفتح یک لیدر سایه است که با پیش انداختن رضا در انجام مأموریت‌های ترور تلاش دارد تا رد و نشان کمیته مجازات در ترور‌های صورت‌گرفته را کم‌رنگ سازد.

ارائه چنین تصویری از ابوالفتح در سریال «هزاردستان» ساخته علی حاتمی از یک‌سو و تلاش نصیریان برای بازتاب شمایلی از یک نظریه‌پرداز و طراح زبردست نقشه‌های ترور برای حذف شخصیت‌های به‌زعم او مضر برای جامعه و به‌واقع ضدمردمی از سوی دیگر به خلق کاراکتری مردم‌گرا انجامیده که هم باهوش جلوه می‌کند و هم وجهی از خونسردی و آرامش موردنیاز برای شخصیتی خشن در مقابله با مدیران متنفذ ضدمردمی را در بازی خود نمایان می‌سازد.

قاضی شارح – «سربداران»: تریبون مدیریت اذهان

قاضی شارح در سریال «سربداران» یکی از مشهورترین نقش‌آفرینی‌های علی نصیریان در میان مخاطبان است و او برای ایفای آن بیشتر روی قدرت خود در بازی صورت مانور داده است. به‌گونه‌ای که صورت نصیریان بر اساس موقعیتی که قاضی برمی‌ساخت تغییر حالت می‌داد و تلاش این بازیگر برای ایجاد تصویری اقناع‌گرا از یک فرد معتمد در دربار کاملاً موفق است. به‌واقع قاضی شارح نمایه‌ای از اقتدار و سخنوری را به صورتی هم‌زمان نشان می‌دهد و نصیریان به‌خوبی از همه اجزای صورت خود برای نمایش مهارت سخنوری و نشان‌دادن اقتدار و جذبه فردی شارح استفاده می‌کند تا تداعی خاصی از یک مبلّغ درباری باشد.

میرزا عطار – «کفش‌های میرزا نوروز»: کفش‌های پردردسر

در فیلم «کفش‌های میرزا نوروز» به موضوع وابستگی دردسرساز میرزا عطار به کفش‌هایش توجه و تعلق شیداگونه او به کفش‌هایی مندرس به‌طورجدی با وضعیت پرتنش زندگی‌اش تطبیق داده شد و چالش مهم دل کندن از این کفش‌های خاطره‌ساز را به‌عنوان یک گره ذهنی ایجاد شده برای میرزا نوروز مطرح کرد. رویکرد فیلم اگرچه ناظر بر احوالات میرزا نوروز است، اما می‌توان آن را از جنبه‌ای نمادین به همه افرادی تعمیم داد که میلی ویران‌گرانه به یک تفکر، یک انسان، یک شی یا هر چیز دیگری آن‌ها را از مسیر تعقل به‌دور می‌دارد و شاید در بیراهه‌ها قرار می‌دهد.

کاظم خان – «مسخره‌باز»: ادای دین به سینمای کلاسیک

خلق شخصیت کاظم خان در فیلم «مسخره‌باز» یک ادای دین واضح به سینمای کلاسیک است. او آشکارا از تعلقات خود به هنرپیشگانی نام‌آشنا سخن می‌گوید و در عین این ویژگی بارز در او یعنی سینمادوستی و خاطره بازی با سینما، یک شناسه منحصر به خود تحت عنوان تنفر از سبیل نیز دارد. او اگرچه یک آرایشگر است و کار اصلی با دستانش است، اما به دلیل دستان لرزانی که دارد یکی از اصلی‌ترین قابلیت‌های یک سلمانی را ندارد.

ماشین اصلاحی که در دستان اوست به دلهره‌ای برای همه سبیلو‌هایی بدل شده که زیر دستان او نشسته‌اند تا سر و صورتی صفا دهند، اما حاصل این سپردن صورت به دستان لرزان کاظم خان سبیل‌هایی نیم تراشیده است. نصیریان برای این هنرنمایی سرانجام سیمرغ نقش مکمل مرد را تصاحب کرد.

آقای فردوس – «همسایه‌ها»: شمایل پدرانه یک همسایه

آقای فردوس شمایلی از پیران دیر و بزرگ‌تر جمع را تداعی می‌کند. حضورش در جمع همسایه‌ها وزن وقار و خردمندی را بالاتر می‌برد و دیدگاه‌هایش روزنه‌ای به‌سوی روشنایی و کردار درست است. به‌واقع آقای فردوس به یک جان‌پناه و سایه‌بان امن شباهت دارد که با هر همسایه‌ای مطابق با بینش او رفتار می‌کند و تلاش دارد تا مشاوره‌هایی درست را مطابق مشکلی که دارند به آن‌ها بدهد.

امرالله خان – «ایران برگر»: فهم سنتی قدرت

امرالله خان شمایلی آشنا برای مخاطبان دارد. به کدخدایانی شباهت دارد که مصلحت جویند و محافظه‌کار و دیدی سنتی به موضوعات دارند. به‌واقع امرالله خان سویه‌ای سنتی از ادراک قدرت را نمایه می‌کند و حتی مشاوری که برگزیده، لباس‌هایی که می‌پوشد، سفره‌ای که برای جمع‌آوری رأی برای مردم پهن می‌کند و حتی شعار انتخاباتی که برمی‌گزیند همگی آشکارا به سنت پهلو می‌زنند. به‌واقع امرالله خان پاسبان سنت‌هایی است که شمایل او را در نزدیکی شیخ سفیدموی محترم برای مردم روستا قرار می‌دهد؛ او نه یک مردم‌گرا و پوپولیست از جنس فتح‌الله خان است و نه یک تکنوکرات و مسلط به فهم زمان و ادراک مسائل روز همچون آقا معلم (محمدرضا هدایتی) بااین‌وجود تلاش دارد تا از آبشخور نمایش مردمی بودن، خود را به صندلی شورا برساند.

مستر فرهان – «ناخدا خورشید»: شمایل وسوسه

فیلم «ناخدا خورشید» بیشتر با دو شخصیت ناخدا و ملول به یاد آورده می‌شود، اما مستر فرهان یکی از نقش‌های محوری این فیلم و کلید اتفاق‌های بعدی است که با آمدنش مسیر روایت را به سوی یک تراژدی پیش می‌برد. مستر فرهان به‌واقع تداعی‌گر شمایلی اغواگر است که پیشنهادی جذاب را به ناخدا می‌دهد و از شرایط وخیم او و زندگی بی‌رونقی که دارد برای رسیدن به هدف خود سوءاستفاده می‌کند. فرهان همچون یک آپولوست که با سنجیدن موقعیت افراد، آن‌ها را در مسیر رسیدن به اهدافی که خود در سر دارد به صف می‌کند و در نهایت بهره اصلی را خودش می‌برد. بااین‌وجود فیلم فرجام این آپولوی منفعت طلب را مرگ قرار می‌دهد.

دایی غفور – «بوی پیراهن یوسف»: پدر منتظر

شمایل تیپیک دایی غفور بیش از آنکه روی ماهیت شغلی وی بنا شده باشد وام‌گرفته از چهره یک پدر منتظر و امیدوار از بازگشت فرزند است؛ در عین اینکه نصیریان باید در کنار بازتاب ویژگی‌های یک پدر شهید – که همچنان انتظار دیدار فرزندش را دارد و شهادت او را قبول نکرده است – نمایشگر خلقیات یک دایی مهربان هم بوده باشد. یک دایی به نام غفور که همان دقایق ابتدایی در مراسم خواندن خطبه عقد برای خواهرزاده‌اش صدیقه، گویی همه ایثارگری‌ها و حمایت‌هایش از صدیقه را در این می‌بیند که او دیگر دلبسته یوسف نباشد.

اما نقطه اوج نقش‌آفرینی نصیریان را باید سکانس پایانی فیلم دانست؛ دستان لرزان، پا‌های سست و حرکت افتان‌وخیزان دایی غفور به سمت اتوبوسی که فرزندش یوسف را درون خود دارد، به‌خوبی نمایه‌ای از غافلگیری شخصیت و هیجان آنی و پیش‌بینی نشده پدری است که اگرچه امیدوار بازگشت فرزند بوده، اما خود را آماده این رویارویی نکرده است.

بزرگ آقا دیوان سالار – «شهرزاد»: پدرخوانده

شخصیت بزرگ آقا در سریال «شهرزاد» از دو منظر قابل بررسی است. از یک‌سو او را باید پدری رئوف و مهربان دانست که نسبت به سرنوشت فرزندان خود با هیچ فردی شوخی ندارد و هر چه می‌خواهد و مقدر می‌کند باید اتفاق بیفتد. از دیگر سو او به مانند نامش بزرگ و مورد احترام است و شمایلی از یک پدرخوانده ذی‌نفوذ را تداعی می‌کند که همه از او حساب می‌برند و احترامش را نگاه می‌دارند. نصیریان این دو سوی غالب و پررنگ از شخصیت بزرگ آقا را به زیبایی در بازی خود نمایان می‌کند.

حاج یونس فتوحی – «میوه ممنوعه»: تاراج ایمان

حاج یونس فتوحی، بازرگان خوش‌نام و متدین و پا به سن گذاشته، با دیدن دختری جوان به نام هستی، دست و دلش می‌لرزد و ورد زبان مردم می‌شود. نصیریان با بازی در این نقش، تک‌خال دیگری رو می‌کند و نشان می‌دهد اگر برای بازیگران خوب میان‌سال و کهن‌سال نقش‌های خوبی نوشته شود، چه نتایج زیبای نمایشی همراه خواهد داشت. وی ماهیت روان‌شناختی نقش را درک کرد و با تمرکز دقیق بر ریز نکات درج شده در سناریو درباره تحولات مثبت و منفی کاراکتر حاج یونس فتوحی به‌خوبی از زبان بدن و فن بیان برای انعکاس وضعیت روحی حاج یونس بهره برد.

نوعی تبختر در روحیات این نقش قابل‌مشاهده بود که علی نصیریان نیز به‌خوبی در نگاه از بالای خود به جامعه و غرور و تکبر در بیانش منعکس کرد. تضاد میان لحن و نگاه در رویارویی با هستی و آن صحنه نابی که با لحنی دارای مکث و نگاهی ملتمسانه رو به سوی هستی می‌کند و می‌گوید من این کار را (یک مکث می‌کند و با نگاه‌های خاص خود بر روی صورت هستی زوم می‌کند) فقط به‌خاطر … خدا کردم، یکی از تماشایی‌ترین واکنش‌هایی است که علی نصیریان در کارنامه خود آفریده است. نصیریان برای بازی در «میوه ممنوعه» نامزد دریافت تندیس حافظ بهترین بازیگر مرد درام تلویزیونی شد که در رقابت با مهدی هاشمی و نقش جذاب «دکتر قریب» شکست خورد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.