صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

هر بار که به سراغ مولانا برویم به نکات تازه‌ای برمی خوریم | بازنشر گفت وگویی با استاد محمدعلی موحد به بهانه زادروزش

  • کد خبر: ۲۳۰۲۶۹
  • ۰۶ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۷
استاد محمدعلی موحد، حقوق خوانده و کار‌های مهم و بزرگی در این باره کرده؛ مانند حضور در عرصه حقوقی ملی شدن صنعت نفت و دفاع از حق ایرانیان در دادگاه لاهه، اما سر در آستان ادبیات داشته و آثار و کار‌های مهمی منتشر کرده است.

به گزارش شهرآرانیوز، او سال‌های زیادی از عمرش را پای مطالعه و تصحیح آثار مولانا گذاشته است. چند روز پیش دوستداران او صد و یک سالگی اش را تبریک گفتند و با یادکرد از او شکرانه بودنش را به جا آوردند. به همین مناسبت گزیده‌ای از گفت وگوی او با روزنامه ایران که درباره سیر او در آثار مولاناست، بازنشر می‌کنیم.

زمان بسیاری صرف تصحیح و مطالعه آثار مولانا اعم از مثنوی، غزلیات و آثار منثور او کرده اید. شاید برای برخی از جوانان و حتی محققان این سؤال مطرح باشد که ظاهر الفاظ شاعر معناگرایی همچون مولانا چرا تا این حد باید مهم باشد؟ مولانا خود تصریح کرده که اهل صوت و حرف و لفظ نیست. اگر جوانی سؤال کند فایده این همه دقت ورزی‌های مصححان روی الفاظ مثنوی چیست شما چه پاسخی می‌دهید؟

با یکی-دو جمله نمی‌توان به این سؤال پاسخ داد؛ چراکه بحث گسترده‌ای است، محققی که خواهان تصحیح متنی است می‌خواهد حتی الامکان به متنی برسد که نزدیک‌تر به اصل باشد و غرض از اصل چیزی است که از قلم مؤلف صادر شده است. راه رسیدن به معانی باطنی مثنوی هم در وهله اول دسترسی به متن معتبر و قابل اعتماد و موثق است.

شاید برای برخی مهم نباشد حافظ یا فردوسی دقیقا چه گفته اند، اما برای اهل ادبیات این مسائل اهمیت بسیاری دارد. تصحیح فعلی مثنوی، متنی تثبیت شده است که به گمانم با اعتماد و اطمینان بیشتری بتوان آن را خواند. شاید برای بسیاری فرق میان کلمات و حرف‌ها اصلا مهم نباشد، این افراد مسلم است که هیچ گاه هم به سراغ پاورقی‌های درج شده در کتاب نخواهند رفت، اما برای اهل آن مهم است.

مصححان بزرگ زمانی دست به تصحیح متون کهن می‌زنند که در انجام آن ضرورتی حس کنند، برخی با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی کشور و برخی دیگر هم با توجه به سیر و سلوک درونی خودشان. تصحیح مثنوی از سوی شما را می‌توان محصول کدام یک از این‌ها دانست؟

اینکه من به چه انگیزه‌ای دست به تصحیح مثنوی زدم چندان مهم نیست. عرض کردم مسئله اختصاص به مثنوی ندارد. اهل فن به سراغ هر متن کهنی که می‌روند تلاش می‌کنند تا به نزدیک‌ترین و دقیق‌ترین متن از آن دست پیدا کنند. مثلا درباره شاهنامه تمام هم و غمشان این است به سراغ نسخه‌ای بروند که بر اساس معیار‌های علمی به متن اصلی نزدیک‌تر باشد، اما چرا شاهنامه مهم است؟ 

عده‌ای از بُعد ایرانیت و ملیت به سراغ شاهنامه می‌روند و برخی به لحاظ علاقه به زبان فارسی و جنبه‌های ادبی، برخی دیگر از منظر حماسه سرایی و قدرت فردوسی در سخنوری به شاهنامه می‌نگرند.

 درباب مثنوی هم همین گونه است، هر کسی از دریچه علایق خاص خود به سراغش می‌رود. شما شاید از منظر عرفان به بررسی مثنوی بپردازید و فردی دیگر از منظر صنایع ادبی آن را بخواند. اگر در جمع شاعران فارسی زبان چند قله شاخص داشته باشیم بی شک یکی از آن‌ها مولاناست، سروده‌های او نه تنها از منظر شاعرانگی بلکه از بعد عرفانی هم بی نظیر است. بیراه نیست اگر بگوییم اوج عرفان ایرانی در مثنوی است. هرچند که به شاعرانگی مولانا توجه کمتری شده و ما تازه در حال کشف آن هستیم، شگرد قصه گویی اش هم جای بحث بسیاری دارد.

همین که می‌بینیم طی سال‌های اخیر پایان نامه‌های متعددی در مقاطع مختلف دانشگاهی درباره مولانا و آثار او نوشته شده گویای نکات تازه‌ای است که جوانان در مولانا و آفرینش‌های ادبی او یافته اند. مولانا، با تنها ۲۵ هزار و ۶۰۰ بیت در مثنوی اش شناخته نمی‌شود. از مثنوی که بگذریم نزدیک به چهل هزار بیت هم غزلیات از او باقی مانده که اغلب این‌ها محصول نیمه دوم زندگی او است.

یعنی محصول ملاقاتی که میان مولانا و شمس رخ داد. مولانای قبل از دیدار با شمس چقدر متفاوت از مولانایی است که امروز می‌شناسیم؟

مولانا تا قبل از دیدار با شمس تبریزی چندان اهل شعر و شاعری نبوده و تفاوت بسیاری با مولانای بعد از این دیدار دارد. مولانا زمانی به دیدار با شمس نائل می‌آید که در آستانه چهل سالگی بوده است، مولانا متولد سال ۶۰۴ است، دیدار او با شمس سال ۶۴۲ اتفاق می‌افتد و او تا سال ۶۷۲ هم زنده است؛ بنابراین می‌بینیم که نیمه کمتر زندگی اش بعد از این دیدار سپری شده، خیلی عجیب است، شمس با مولانا چه کرده که او دست به خلق آثار مهمی همچون مثنوی، دیوان کبیر و فیه ما فیه می‌زند. مولانا آن قدر شاعر و عارف بزرگ و پیچیده‌ای است که هرچقدر به سراغ او و آثارش برویم باز هم به نکات تازه‌ای برمی خوریم.

رجوع به آثار مولانا چه یافته و منفعت و نتیجه‌ای برای انسان امروز دارد؟ در سه دهه اخیر در قالب پایان نامه مقاطع مختلف دانشگاهی چه در داخل و چه در خارج از کشور، توجه بسیاری به مثنوی و دیگر آثار مولانا شده است. تصور می‌کنید علت این رجوع در چیست؟

در گفتاری از کتاب «باغ سبز» در این باره بحث کرده ام که مولانا برای انسان امروز چه دارد. توصیه می‌کنم به جای اینکه از من بپرسید مولانا برای انسان امروزی چه دارد خودتان به عنوان انسانی امروزی مثنوی را بخوانید و این سؤال را از مثنوی بکنید که برای شما چه دارد.

 ببینید این کتاب دریچه تازه‌ای به روی زندگی تان باز می‌کند؟ می‌تواند مونس خیراندیشی برای شما باشد؟ اما اینکه در دهه‌های اخیر بازار مولانا در امریکا و اروپا گرم شده و مردم از اقشار مختلف به او روی آور شده اند بحث دیگری است که در آن باره می‌توان به کتاب فرانکلین لوئیس، دانشیار زبان و ادبیات فارسی در گروه زبان‌ها و تمدن‌های خاور نزدیک در دانشگاه شیکاگو مراجعه کرد.

کتاب او به عنوان «مولانا: دیروز تا امروز، شرق تا غرب» است و اتفاقا دو ترجمه خوب هم از آن به همت مرحوم لاهوتی و فرهاد فرهمندفر در دسترس داریم. این کتاب که در ابتدای سده بیست ویکم نوشته شده تمام آنچه را که تا سال ۲۰۰۰ میلادی در امریکا و اروپا به اسم مولانا انجام شده است در آن می‌یابید. در این چند دهه اخیر آثار مولانا جزو پرفروش‌ترین‌های بازار کتاب در امریکا بوده است.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.