خادم | شهرآرانیوز؛ «کارنامه فیاض» کتابی است درباره دکتر علی اکبر فیاض از نامداران فرهنگ و ادب مشهد و خراسان و از تأثیرگذارترین شخصیتهای فرهنگی این خطه. بنیان گذاری دانشکده ادبیات و دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد و تصحیح شاخص او از تاریخ بیهقی که هنوز از معتبرترین هاست، بخشی از کارنامه پربار و ثمر اوست.
«کارنامه فیاض» که به کوشش دکتر سلمان ساکت و با همراهی اعظم رمضانی کامه علیا به انجام رسیده، کتاب مفصلی است که مجموعه آثار دکتر فیاض، به انضمام مقالهها و یادداشتهایی درباره او و همچنین اسناد و تصاویر مربوط در آن گرد آمده است. مراسم رونمایی و نقد و بررسی این کتاب که کاملترین اثر درباره زنده یاد فیاض است، در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. سلمان ساکت، اصغر دادبه، رسول جعفریان، امیرحسین ساکت و بهرام پروین گنابادی سخنرانان این نشست بودند که در ادامه بخشهایی از صحبتهای آنان میآید.
سلمان ساکت، مؤلف کتاب، استاد زبان و ادبیات دانشگاه فردوسی
دکتر فیاض یکی از شخصیتهای مطرح معاصر ماست، ولی به دلیل ویژگیهای اخلاقی خاصی مانند کم گویی و کم سخنی و کم نویسی، آن چنان که باید و شاید قدر و اهمیتش در تاریخ معاصر خراسان شناخته نشده است. دکتر فیاض در حجاب معاصرت قرار گرفته است. ما حتی تاریخ دقیق تولد او را هم نمیدانیم، فقط میدانیم که متولد ۱۲۷۷ خورشیدی است. پدر دکتر فیاض، عبدالمجید ثقه الاسلام، در مشهد مجتهد بود و خادم باشی آستان قدس و آدمی بسیار متعصب. منصب این خاندان در آستان قدس موروثی بود. او همین منصب موروثی را برعهده میگیرد و خادم باشی کشیک اول میشود، ولی خیلی زود کناره میگیرد.
گویی خیلی با روحیاتش سازگار نبوده است. بنابراین، با همان علوم قدیمه که پیش استادان بزرگی مانند آقا بزرگ شهیدی، میرزا محمدباقر مدرس رضوی و دیگران فرا گرفته بود به استخدام اداره فرهنگ در میآید. خیلی زود شایستگی خود را نشان میدهد و اسدی که نایب التولیه خراسان بود او را به ریاست دبیرستان «شاه رضا» منصوب میکند. اتفاق مهمی میافتد -که در کتاب به تفصیل آمده است- به دلیل نداشتن مدرک تحصیلی مانع تدریسش در دبیرستان میشوند.
این ماجرا خیلی به فیاض برمی خورد. او سال ۱۳۱۶ و در آستانه چهل سالگی به تهران میرود و شروع میکند به صورت شبانه ابتدایی و متوسطه را خواندن. بعد وارد دانش سرای عالی میشود، لیسانس میگیرد، وارد مقطع دکتری میشود و همه این مسیر را با توجه به علمی که داشته خیلی فشرده میگذراند و در سال ۱۳۲۲ از دانشگاه تهران دکتری میگیرد. پس از آن تدریس را در دانشگاه آغاز میکند.
دو دوره نماینده مردم مشهد در مجلس میشود. سال ۱۳۳۴ دومین بنایی که در مشهد پایه گذاری میکند، دانشکده ادبیات است. این کار به پایمردی دو استاد برجسته مشهدی انجام میشود که قدر آنها هم آن چنان که باید و شاید شناخته نشده است. دو سناتور خوش نام خراسان به نامهای محمود فرخ و علی مؤید ثابتی، دکتر فیاض را انتخاب میکنند و به وزیر پیشنهاد میدهند که مؤسس دانشکده ادبیات بشود و او سال ۱۳۳۴ دانشکده ادبیات را بنیان میگذارد.
دکتر فیاض برای انتخاب استادان بسیار حساس بود و در کار علمی اصلا اهل مسامحه و تعارف نبود. بنابراین، بنایی گذاشت چنان استوار که تا امروز هم اگر ارج و قدری برای دانشکده ادبیات و گروه ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد هست، به واسطه این ستون استوار است.
در سال ۱۳۳۷ دانشکده الهیات را بنیان میگذارد. در این فاصله -یعنی فاصله سال ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۷- اگر کارهایی که در دانشکده ادبیات انجام داده است ملاحظه کنید، با کاری که امروز دارد انجام میشود قابل مقایسه نیست.
به عنوان نمونه ماهانه جلساتی از طرف دانشکده ادبیات در سطح شهر و در دبیرستان فروغ که آن موقع دبیرستان معروفی در مشهد بود برای عموم مردم برگزار میکرد؛ مانند سخنرانی و پخش فیلم. سال ۱۳۳۶ در مصاحبهای در پاسخ به این سؤال که برنامه شما برای سال آینده چیست؟ میگوید: دانشجویان ما باید مهارت به دست بیاورند. ما میخواهیم برای اینها کلاس نمایش و روزنامه نگاری بگذاریم. این چیزی است که ما امروز داریم به آن فکر میکنیم.
او آرزوی پیشگامی و پیشتازی خراسان را داشته و فکر میکرده اگر تهران پایتخت سیاسی است، خراسان به دلیل سابقهای که دارد باید پایتخت فرهنگی ایران باشد. فیاض خیلی اهل شعر نبوده، بیشتر اهل نقد بوده است و میشود او را از پیشگامان نقد ادبی در ایران دانست. در چند مجله مهم خراسان در آن زمان نقش مهم و جدی داشت.
چندین زبان میدانست. دکتر شفیعی کدکنی به من گفتند که آن زمان در مشهد معروف بوده است که در خراسان کسی به اندازه ایشان روسی نمیداند؛ و در سال ۱۳۰۵ میبینید که از روسی ترجمه کرده است. به زبان فرانسه مسلط بود، از منابع انگلیسی و آلمانی و لاتین استفاده میکرد.
در اواخر عمر شروع کرده بود یونانی آموختن و زبان چینی یاد گرفتن. این میزان همت عجیب است. سال ۱۳۴۱ از دانشگاه مشهد به دانشگاه تهران برمی گردد. در سال ۱۳۴۶ بازنشسته میشود و دوباره به زادگاهش مشهد برمی گردد. در سال ۱۳۴۹ به میان داری او کنگره بیهقی برگزار میشود که یکی از مهمترین کنگرههای ایران بوده است. متأسفانه یک سال بعد فیاض فوت میکند و چاپ جدید تاریخ بیهقی خودش را نمیبیند. تصحیحی که هنوز کاملا معتبر و قابل اعتناست.
اینها را گفتم تا بگویم چرا به فیاض پرداختیم. سال ۱۳۹۷ وقتی ما شب علی اکبر فیاض را با همکاری آقای علی دهباشی در سلسله شبهای بخارا برگزار کردیم، متوجه شدم چقدر از آثار فیاض مغفول واقع شده و در آن کار قبلی که سال ۱۳۸۳ منتشر شده بود، نیامده و شاید نیمی از آثار او دیده نشده است. بعدها طی تحقیق متوجه شدیم که او آثار اولش را با نام فیاض امضا نمیکرده، بلکه، چون از خاندان سادات شهیدی مشهد بود، شهیدی خراسانی امضا میکرده است. به سرانجام رساندن این کار پنج سال زمان برده است.
دکتر اصغر دادبه، استاد فلسفه اسلامی و ادبیات عرفانی دانشگاه علامه طباطبایی
وقتی کتاب را ورق میزدم، وجوه مختلفی از دکتر فیاض در آن دیدم. آن چیزی که نظر مرا جلب کرد حسی بود که دکتر فیاض نسبت به زبان و ادب فارسی داشته و سعی میکرده است آن را حفظ کند. دردی که دارد در بعضی از سخنرانی هایش دیده میشود. نگران ادبیات است، توصیه میکند مدرسههای ادبیات خوب تأسیس شود، دنبال معلم خوب میگردد.
این حرفها از کجا پیدا شد که اگر حافظ نبود چطور میشد و اگر سعدی نبود چه اتفاقی میافتاد و اصلا اینها به چه دردی میخورند؟ اینها از جریانهای فکری فلسفی قرن نوزدهم اروپا آب میخورد که پوزیتیویستها یا اثبات گرایان میگفتند علم و فن پاسخ همه نیازهای ما را میدهد. وقتی این نظریه به کشور ما آمد کاسه داغتر از آش شدیم و شروع کردیم به نفی همه چیز و کلنگی کردن فرهنگ و ادب. شما در فرنگستان ساختمانهای ۳۰۰، ۴۰۰، ۵۰۰ ساله میبینید که اجازه ندارند دست بهش بزنند.
اما ساختمانهای ما ۳۰ سال که از عمرش گذشت، میشود کلنگی. حالا وزیر این مملکت میخواهد اطراف آرامگاه کوروش در پاسارگاد کشاورزی راه بیندازد! غرب میخواهد بگوید غیر از تمدن من چیزی وجود نداشته و ما هم داریم کمکش میکنیم. بعد از این نشانههای ملموس تمدنی، آمده اند سراغ فرهنگمان. مگر آن اسرائیلی نگفت اگر میخواهید اینها را نابود کنید، حافظ و سعدی و فردوسی را ازشان بگیرید؟ طالبان آشکارا اینها را گرفته اند و خودمان داریم کم کم میگیریم. در کتابهای درسی ما چه مانده است؟
یکی از متونی که ما در کتابهای پنجم و ششم ابتدایی میخواندیم باقی نمانده است. الان مسئله کلنگی کردن فرهنگ و ادب در جریان است. دکتر فیاض خدابیامرز با دلسوزی ویژهای به این موضوع توجه کرده است. اگر قرار است دشمن را شاد کنیم، تئوریسین صهیونیست و اسرائیل را شاد کنیم، خوب داریم پیش میرویم. عیب ندارد، بچههای ما دارند بیگانه میشوند با بوستان و گلستان و تمام متونی که انسانیت و رفتار درست را یاد میدهند.
هنر، که ادبیات گل سرسبد آن است، برآورده کننده نیازهای عاطفی ماست. سعدی و حافظ و فردوسی به این درد میخورند. بی ذوقی، کج سلیقگی، بی فهمی، اینها نتیجه توجه نکردن به جنبههای عاطفی و غیر مادی است. ادبیات ما فقط برآورده کننده نیازهای عاطفی نیستند، بلکه جنبه عقلی را هم با فلسفه و حکمت آموزش میدهد. ادبیات ما استثنایی است و حتی ادبیات عرب این طور نیست. ادبیات ما دو وظیفه را به دوش میکشد، یعنی هم نیازهای جنبه عاطفی و هم جنبه عقلی را برآورده میکند.
آدمی که سه جنبه نیازش رفع شود میشود آدم حسابی، آدم معتدل، آدمی که میتواند تصمیم متناسب بگیرد. ما در موقعیتی بسیار خطرناک قرار گرفته ایم و وظیفه داریم جلوی کلنگی شدن فرهنگ و ادب را بگیریم. خودمان به کودکانمان یاد بدهیم. در روز چند دقیقه وقت بگذاریم و آنها را با شعر و ادبیات آشنا کنیم.
دکتر رسول جعفریان، استاد تاریخ دانشگاه تهران
آنچه به کار من مربوط است، کتاب «تاریخ اسلام» مرحوم فیاض است. در واقع ایشان کتابهای کمی دارد و «تاریخ اسلام» از کتابهای پرفایده و شناخته شده ایشان است. دانشکده الهیات تحقیقاتش در حوزه تاریخ اسلام نسبتا خوب است. قدم اول این کار را هم مرحوم فیاض برداشته است، قدم دوم کار مرحوم آیتی است و قدم سوم کار مرحوم شریعتی که آن هم درسهای اسلام شناسی دانشگاه مشهدش است که سال ۱۳۴۷ چاپ شد. البته شریعتی متفاوت با این دو نفر بود.
فیاض هم سید بود، هم به صورت موروثی در آستان قدس صاحب منسب بود و علائق طلبگی اش را هم داشت (البته نمیدانم در ادامه زندگی اش چه تغییری کرده است)، اما در کتاب «تاریخ اسلام» او یک آدم مشتاق اسلام است. متن آخوندی و حوزوی ننوشته، متنی نوشته که مخاطبش دانشجو است. دلش میخواسته تصویری از تاریخ اسلام و ایران بدهد و خیلی از این جهت گزینش خوبی میکند. نثرش گویاست و یک جمله اضافی در آن نمیبینید. یعنی دقیقا دارد متن تاریخی شسته رُفته در سطح اطلاعات زمان خودش مینوشته است. البته در این کتاب وارد نقادی هم نمیشود.
امیرحسین ساکت، نویسنده، مترجم و پژوهشگر
هنگامی که دوران سربازی ام را در مشهد میگذراندم، افتخار این را داشتم که در انجمن ادبی فرخ، آقای فیاض را زیارت کنم. خاطرهای را دکتر شریعتی از ایشان نقل میکرد و میگفت خیلی کم صحبت بوده و در جلسهها و نشستهای ادبی اگر کسی اشتباه یا نادرست چیزی میگفت، ایشان هیچ چیزی نمیگفت مگر اینکه از ایشان میپرسیدند.
با صحبتی که با دکتر شریعتی داشتم، ایشان خاطرهای از آقای فیاض تعریف کرد. میگفت خانه آقای فیاض پشت باغ ملی مشهد بود. روزهای جمعه میرفتم در خانه ایشان که ببینمشان تا از ایشان استفاده علمی کنم. همین طور که از وسط باغ ملی عبور میکردیم، وسط باغ بساط شطرنج پهن بود و او یک ساعت میایستاد و به این بازی نگاه میکرد و بعد میگفت: «آقا عجب خوب بازی کردید.» این تنها حرفی بود که ایشان میزد. ما حتی چیزی میپرسیدیم، پاسخ نمیگفت. فیاض بسیار هم ساده زیست بود. اگر نمیشناختیدش نمیتوانستید بفهمید که او دکتر فیاض است.
کتاب «شعر پارسی و تمدن اسلامی در ایران» که خود ایشان به من داد و لطف کرد و اجازه داد که ترجمه اش کنم، مجموعه ۱۰ سخنرانی دکتر فیاض است در دانشگاه فاروق اول مصر که بعد از انقلاب این کشور شده دانشگاه قاهره. او سال ۱۳۲۷ به مصر میرود و این سخنرانیها را به صورت عربی انجام میدهد که در همان کشور منتشر شد. این کتاب دو بخش است، بخش اول سخنرانیهای ادبی است و بخش دیگر درباره فرهنگ و تمدن اسلام.
نخستین سخنرانی این کتاب با عنوان «آغاز شعر فارسی» در حالی در شهریور سال ۱۳۵۰ در مجله «وحید» منتشر شد که چند روز از فوت ایشان گذشته بود. بقیه اش هم به صورت کامل سال ۱۳۵۶ در یک کتاب چاپ شد.
توانایی مرحوم فیاض در دانستن چند زبان باعث شده بود که او از دیگر پژوهندگان در همان زمان ممتاز و برتر باشد. با اینکه آثار فرنگیها را مطالعه کرده بود، هیچ گاه مجذوب آنها نشد و اصالت شرقی و اسلامی و ایرانی خودش را نگه داشت.
دکتر بهرام پروین گنابادی، پژوهشگر، نویسنده و منتقد ادبی
سال ۱۳۱۱-۱۳۱۲ علی اکبر فیاض میشود مدیر دبیرستان شاه رضا. این زمانی است که هنوز دانشگاه تهران تأسیس نشده است. دبیرستان شاه رضای مشهد پهلو میزد به دبیرستان البرز در تهران و بعدها به دبیرستان حکیم نظامی قم که در واقع اینها زیر سایه دبیرستان شاه رضا بودند. در دبیرستان شاه رضا در آن سالها برنامههای کوهنوردی، شنا و شیرجه و حتی مناظره و فن بیان داشتند. الان در کدام دبیرستان ما این چیزها را یاد میدهند؟ کسی نقل میکرد که فلان معلم ما در آن زمان افکار نو داشت و ما را وادار میکرد هدایت، تالستوی و دیگران را بخوانیم.
به این سؤال که در سال ۱۳۱۷ در امتحان آمده توجه کنید: «می دانیم که نثر سفرنامه ناصرخسرو نثر ساده یا مرسل است، داستانهای هدایت هم نثرشان مرسل است. این دو را با هم مقایسه کنید.» شما اگر این را الان به یک دانشجوی دکتری بدهید آیا جواب درستی به شما میدهد که آن زمان دانش آموز سال پنجم ادبی به آن جواب میداد؟
حرف من این است که اگر دبیرستان شاه رضا پهلو میزد به دبیرستان البرز، اگر آن درسها و برنامهها را داشت، اگر آن طور معلمهای روشنی داشت، جز این است که زیر سایه علی اکبر فیاض بوده اند؟ بالاخره او مدیر آن دبیرستان بوده است دیگر. با اینکه خودش تحصیلات قدیم داشت و درس حوزه خوانده بود اگر سخت گیری میکرد که همچین چیزی اتفاق نمیافتاد. موفقیتهای آن دبیرستان جز به مدیریت فیاض بوده است؟
نکته دیگری که میخواستم به آن اشاره کنم، فعالیت سیاسی فیاض است. از بین شاگردان ادیب نیشابوری پنج نفر وارد کار سیاسی و نماینده مجلس میشوند. دکتر فیاض دو دوره نماینده مجلس میشود. در نامهای به دکتر غنی (که سالها با او همکاری و تاریخ بیهقی را با هم تصحیح کرده بودند) مینویسد که من خیلی دوست دارم بیایم امریکا و شما را ببینم، اما یکی وضع مزاجی ام خوب نیست و یکی اینکه پولی ندارم.
آدمی که دو دوره نماینده مجلس و رئیس دبیرستان شاه رضای مشهد بوده، مصر رفته درس داده، و این همه سمت داشته میگوید بلیت هواپیما برایم گران است. تمام شاگردان ادیب که رفتند مجلس، وقتی آمدند بیرون نه تنها بر ثروتشان افزوده نشد که چیزی هم از آن کم شد. شما جای دیگری سراغ دارید که پنج شاگرد برجسته ادیبی بروند کار سیاسی بکنند و برای موکلانشان از جیبشان هم خرج بکنند و آخرش هم چیزی نداشته باشند؟ آنها آزاده پرورده شده بودند.