مریم محبی | شهرآرانیوز؛ درگذشته نه چندان دور با عنوان «علم کتابداری و اطلاع رسانی» شناخته میشد. عنوانی که در دنیای امروز به «علم اطلاعات و دانش شناسی» تغییر نام داده است؛ نامی که به نظر به خوبی میتواند گستردگی و عظمت این رشته و این حرفه را به رخ بکشد، اما چنان فعالیتهای دیگری که خط و ربط پررنگی به فرهنگ و دنیای فرهنگی پیدا میکنند، روی خوش ندیده و مهجور و مغفول مانده است. به هر صورت، نمیتوان خط بطلانی بر اهمیت، ارزش و جایگاه آن کشید.
حرفهای که تسلط میطلبد و اشراف بر دامنه وسیعی از دانشها و به روز بودنی هم پای سرعت زندگی امروز که لحظه به لحظه اطلاعات روی اطلاعات میآید و یک کتابدار خبره باید مدام خودش را در مواجهه با این اطلاعات و تحولات قرار بدهد. ما در شماره امروز صفحه فرهنگ و ادبیات، به سراغ یکی از کتابداران باسابقه شهرمان در دانشگاه فردوسی رفتیم و با او درباره این حرفه و ویژگی هایش حرف زدیم.
آزاده جاویدی، اکنون یک بازنشسته شصت ساله است و کارشناس کتابداری و کارشناسی ارشد علوم تربیتی. حرفهای که به قول خودش از زمان تحصیل در مدرسه به آن علاقهمند بوده و در همان فضا، کار به عنوان کتابدار را آغاز کرده و در ادامه، این مسیر را به صورت حرفهای پیموده است و ۳۲ سال در مرکز اطلاع رسانی و کتابخانه مرکزی دانشگاه فردوسی مشهد مشغول به فعالیت شده است. مطلبی که در ادامه میخوانید صحبتهای این کتابدار قدیمی است با ما.
جاویدی معتقد است رشته کتابداری مثل هر رشته دیگر، یک تعریف دارد که ظاهر قضیه را شکل میدهد، اما پس از ورود به بازار کار و فعالیت به عنوان یک کتابدار، به شدت بسط پیدا میکند و گسترده میشود: «درواقع در وادی تئوری یک چیز است و در محدوده عمل، ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد!
کتابداران دانش بشریت را مدیریت میکنند و برای اینکه به خوبی از عهده کار خود بربیایند باید بر حیطههای موضوعی مختلف تسلط داشته باشند و در کنار این تسلط، باید همیشه در تلاش باشند تا خود را به روز نگاه دارند.» او میگوید به دلیل همین گستردگی، این رشته را به لحاظ موضوعی تقسیم بندی کردند و به عنوان مثال کتابدار پزشکی یا کتابدار عمومی یا کتابدار علوم اجتماعی در زیرشاخههای این رشته قرار گرفت: «دانشگاه تهران در برههای از زمان کتابدار پزشکی تربیت میکرد و اصلا متقاضیانش را از رشته علوم تجربی میگرفت.
وضعیت امروز، اما تغییر کرده است و این موضوع در آموزشهای دانشگاهی امروز رایج نیست. در دانشگاه فردوسی نیز هیچ وقت به این صورت نبوده است. به هر حال، این افراد باید جذب بازار کار میشدند و به صورت تخصصی در کتابخانههای ما که خیلی هم گسترش ندارد مشغول به کار میشدند. باید میرفتند در کدام کتابخانهها کار میکردند؟ کتابداری ما نسبت به کتابداری در سطح جهان به شدت محدود است.»
او صحبت هایش را این گونه پیش میبرد: «برای شخص خود من کتابداری یک تشخص است. این حرفه برای افرادی جذاب است که به کسب دانش علاقهمند هستند و هر دانشی که در جهان است به عنوان یک سؤال برایش مطرح است. در کتابداری تغییر و تحولات بسیار است و با سرعت بالا اتفاق میافتد.
از زمانی که من وارد این حرفه شدم تا کنون که فقط چندین و چند ژانر و نویسنده مطرح شده است. سبک نویسندگی مثل مینیمال نویسی یا داستانهای کوتاه چند کلمهای که اصلا وجود نداشته است. هر دانشی که گسترش پیدا میکند یک سرش به کتابها و کتابداری برمی گردد. کتابدار باید به همه این کلیات و جزئیات اشراف داشته باشد تا بتواند آن را مدیریت کند. دنیای بی حد و حصری است و کسی نمیتواند ادعا کند که عناوین رده بندی همه کتب را میداند.»
جاویدی در ادامه صحبت هایش درباره بازار کار این رشته نیز صحبت میکند و میگوید: «بازار کار در این رشته وضعیت خوبی ندارد. کارهای فرهنگی وضعیت خوبی ندارند. شما ببینید هنوز دانشگاهی که یک نهاد علمی، فرهنگی و کاملا تخصصی محسوب میشود، رؤسای کتابخانه خودش را از استادان این رشته انتخاب نمیکند. این در حالی است که افرادی هستند با درجات علمی بالا که در همین حوزه مدرک هم دارند.
به نظر میرسد فعلا فقط باید مدارا کرد و در انتظار رشد آن بود. اکنون متأسفانه به دلیل اینکه پشتوانه فرهنگی، آموزشی و دانشگاهی خوبی وجود ندارد و به تبع آن وضعیت خوبی حاکم نیست، موضوع هایی، چون حقوق و مزایای مطلوب نیز منتفی است. به واسطه اینکه دارند یک کار آموزشی را پیش میبرند، حالا مزایا هم که نخواهیم بگوییم، لااقل باید تعطیلی مشابه با اعضای هیئت علمی داشته باشند.»
اما علت این مهجوریت را باید در کجا جست وجو کرد؟ آیا این اتفاق ادامه همان داستان مظلومیت کتاب و کتاب خواندن و مطالعه است؟ آزاده جاویدی معتقد است کتاب خواندن یا تشویق به مطالعه، امری نیست که ما بگوییم میخواهیم آن را پیش ببریم و مردم به صورت مستقیم نیاز به آن را احساس کنند. او میگوید درباره دانش کسی سؤالی برایش ایجاد نمیشود که به دنبال پاسخش باشد.
«رسالتی را که کتابخانههای بزرگ جهان بر دوش خود احساس میکنند، برای کتابخانههای عمومی و دانشگاهی ما مطرح نیست. وضعیت کتابخانههای عمومی در سطح جهان بسیار پیشرفتهتر از کتابخانههای دانشگاهی ماست.» این بخش دیگری از صحبتهای این کتابدار باسابقه است و در ادامه نیز به ما میگوید:
«همان سیستم تهیه کتاب که بر اساس درخواست دانشجو انجام میشود، در کتابخانههای خارج از کشور برقرار است، اما به همه زبان ها. یعنی وقتی شما وارد یک کتابخانه میشوید و مثلا یک دیوان حافظ میخواهید و آن را پیدا نمیکنید، میتوانید بلافاصله همان جا برای تهیه و خرید آن درخواست بدهید تا برای شما خریداری کنند. درباره اقلام فرهنگی دیگر، چون فیلم و اسلاید و ... نیز چنین است.
مدتی پیش به مرکز رایانه دانشگاه پیشنهاد دادم تا به عنوان یک عامل مشوق سهمیهای را برای استفاده از اینترنت برای دانشجویان در نظر بگیرد که البته محقق نشد. جز این در موضوعهای دیگری، چون وجود وسایل نقلیه مناسب و در زمان مناسب، برای حمل ونقل دانشجوها به کتابخانه نیز واقعا اهمال شده است. راهکارهای جذب به کتابخانه وجود دارد و زیاد هم هست، اما اتفاقی نمیافتد.»
وضعیت کتابخانه مرکزی دانشگاه فردوسی چگونه است؟ صحبت هایمان به اینجا که میرسد جاویدی میگوید: «اصلا دوست ندارم وارد قضایای کتابخانه مرکزی شوم. شانزده واحد کتابخانهای را به هم ریختند و آوردند در یک محل و منابع را همه یکجا گذاشتند. معلوم است که جا نمیشود!
سالن مطالعه ندارد. صندلی مطالعه کننده نیست. دورتادور حاشیه قسمت بالا شاید سی، چهل نفر جا شوند. میزهای تک نفره گذاشته اند. این جور نیست که چیزی نباشد. هست، اما در حد خیلی پایین و بی ارزش. مدام محدودتر میشود و مدام تعداد مراجعه کننده کم میشود. علاوه بر این، اداره چاپ و نشر دانشگاه با کتابخانه مرکزی ادغام شده است که این اتفاق، ضررهای خودش را دارد، محدودیتهایی را به وجود میآورد و ممکن است بودجه بندیها را به هم بریزد.»
آزاده جاویدی با اینکه اکنون بازنشسته شده است، اما به گفته خودش همچنان سروکارش با کتاب است و ادبیات. او مدرس دورههای جلسههای ادبیات عرفانی در دانشگاه فردوسی نیز هست و معتقد است بسیاری از مردم ما ادبیات عرفانی را با ادبیات دینی اشتباه میگیرند.
ذیل صحبت هایمان گریزی هم به این برنامه میزنیم و لب کلام او البته یک گلایه است که به نظر گلایه آشنای این دوره و زمانه است: «نسل جدید اصلا حاضر نیست بیاید سر این جلسهها بنشیند. آنها فقط اهل پیامک دادن هستند و چت در شبکههای اجتماعی. ادبیات خاص خودشان را دارند و به هیچ وجه حاضر نیستند بدانند داخل کتابهای به این عریض و طویلی چه نوشته شده است. برخی رمانها کمی برایشان جذاب است و جز این فقط سروکارشان با کتابهای درسی است. در قالب دیگری فکر نمیکنم کتابخانهها برایشان جذابیتی داشته باشد. جورش را هم داریم میکشیم البته.»
او در بخش دیگری از صحبت هایش منحصرا درباره کتابخانههای عمومی میگوید: «وظایف زیادی بر دوش کتابخانههای عمومی قرار دارد. به عنوان مثال، فراهم کردن ایستگاههای محلی ارائه کتاب یکی از این وظایف است. یا به عنوان نمونهای دیگر باید این توانایی را داشته باشد که بتواند افراد مختلف با موقعیتها و سلایق متفاوت را به کتابخانهها جذب کند.»
جاویدی در انتهای صحبت هایش به این نکته نیز اشاره میکند که گروههای جامعه، چون کم سوادها، اقلیتهای زبانی، عقیدتی، خانه دارها و ... باید در نظر گرفته شوند و کتابها و منابع اطلاعاتی موردنیازشان فراهم شود و حتی باید تحت تعلیم و آموزش قرار بگیرند: