به گزارش شهرآرانیوز، خانواده اش از آن مشروطه خواهان سفت و سخت پیش از ظهور پهلوی اول بودند. اصلا سیدمجتبی میتوانست یک چهره سیاسی بنام شود تا یک نویسنده صاحب سبک معاصر. مثلا وقتی داشت در مدرسه دارالفنون تهران درس میخواند، بر سر توافق نامه انگلیس و پاریس در ۱۲۹۷ به خیل تظاهرکنندگان پیوست و اگر در هجده سالگی پدرش عزم مهاجرت نمیکرد، مانده بود ایران و در کنار تحصیلات به فعالیتهای سیاسی اش ادامه میداد، اما در سال ۱۳۰۱ به همراه برادرش عازم آلمان شد.
اول قرار بود درسش را ادامه دهد، اما مدتی گذشت و در رویارویی با ادبیات غرب، شیفته داستان نویسی شد. ادبیات رمانتیک آلمان، مبتلایش کرده بود و همه چیز داشت به دل پذیرترین شکل ممکن پیش میرفت که ناگهان پدرش را از دست داد و سیدمجتبی آقابزرگ علوی به ایران برگشت و در شیراز ساکن شد. آلمان که بود، آثار ایرانی را برای اروپاییها به فارسی برمی گرداند و ایران که آمد، آنچه از ادبیات غرب خوانده بود به فارسی ترجمه میکرد.
از جمله: «دوشیزه اورلئان» ِ شیلر و «کسب و کار خانم وارن» اثر جرج برنارد شاو. سال ۱۳۰۸ هم مدتی به عنوان مترجم یک نقشه بردار آلمانی در گیلان مشغول به کار شد. داستان «گیله مرد» هم حاصل اقامت او در شمال کشور بود. قصهای اعتراضی علیه ناملایمات اجتماعی زمانه اش که در پوسته یک مرد رشتی در چنگال مأموران پاسگاه روایت میشد، اما سال ۱۳۰۹، از شمال به تهران آمد و به طور اتفاقی با صادق هدایت آشنا شد. در کتابخانهای واقع در خیابان ناصریه.
او که پیش از ملاقات، آثار هدایت را خوانده بود، حال در قامت یک مترجم و نویسنده اهل ادب، حرفهای مشترک بسیاری با هدایت داشت. رفاقت این دو دلداده ادبیات، در روزگاری که به قول علوی «بازار ادبی در انحصار هفت هشت شخصیت ممتاز مثل حکمت و تقی زاده و اقبال و قزوینی و نفیسی و... بود»، موجب شد تا به فکر تشکیل گروهی از نویسندگان بیفتند که به طور مشترک به خلق آثار ادبی میپردازند.
در همین راستا، مجموعه داستان «انیران» به چاپ رسید و در این مجموعه منتشر کرد. بعد از این ایام نیز با مجتبی مینوی، مسعود فرزاد و عبدالحسین نوشین گروهی به نام «ربعه» را تشکیل دادند و داستان «باد سام» را در همان احوال نوشت، اما یک سال پس از این تجربه، با تقی ارانی آشنا شد. حاصل این آشنایی، انتشار «مجله دنیا» بود.
علوی از اعضای هیئت تحریریه بود و همچنان که با هدف روشنگری جوانان در این مجموعه فعالیت میکرد، مجموعه داستان کوتاه «چمدان» را در سال ۱۳۱۳ به چاپ رساند. اثری بر پایه فنون روان کاوی که با نیم نگاهی به اندیشههای فروید به رشته تحریر درآمده بود، اما بهار ۱۳۱۶، نقطه عطف زندگی علوی بود که به مدت هفت سال به همراه ۵۲ تن دیگر، روانه زندان شد. دوران حبس نیز او را، از ثبت تراوشهای ذهنی اش دور نکرد و از پوست میوه و پاکت سیگار گرفته تا جعبه شیرینی، برای نگارش روایت هایش استفاده کرد.
چکیده این دوران، به خلق «ورق پارههای زندان» منجر شد. اثری توصیفی از شرایط سیاسی اجتماعی آن دوران که به جزئیات زندان و سرگذشت هم بندی هایش اشاره میکرد. دو سال پس از آزادی بود که به فکر سازمان دهی اولین کنگره نویسندگان ایران افتاد و پس از آن در مرداد ۱۳۳۲ به برلین برگشت در حالی که ماندگارترین اثر کارنامه ادبی علوی با عنوان «چشمهایش» به چاپ رسیده بود. این بار در دوران اقامت خود در آلمان، به حوزه پژوهشهای ادبی و ترجمه آثار غیرداستانی ورود کرد.
کتاب «فرهنگ فارسی» را با همکاری هاینریش یونکر به زبانی آلمانی نوشت و کتاب داستان «ایران مبارز» را به آلمانی تألیف کرد. او یک بار در بهار سال ۱۳۵۷ به ایران آمد و پس از انتشار چند اثر ادبی دیگر به آلمان برگشت و نهایتا در ۲۸ بهمن سال ۱۳۷۵ هنگامی که ۹۵ زمستان از زندگی اش را دیده بود، چشم از جهان فرو بست و در همانجا به خاک سپرده شد.
دو سال پس از درگذشت او، آخرین رمانش با عنوان «روایت» در تهران به چاپ رسید. اثری که در جملات آغازین آن چنین توصیف شده بود: «هیچ گونه حادثه غریب و عجیبی در آن وجود ندارد. حکایت نیست، روایت است. سرگذشت نیست. این، تاریخچه دورانی است که از روی نواری درباره رویدادهای زندگی انسانی رنج کشیده، نقل شده است.»
«چشمهایش» مشهورترین و محبوبترین اثر بزرگ علوی است. رمانی که ماحصل روزگار اوج شکوفایی نویسنده اش بود. اثری واقع گرا و پلیسی با درون مایههای اجتماعی که به ادعای نویسنده، متأثر از آثار داستایوفسکی به رشته تحریر درآمده است: «من سبک واقع گرایی را انتخاب کردم، چون طور دیگری نمیتوانستم بنویسم.
صادق هدایت همیشه به من میگفت تو خیلی سانتی مانتال هستی و این سانتی مانتالیزم را باید کنار بگذاری و شاید این ایراد را در چشم هایش تکرار کرده باشم.» این رمان در سال ۱۳۳۰ با پرداخت به عواطف یک زن، در تلاش برای انعکاس وضعیت جامعه ایران در دوران رضاشاه بر بستر یک داستان مهیج و پرکشش است که به زبانهای آلمانی، عربی و انگلیسی ترجمه شده است.