صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

این خانم معلم کودکان بازمانده از تحصیل را نجات می‌دهد

  • کد خبر: ۲۲۵۵۶۹
  • ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۲:۲۷
«سمیه نعمتی» اهل ساوه با هجده سال سابقه تدریس، چند سالی است مشغول فعالیت‌های جهادی شده و حالا در «مجمع محبت» کودکان بازمانده از تحصیل را شناسایی می‌کند تا با کمک نیکوکاران آنها را نجات دهد.

به گزارش شهرآرانیوز، از سال ۸۶ در کلاس‌های درس با بچه‌ها سر و کله می‌زند. روز‌های اول در مدارس غیردولتی بوده و سال ۹۰ بعد از آزمون استخدامی کار رسمی خودش رو شروع می‌کند. بعد از قبولی به روستا‌ها می‌رود تا دوره طرح خود در مناطق محروم تدریس کند. می‌گوید: «این روز‌ها معلم‌ها انتظار دارند بعد از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه بلافاصله در مدارس شهری ساماندهی شوند؛ اما آن موقع این امکان فراهم نبود. با همکاران با یک مینی‌بوس قدیمی به مناطق کوهستانی و صعب‌العبور به اسم نوبران می‌رفتیم. یادم می‌آید آن قدر سرد بود که باید با خودمان پتو می‌بردیم. همه همکارانم آنجا برای بچه‌های روستا خیلی زحمت کشیدند.»

بعد یاد معلم‌های خودش می‌افتد: «آن سال‌ها در ساوه خیلی برف می‌آمد. معلم‌هایی که آن روز‌ها در آن شرایط سخت به ما درس می‌دادند عشق به این کار را در وجود ما کاشتند.». «سمیه نعمتی» ساکن ساوه است و بهترین خاطراتش به همان دوران تدریس در روستا‌های محروم برمی‌گردد.

یک معلم با سابقه که در کنار تدریس، حالا چند سالی است فعالیت جهادی را هم دنبال می‌کند. می‌گوید علاقه‌اش به کار‌های جهادی و فعالیت‌های خیرخواهانه به آنچه در پدر و پدربزرگ و مادربزرگش دیده برمی‌گردد: «خانواده ما نسبت به اطرافیان بی‌تفاوت نبود و هر کاری از دستش برمی‌آمد انجام می‌داد.» سمیه هم از همان اوایل خدمت، گروهی با همکاران خود تشکیل داده بود و در هر سال تحصیلی دانش‌آموزانی که به زیارت امام رضا نرفته بودند را پیدا می‌کرد. بعد هم چند نفری پول روی هم می‌گذاشتند تا تعدادی از آنها را به همراه خانواده به مشهد بفرستند. اگر می‌دید کسی بین بچه‌ها رنگ و رویش پریده یا خبردار می‌شد یکی از دانش‌آموزهایش شرایط خوبی در خانه ندارد، سراغش می‌رفت و تا آنجا که می‌توانست کمکش می‌کرد.

تا اینکه سر و کله کرونا پیدا می‌شود و مشکلات مردم و دغدغه‌های این معلم اهل ساوه بیشتر. سال ۹۸ که آخرین سال تدریس برایش بود، کلاس‌های مدرسه را آنلاین برگزار می‌کرد و همانطور که از خانه به بچه‌ها آموزش می‌داد، بسته‌های معیشتی آماده می‌کرد تا برای توزیع بفرستد. کرونا بهانه‌ای شد که فعالیت جهادی‌اش جدی‌تر شود. وارد گروه‌های بزرگ‌تری می‌شود و حالا غیر از معلم بودن، روش دیگری برای محبت کردن پیدا کرده است.

وقتی کوچه هم دریغ شده بود

تفریح بچه‌های خانواده‌های کم‌بضاعت، فقط و فقط کوچه است. اما ویروس این را هم از خیلی‌هایشان گرفته بود. سمیه به پیشنهاد دخترش و همراه جمعی از فعالان جهادی یک پویش راه می‌اندازند به نام «لبخند عروسک‌ها». از خانواده‌هایی که اسباب‌بازی‌های کودکان خود را نیاز نداشتند، عروسک و ماشین و توپ‌ها را جمع می‌کردند، بسته‌بندی می‌کردند و بعد می‌بردند برای بچه‌هایی که دل‌خوشی کوچه را هم از دست داده بودند.

«خانه‌مان شده بود پایگاه ارسال عروسک‌ها؛ این پویش در فضای مجازی هم سر و صدا کرده بود و از کل کشور برای‌مان عروسک می‌فرستادند. عروسک‌ها را تعمیر می‌کردیم، می‌شستیم، ضدعفونی می‌کردیم و بعد برای خانواده‌هایی که شناسایی کرده بودیم می‌فرستادیم.»

تا اینکه از گروه‌های جهادی فعال در جنوب تهران با فعالان پویش لبخند عروسک‌ها تماس می‌گیرند: «به ما گفتند عروسک‌هایتان را بیاورید به یک منطقه در نزدیکی بندرعباس. جایی که محرومیت بیداد می‌کند.» بخشی از عروسک‌ها را با خود به «بشاگرد» می‌برند؛ آنجا به سمیه می‌گویند: «شما اولین گروهی بودید که برای بچه‌های ما اسباب‌بازی آوردید.»

این معلم که تشنه محبت کردن است می‌گوید: «برای بچه‌ها خوراکی برده بودیم. یک دختربچه آب‌نبات‌چوبی دستش بود. مادرش پرسید که این دارو است؟ گفتم نه، یک خوراکی شیرین است. این بچه‌ها که هیچ؛ حتی پدر و مادرهایشان هم آب‌نبات چوبی ندیده بودند.»

دو فرزند محبت

سمیه در فعالیت‌های جهادی برای منطقه بشاگرد عمیق و عمیق‌تر می‌شود: «در یک روستای خاص و صعب‌العبور از منطقه‌ای به نام گافر که در بشاگرد قرار دارد، شرایط باورکردنی نبود. این منطقه حتی سرویس بهداشتی هم نداشت. هرچند به لطف فعالان جهادی اوضاع منطقه بشاگرد بهتر شده، اما این منطقه هنوز با مشکلات زیادی روبرو بود.»

این معلم جهادی با دیدن شرایط «گافر» فعالیت خود را روی این منطقه متمرکز می‌کند. «کمک‌های مردمی را جمع‌آوری کردیم و تا این لحظه بیش از ده سرویس بهداشتی و حمام در گافر ساخته‌ایم.» به غیر از بشاگرد، در جنوب کرمان و خراسان جنوبی هم با گروه‌های جهادی همکاری کرده است. می‌گوید هرگز مجبور نشده بین تدریس و فعالیت جهادی، یکی را انتخاب کند و اگر بخواهد هم نمی‌تواند: «هم معلمی، هم کار جهادی برایم مثل فرزندانم هستند.»

اگر معلم نباشم

سال‌ها فعالیت حق‌التدریس داشته و با درآمد ناچیزی معلمی را ادامه داده است. درباره شرایط معلم‌های غیررسمی در مناطق محروم می‌گوید: «مشکلات معلمان غیر رسمی فقط مربوط به مناطق محروم نیست. معلم‌های غیررسمی بسیار زحمت می‌کشند حتی بنا بر آنچه خودم دیده‌ام گاهی خیلی بیشتر از معلم‌های رسمی. اما خیلی‌هایشان در شهر‌ها هستند و هزینه‌ها و مشکلات‌شان خیلی بیشتر از کسانی است که شاید در روستا و شهر‌های کوچک زندگی می‌کنند.»

خیلی‌ها را می‌شناسد و نام می‌برد که علیرغم چند سال سابقه تدریس و درآمد ناچیز، هنوز حق‌التدریس هستند، اما عشق به کلاس درس و بچه‌ها نمی‌گذارد این شغل را رها کنند. یک کلمه «عشق» را که می‌گوید چند بار درباره‌اش توضیح می‌دهد: «نمی‌خواهم بگویم عشق به تدریس کافی است؛ نمی‌خواهم بگویم معلم به حقوق نیازی ندارد؛ اینها حتماً درست نیست. اما از نظر من این شغلی است که که نمی‌شود با پول اندازه‌اش گرفت.»

یادآوری می‌کند که بالاخره تدریس هم یک شغل است و درآمد خودش را نیاز دارد؛ انگار به خودش تذکر می‌دهد که معلم هم مطالباتی دارد و باید به آنها رسیدگی شود؛ اما باز آنچه در هر خطش کلمه عشق از زبانش نمی‌افتد. «من کسی را می‌شناسم که ده دوازده سال است تدریس می‌کند، نمی‌دانم چرا آزمون را قبول نمی‌شود و درآمدش حسابی کم است. می‌گوئیم خرج رفت و آمدت در نمی‌آید، بیخیال معلمی شو! اما قبول نمی‌کند و می‌گوید اگر سر کلاس نروم و با بچه‌ها نباشم دیوانه می‌شوم! واقعیت این است که با حقوق ناچیز حق‌التدریسی نمی‌شود زندگی را چرخاند باید تا آخر عمر زیر قسط و قرض دست پا زد.» می‌گوید با رتبه‌بندی معلمان اوضاع کمی بهتر شده، اما معتقد است با توجه به شرایط اقتصادی معلم‌ها نسبت به سایر مشاغل باز هم در وضعیت نامساعدی هستند.

جمع بامحبت‌ها

دختری را شناسایی کرده که شرایط خانوادگی سختی دارد. مادرش زن تنهایی است که با چهار فرزندش از زنجان به ساوه آمده و در نانوایی کار می‌کند. خمیر ورز می‌داد و کار‌ها را برای پخت نان آماده می‌کند. این دختر به خاطر شرایط مادر باید از بقیه خواهر و بردار‌ها مراقبت کند و برای همین از تحصیل مانده، اما خیلی آرزو دارد درس بخواند. حالا دچار «کِبَر سنی» شده است و بر اساس قانون نمی‌تواند در شهر درس بخواند و باید برای ادامه تحصیل به روستا برود. نعمتی توضیح می‌دهد: «این قانون عجیبی است که به نظرم باید در آن بازنگری شود. این بچه، چون سیزده سالش تمام شده بود دیگر نمی‌تواند در مدارس شهری درس بخواند و باید به روستا برود. رفت و آمد برای خیلی از این بچه‌ها تقریباً غیرممکن است و ناخودآگاه از تحصیل می‌مانند. برای این مورد شرایط را مهیا کردیم که با ماشین به روستا برود و درسش را ادامه بدهد.»

نعمتی این روز‌ها خیریه‌ای در ساوه راه انداخته که در آن به صورت ماهانه برای حدود ۳۰۰ خانواده بسته‌های معیشتی می‌فرستند. او علاوه بر اینها، در مجمعی به عنوان «محبت» هم فعالیت می‌کند؛ مجمعی در تهران که روی شناسایی کودکان بازمانده از تحصیل تمرکز دارد. می‌گوید: «این مجمع هنوز در ساوه فعالیت خود را آغاز نکرده، اما ما به عنوان زیر مجموعه آن، برای شناسایی کودکان و نوجوانانی که در سن تحصیل هستند، اما بازمانده از آن، فعالیت می‌کنیم. تا کنون به بیش از ۲۰۰ کودک بازمانده از تحصیل رسیده‌ایم. برخی از آنها مشکل خانوادگی داشتند و برخی دیگر دچار معضلات اقتصادی بودند. تعدادی هم برای رفت و آمد به مدرسه با مانع مواجه بودند. از میان این تعداد تا این لحظه موفق شدیم حدود ۵۰ نفر را به تحصیل بازگردانیم.»

این مجمع علاوه بر این، در زمینه تهیه لباس، وسایل و ملزومات تحصیلی و حتی ارزاق هم به دانش‌آموزان شناسایی شده کمک می‌کند. حالا کم کم به یک بانک اطلاعاتی رسیده‌اند از کودکان نیازمند تحصیل و البته جمعی از معلمان که علاقمند شده‌اند که در فعالیت‌های جهادی مشارکت داشته باشند: «کار ما این شده که دانش‌آموزان بازمانده و نیازمند به تحصیل را به معلمان خیرخواه وصل می‌کردیم و شرایطی را مهیا می‌کردیم که بچه‌ها درس بخوانند.»

حمایت اقتصادی از معلمان، خشونت‌ها را کاهش می‌دهد

مهارت شغلی معلم‌ها در سال‌ها کنونی افزایش پیدا کرده و به نظرم توأم با این پیشرفت، خشونت‌ها بسیار کاهش پیدا کرده است.» او اعتقاد دارد معلم‌ها باید تا جای ممکن با زبان مهربانی و محبت با بچه‌ها ارتباط بگیرند و باعث عزت نفس آنها شوند و می‌گوید: «این زبان مهربانی است که می‌تواند جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را.»

نعمتی یادآوری می‌کند که وقتی از خشونت حرف می‌زنیم موضوع فقط خشونت جسمانی نیست و متأسفانه برخی از معلمان با خشونت روانی با دانش‌آموزان خود رفتار می‌کنند و با آزار کلامی روحیه آنها را مورد تهدید قرار می‌دهند. این معلم با تجربه باور دارد افزایش مهارت شغلی معلمان این آسیب را کاهش می‌دهد.

او می‌گوید شرایط مادی و اقتصادی معلمان ارتباط مستقیم با نحوه ارتباط‌گیری آنها با دانش‌آموزان دارد: «معلمی که جیب‌ش خالی باشد و دغدغه اجاره خانه و قسط و قرض داشت باشد حتماً حوصله شیطنت‌ها و فشار‌های روانی تدریس را ندارد. باید از معلم‌ها نهایت حمایت صورت بگیرد تا بتوانند بالاترین آستانه صبر خود را نشان دهند. البته باز هم می‌گویم عشق در تدریس حرف اول را می‌زند.»

منبع: مهر

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.