سرخط خبرها

منصور ضابطیان: زیاد سفر رفتن به من آموخت که آدم‌ها را با هر نوع سلیقه و گرایشی بپذیرم

  • کد خبر: ۲۱۶۱۷۷
  • ۱۹ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۹:۱۷
منصور ضابطیان: زیاد سفر رفتن به من آموخت که آدم‌ها را با هر نوع سلیقه و گرایشی بپذیرم
جشن امضای کتاب «دو دستی» درباره سفر به ژاپن اثر منصور ضابطیان در شهر کتاب مشهد برگزار شد.

به گزارش شهرآرانیوز، منصور ضابطیان متولد ۷ آذرماه ۱۳۴۹ در تهران است. او نویسنده، روزنامه‌نگار، مجری رادیو و تلویزیون، تهیه‌کننده و کارگردان و همچنین پادکست‌ساز است. سال‌ها بعد او فعالیت حرفه‌ای خود را با روزنامه‌نگاری آغاز کرد و با نوشتن گزارش‌ها و مصاحبه‌ها برای مجلات و روزنامه‌هایی همچون چلچراغ و حیات نو کم‌کم نام خود را برای مخاطبان آشنا و آشناتر کرد. او که از کودکی علاقه زیادی به حرفه اجرا داشت و عمده بازی کودکی‌اش این بود که مانند یک مجری تلویزیون برای دوستش برنامه اجرا کند در سال ۱۳۷۸ به تلویزیون پیوست و در برنامه‌هایی همچون سبد، مردم ایران سلام، جغرافیای فریاد، فرش واژه، نقره و صدبرگ حضور داشت. رادیو هفت را می‌توان از مشهورترین کارهای منصور ضابطیان دانست. او در سال‌هایی که در تلویزیون به‌عنوان مجری حضور داشت به‌خوبی توانست نظر مثبت مخاطبان را به دلیل سبک اجرای خاص خود که به دور از قواعد اجرای کلاسیک در تلویزیون بود جلب کند. ضابطیان با آرامش و صلح‌طلبی مختص به خودش توانست یک نگاه نو ادبیاتی داشته باشد که به دل مخاطب بنشیند و جذابیت کافی را برای مخاطب ایجاد کند تا از آن قالب‌های کلاسیکی که همیشه با آن سروکار داشته کمی دور شود. منصور ضابطیان در این‌باره می‌گوید که در کارهایش تلاش خود را کرده که آرامش و صلح‌جویی درون خود را به مخاطب منتقل کند و در کارهایش همان انسانی را به مردم نمایش دهد که در زندگی روزمره خود هست.

منصور ضابطیان: زیاد سفر رفتن به من آموخت که آدم‌ها را با هر نوع سلیقه و گرایشی بپذیرم

نگاه منصور ضابطیان به مسائل اجتماعی و مشکلات از جمله تفاوت‌های او با دیگران است. او معتقد است که نگاه تلخ نمی‌تواند مشکلات را حل کند و مشکل تنها در زمانی حل می‌شود که بتوان منطق جامعه را با آن درگیر کرد و تزریق ناامیدی و یادآوری مشکلات تنها انگیزه مخاطبان برای ادامه زندگی را از بین می‌برد و گاهی بهتر است به مخاطب رویای بهتری برای زندگی داد و این باعث آرامش در مخاطبان می‌شود، به‌طور مثال منصور ضابطیان درباره سینمای هند که مدام مورد نقد قشر سینمایی قرار می‌گیرد، معتقد است که این نوع نقد را بی‌رحمانه می‌توان تلقی کرد و در هند آدم‌های فقیری هستند که زندگی بسیار سختی دارند و شاید همان چند ساعت که در سینما به تخیل می‌گذرانند برایشان نقطه لذت‌بخش زندگی است و این نوع سینما نیاز آن ملت است تا بتوانند چندین ساعت را رها از مشکلات در تخیل بگذرانند و انگیزه پیدا کنند برای ادامه زندگی.

از جمله تمایز و نقطه قوت منصور ضابطیان همواره دایره واژگان وسیع او و توجه او به کلمات است، او معتقد است که می‌توان با انتخاب درست کلمات و در نظر گرفتن تأثیر عمیق آن‌ها نوع بهتری از ارتباط را ایجاد کرد و بدون آنکه از بالا و پایین بردن میزان صدا استفاده کند، به‌راحتی تمامی احساسات را با تأثیری کافی منتقل کرد. خودش می‌گوید که این ایده تمرکز بر کلمات و تأثیر آن‌ها را از زمانی که روزنامه‌نگاری می‌کرده در سر داشته است. او با وام گرفتن از همین نوع نگاه بود که برنامه‌ای کلمه‌محور به نام رادیو هفت را با همکاری محمد صوفی (تهیه‌کننده سینما و تلویزیون) ساخت.

در رادیو هفت منصور ضابطیان تلاش کرد تا با محوریت ایجاد لحظاتی آرامش‌بخش برنامه‌ای شامل پخش موسیقی، قصه‌خوانی، حافظ‌خوانی و گفت‌وگو داشته باشد. از جمله نکات جذاب رادیو هفت آن بود که هر شب یک مجری جدید وظیفه اجرای برنامه را بر عهده داشت.

ضابطیان علاوه بر برنامه‌سازی و کار اجرا و روزنامه‌نگاری در نویسندگی نیز فعال بوده و آثار مختلفی را به چاپ رسانده است. از آنجایی‌ که از جمله علایق او سفر است، به کشورهای مختلفی در جهان سفر کرده است. او در کتاب مارک و پلو سفر خود به کشورهای فرانسه، اسپانیا، لبنان، هندوستان، ایتالیا، اتریش، ارمنستان، کره جنوبی و آمریکا را شرح داده است. منصور ضابطیان درباره سفرنامه مارک و پلو می‌گوید تلاش کرده تا تابوی غیرممکن بودن سفر را در ذهن خواننده ایرانی بشکند.

اثر دیگر منصور ضابطیان که به‌نوعی می‌توان آن را ادامه اثر قبل او (مارک و پلو) معرفی کرد مارک دو پلو نام دارد که سفرنامه کشورهای دیگری مانند هلند، آلمان، پرتغال، یونان، عراق و کنیاست. او آثار دیگری همچون برگ اضافی که مجموع خاطرات وی از سفرهایش است و سباستین درباره سفر او به کوبا و چای نعنا درباره سفر به مراکش و همین‌طور موآ، سفرنامه ویتنام، و بی زمستان را در کارنامه خود دارد.

در طی سال‌ها فعالیت، منصور ضابطیان جوایز مختلفی را نیز دریافت کرده است مانند جایزه بهترین گفت‌وگوی سال و جایزه قلم بلورین برای برترین گزارش سال که از جشنواره مطبوعات دریافت کرده است. حال او به مشهد سفر کرده تا با مردم مشهد از حال و هوا و تجربیات کتاب دو دستی بگوید.

این کتاب، درباره سفر ضابطیان به ژاپن است.

منصور ضابطیان: زیاد سفر رفتن به من آموخت که آدم‌ها را با هر نوع سلیقه و گرایشی بپذیرم

در نشستی صمیمانه مردم سوالاتی از او پرسیدند که باهم می‌خوانیم:

اخیرا شما به قطر سفر کردید، آیا موضوع کتاب بعدی شما نوشتن درباره کشور قطر است؟

خیر، اساسا به هرجایی که سفر می‌کنم مبنی بر آن نیست که می‌خواهم آن را کتاب کنم. کشور قطر ۲میلیون و ۶۰۰ هزار نفر جمعیت دارد که تنها ۳۳۰ هزار نفر شناسنامه قطری دارند و بقیه اهل هند، عراق، بنگلادش، پاکستان و ... هستند. مساحت این کشور به اندازه شهر قم است و اصلا بستری برای مستندنگاری و سفرنامه نوشتن در آن کشور وجود ندارد.

اگر بخواهید کشوری را برای سفر رفتن پیشنهاد دهید، آن کشور کدام است؟

من باید از شما ده سوال بپرسم، علاقه‌مندی‌هایتان را متوجه شوم و طبق آن سفر به کشوری را به شما پیشنهاد دهم. من اولین سفرم را با ترکیه آغاز کردم. در آن زمان با توجه به بودجه موجود و اینکه من دانشجو بودم ترکیه را انتخاب کردم که از لحاظ مسافت، فرهنگ، دین و... به کشور خودم نزدیک باشد و استانبول انتخاب خوبی بود و اگر کسی شرایط آن موقع من را داشت، پیشنهادم استانبول است.

بهترین و بدترین خاطره‌ای که احساسات شما را برانگیخته و زندگی شما را تحت تاثیر قرار داده چه بوده است؟

همیشه بهترین‌ها و بدترین‌ها نسبی هستند. همیشه چیزی که ته ذهنم را عصبانی می‌کند که در کتابم نیز آن را آوردم این است که صبحی من بیدار شدم بروم کنار رودخانه قدم بزنم، پیرمردی را دیدم که همان‌طور که داشت قدم می‌زد زیر لب آهنگ الهه ناز بنان را می‌خواند که من خیلی ناراحت شدم و او را در آن موقعیت دیدم. اما اگر بخواهم از خاطرات خوبم بگوییم بسیار زیاد هستند و نمی‌توانم بینشان انتخاب کنم. من اساسا یاد گرفتم با موقعیت‌های کوچک زندگی‌ام حال کنم و موقعیت خوب بسازم.

ما مرتب در حال قضاوت دیگران هستیم و این موضوع عادت بد فرهنگی ماست. آدم‌هایی که زیاد سفر می‌روند راحت‌تر آدم‌ها را درک می‌کنند و می‌پذیرند. زیاد سفر رفتن به من این را آموخت که آدم‌ها را با هر نوع سلیقه و گرایشی که هستند بپذیرم.

درباره غم غربت برایمان بگویید؟

چون من سفر می‌روم که برگردم چنان غم غربت را حس نمی‌کنم. من در پاریس با زنده‌یاد ایرج پزشک‌زاد مصاحبه کردم و گفتم بالاخره شما کی می‌خواهید چمدان‌هایتان را ببندید و بازگردید؟ نگاهی به من انداخت و گفت بچه جان فکر کردی ما چمدان‌هایمان را باز کردیم؟ کسی که مهاجرت می‌کند همیشه چمدان‌هایشان بسته است و من سفر که می‌کنم چمدان‌هایم باز است چون می‌خواهم بازگردم. اما گاهی اوقات که در کافه‌ای می‌نشینم که دو دوست دارند با هم قهوه می‌خورند من هم در آن لحظه دوست دارم کسی از دوستانم باشد. ممکن است که مدت‌ها یکدیگر را نبینیم اما پشتمان به‌ هم گرم است.

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->