به گزارش شهرآرانیوز در میان دوازده فرزند خانواده خمسه نیا، تنها علیرضا بود که از سیزده سالگی شیفته هنر بازیگری شد. آن قدر که در تمام طول تحصیلات متوسطه، با تئاتر مشغول تمرین بود و رشته روان شناسی دانشگاه شهید بهشتی را هم برای تکمیل مهارتهای بازیگری اش انتخاب کرد.
اشتیاق خمسه به این حرفه، سرانجام در سال ۱۳۵۷ او را برای ادامه تحصیل روانه فرانسه کرد. در دانشگاه ون سن، واحدهایی را پشت سر گذاشت که آن ایام در ایران تدریس نمیشد؛ آکروباسی، ژیمناستیک، اسب سواری، تیراندازی. او میتوانست خود را به اجراهای دم دستی در برنامههای طنز محدود کند، اما به خوبی میدانست، پانتومیم را اگر به درستی بیاموزد، در آینده میتواند در اجرا و بازیگری نیز به خوبی از آموخته هایش استفاده کند.
آن چنان که در دوران تحصیل دریافته بود در پایان دوره پانتومیم باید بتواند همچون یک ژیمناست کار، جوان و همچون یک پیرمرد، متبحر و همچون یک شاعر با ظرافت باشد. پس از آن در سال ۱۳۵۹ به ایران برگشت و با کوله باری از تجربیات و آموخته هایش، به استقبال فضای حرفهای بازیگری رفت و درست یک سال بعد یعنی در سال ۱۳۶۰ از سوی مهدی هاشمی به پروژه سینمایی «مرگ یزدگرد» معرفی شد و برای اولین بار حضور بر پرده سینماها را تجربه کرد.
حضور موفقی که در همان سال منجر به ورود او در قاب تلویزیون شد و او هرآنچه را از پانتومیم آموخته بود، به منصه ظهور گذاشت. چهره فتوژنیک، بدن منعطف و خلاقیت در خلق لحظات کمیک، خیلی زود پای او را به مجموعههای نمایشی طنز تلویزیون باز کرد و سرانجام در سال ۱۳۶۷ با برنامه «هوشیار و بیدار» به شهرت رسید. مجموعه پربینندهای مقارن با ایام جنگ که به مدت چهارسال هر جمعه از شبکه یک پخش میشد و علیرضا خمسه موفق شد تا با ایفای نقش «بیدار»، در قلب مخاطبانش نفوذ کند.
عملکرد موفقیت آمیز او در کنار معدودیت شبکههای سیما، رفته رفته او را در مجموعههای تلویزیونی متعددی از جمله «نوروزنامه»، «هوشی و موشی»، «بورزید و بخندید»، «حواستو جمع کن»، «نگاه سوم» و... به یک کمدین محبوب تبدیل کرد، اما پذیرش نقش «حمزه» در فیلم سینمایی «گذرگاه» ساخته مرحوم کیومرث پوراحمد، ثابت کرد قابلیتهای بازیگری او محدود به شخصیتهای کمدی نیست. تواناییهای او که بر مبنای آموزههای علمی و تجربه و تمرین بسیار شکل گرفته است، از او تصویر بازیگری را ارائه داده که با حضور در هر اثری، آن را به یکی از خاطره انگیزترین آثار زمانه خود تبدیل میکند.
به طوری که امروز نیز با تماشای چندباره آثار دهه ۶۰ و ۷۰ علیرضا خمسه میتوان غرق در لذت و خاطره شد. از آثاری چون؛ آپارتمان شماره ۱۳ (۱۳۶۹)، دونفر و نصفی (۱۳۷۰)، جیب برها به بهشت نمیروند (۱۳۷۰)، مهریه بی بی (۱۳۷۳) گرفته تا آثار موفقی، چون مجموعه «پایتخت» با شخصیت محبوب باباپنجعلی.
علیرضا خمسه که در کارنامه هنری چهل و چندساله خود بارها در جشنوارههای داخلی و خارجی از جمله جشنواره فیلم فجر (برای بازی در فیلم سینمایی «چشم شیطان» در سال ۱۳۷۲) مورد تجلیل قرار گرفته است، بارها نیز داوری آثار گوناگون را برعهده داشته و در اصنافی، چون انجمن بازیگران سینمایی، تعاونی مسکن خانه سینما و هیئت داوری و حل اختلاف خانه سینما، فعالیت داشته است. «پدر گواردیولا» و «نیسان آبی» از جمله آثار اخیر او در شبکه نمایش خانگی است و آخرین بار در سال ۱۳۹۹ با مجموعه تلویزیونی «چوب خط» و فیلم «شهرگربه ها» در قاب تلویزیون و پرده سینما ظاهر شد. علیرضا خمسه امروز نهم بهمن، هفتادویک ساله شد.
بوریم مَشَد! این یکی از دهها تکیه کلام شیرین شخصیت محبوب باباپنجعلی در سریال پایتخت بود. شخصیتی مبتلا به آلزایمر که از میان هزاران خاطــره، تصویر روشن ایام جوانی و سفر به مشهد را به یاد میآورد و در فصلهای گوناگون این سریال نیز با ابراز دلتنگی، وجه معصومانه و معنوی خود را به نمایش میگذارد.
علیرضا خمسه با ایفای شخصیت باباپنجعلی در سریال پایتخت که از جمله پرمخاطبترین تولیدات تلویزیونی دهه اخیر به شمار میآید، خود را به چالشی دشوار دعوت کرد و سرانجام علاوه بر تسلط بر گویش مازنی با تحمل گریم سنگین، موفق به جلب رضایت مخاطب شد.
فیلم «یک رز با شکوه» با ریتم پرکشش فیلم نامه با درون مایه استعارههای طنزآلود اجتماعی، موفق شد تا در سال ۱۳۶۸، بیش از ۲ میلیون و ۱۷۵ هزار نفر را به سالنهای سینما بکشاند. اثر پرستارهای به کارگردانی کیانوش عیاری که علیرضا خمسه را برای ایفای نقش «گل آقا» انتخاب کرد. شخصیتی از متن جامعه که به تبع داستان در سیر حوادث، به قهرمانی مردمی تبدیل میشود. علیرضا خمسه سی وهفت ساله بود که در این فیلم برابر چهره هایی، چون علی نصیریان، جمشید هاشم پور، گوهر خیراندیش و... به ایفای نقش پرداخت و به یکی از پول سازترین چهرههای سال تبدیل شد.
«زمینو دوس دارم. آدما رو دوس دارم. خیلی عجیبن، ولی خوبن. مثل خسرو. من خسرو رو دوست دارم...» خسرو همان شخصیتی بود که برابر «خپیت» بازی میکرد. موجودی فضایی که گذرش به زمین افتاده بود و آمده بود تا علاوه بر خلق داستانی تخیلی و طنزآلود، بسیاری از توانمندیهای علیرضا خمسه را در فیلم «من زمین را دوست دارم» به رخ هوادارانش بکشاند.
کاراکتری با لحن و ساختار بدنی خاص که خروجی موفقیت آمیز آن، مرهون سالها فعالیت علیرضا خمسه در عرصه پانتومیم بود. هنری که سالهای جوانی اش را به آن اختصاص داده بود و سال ۱۳۷۲ برابر دوربین ابوالحسن داوودی عرضه کرد.