صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

ردپای کودک فروخته‌شده در پرونده همسرکشی مشهد

  • کد خبر: ۲۳۰۵۱۴
  • ۰۷ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۳۵
کشف یک معمای تازه، در زمان بازسازی صحنه جنایت مردی که همسرش را  کشته بود.

به گزارش شهرآرانیوز، دیروز در هیاهوی خانواده‌ای که دخترشان ۲۲ روز پیش به قتل رسیده بود و دو فرزند نوجوانشان تا یک‌قدمی مرگ رفته و برگشته بودند، داماد قاتل به محل زندگی خانواده همسرش در کوچه مه‌پیکر در حاشیه بزرگراه شهیدچراغچی منتقل شد. او باید آنچه را در نیمه‌شب پانزدهم اردیبهشت میان او و خانواده همسرش گذشته بود، بازسازی می‌کرد و علت دقیق این را که چرا دست‌به‌کارد شده و حیاط نقلی خانه پدر همسرش را از خون زنش سرخ کرده است، بازگو می‌کرد. این بازسازی درحالی ادامه یافت که موضوع فروش یک دختربچه به نام «محیا» متعلق به قاتل و مقتول نیز همچون معمایی در این پرونده مطرح شد و هرکدام از طرف‌های درگیر پرونده دیگری را به فروش کودک متهم می‌کرد.

اختلاف این زن و شوهر ریشه‌دار بوده است. آنها از همان یازده‌سال پیش که با هم ازدواج کردند و صاحب دو دختر به نام‌های «محیا» و «محنا» شدند، گویا دارای اختلافاتی با هم بوده‌اند و براساس شواهد، اختلافشان پس از فروختن «محیا» به فردی غریبه بیشتر هم شده بود.

متهم‌به‌قتل در همه جلسات بازپرسی اعلام می‌کرد همسرش با دیگران ارتباط داشته و تلفنی نیز اعتراف کرده است. درحالی‌که هنوز این اختلاف اثبات نشده بود، او دیروز در بازسازی صحنه جنایت اعلام کرد که دچار بیماری دوقطبی است. با این حال، او دیروز با دستور قاضی صادق صفری، بازپرس جنایی، به محل جرم برگردانده شد تا آنچه را نیمه‌شب نیمه اردیبهشت رخ داده بود، بازسازی کند.

ریشه اختلافشان را نمی‌دانم

دیروز متهم در میان ناسزا‌هایی که اطرافیان مقتول به زبان می‌آوردند، به خانه کوچک پدر همسرش منتقل شد؛ خانه‌ای که برادر و خواهر دوقلوی زنش یکی یک طرف خانه روی تخت فلزی و دیگری در طرف دیگر روی یک تشک تختخواب روی زمین خوابیده بودند؛ دو نوجوان شانزده‌ساله‌ای که شب حادثه به قصد کمک به خواهرشان درحالی خودشان را مانع حمله «رضا» دامادشان کرده بودند که مرد با بی‌رحمی چندین ضربه نیز به شکم دو نوجوان زده بود، تا جایی که دختر به کما رفته و پس از این مدت تازه دیروز از بیمارستان ترخیص شده است.

الناز شانزده‌ساله در برابر مقام قضایی درباره شب حادثه می‌گوید: قرار نبود رضا آن شب بیاید اینجا و من داشتم با گوشی‌ام کلیپ نگاه می‌کردم که صدای خواهرم را شنیدم که دارد تلفنی با شوهرش دعوا می‌کند و پشت تلفن گفت اگر راست می‌گویی، بیا سر چراغچی ۳. رفتم سراغش و پرسیدم الهه، چیزی شده؟

گفت چیزی نیست، می‌خواهد بیاید با هم صحبت کنیم. گفتم بیرون نرو. گفت نه، نگران نباش. این بار اولش نبود که برای دعوا می‌آمد. چند بار دیگر هم این کار را کرده بود. وقتی آمد جلو خانه و صدایشان را شنیدم، لباس بیرونی تنم نبود و تا رفتم لباس بپوشم، الیاس، برادر دوقلویم، رفت بیرون.

 من که لباس پوشیدم و رفتم داخل حیاط، یکی آمد و گفت آقا، ماشینت را بد پارک کرده‌ای و خیابان را بسته‌ای. رضا برای جابه‌جایی ماشین رفت و دوباره برگشت. جلو خانه داشتند با هم حرف می‌زدند. من نمی‌شنیدم چه می‌گویند. یک‌دفعه چاقو را از زیر لباسش درآورد و خواهرم را زد. الهه روی پله‌ها افتاد و من جلو رفتم و دستانش را گرفتم و گفتم خواهرم را نزن. گفت تو را هم می‌زنم. گفتم خواهرم را زده‌ای، من را هم بزن.

با چاقو چند ضربه به شکمم زد که رحمم نیز پاره شده است. دردم زیاد بود و افتادم. بعد به سراغ خواهرم رفت و تندتند چاقو را فرو می‌کرد و بیرون می‌کشید. خیلی زیاد زد. خواهرم می‌گفت نزن. خانم همسایه طبقه‌بالایی از پله‌ها آمد پایین، اما به او گفت برو بالا، وگرنه تو را هم می‌زنم. همسایه‌مان فرار کرد و رفت بالا. خواهرم که افتاد، رضا فرار کرد. الیاس هم همان اول چاقو خورد و زخمی شد.

متهم نیز در اظهاراتش اعلام کرد که آن شب آمده بودم تا با هم صحبت کنیم. پنج روز پیش قهر کرده و آمده بود خانه مادرش. می‌گفت باید برایم ماشین بخری. ماشین خودم را نمی‌خواست. چون رویش ردیاب داشتم و می‌توانستم تعقیبش کنم. او با خواهر دیگرش شب‌ها می‌رفت کافه و مست برمی‌گشت. آن شب هم مست بود.

من آن شب نگهبان بودم. هرچه زنگ می‌زدم، جواب نمی‌داد. به پدرش هم زنگ زدم و گفت جواب تلفن مرا هم نمی‌دهد. هم من و هم پدرش گریه می‌کردیم. زنگ زدم به مادرش و گفتم چرا الهه نیست؟ جواب تلفن مادرش را هم نمی‌داد. ساعت حدود ۲ بامداد وقتی رسیده بود خانه پدرش، گوشی را جواب داد. 

زنگ زدم و گفتم کجا بودی؟ (البته اول همان شب خودم برایش موادمخدر آوردم و با آرایش غلیظ آمد و مواد را گرفت.) گفت با دوستانم دوردور بودم. گفتم دیروز ساعت ۵ عصر کجا بودی؟ (خودم برایش کار درست کرده بودم.) رئیست گفت ساعت ۷ رفته‌ای سر کار. به دوست‌داشتنمان قسمش دادم که بگوید دیروز کجا بوده است. گفت دیروز خودم تنها رفته‌ام دوردور از این سر شهر به آن سر شهر. ماشین را خودم برایش خریده بودم؛ یک پراید بود. بعد زنگ زدم به پدرش و گفتم الهه تا ساعت ۲ صبح کجا بوده است؟ 

بلافاصله زنم زنگ زد و بد و بیراه گفت که چرا به پدرش زنگ زده‌ام، من فلان و فلان می‌کنم، پاشو بیا در خانه. گفتم من می‌آیم در خانه، ولی داخل خانه نمی‌آیم. چون دوتا نوجوان دارید و ضربه می‌خورند. گفتم بیا سر چراغچی ۳. اول آمدم در خانه. هرچه در زدم، جواب نداد و در را باز نکرد. یک نفر آمد و گفت بیا ماشین را بردار. رفتم و ماشین را جابه‌جا کردم که دیدم یک پراید سر چراغچی ۳ ایستاده است. وقتی برگشتم، دیدم آمده است بیرون. 

کارد دستم نبود و خوب بودیم و شش نخ سیگار داشتم و سیگار‌ها را از من گرفت. دهنش بوی بدی می‌داد و مست بود. سر خودم را کلاه می‌گذاشتم و می‌گفتم حتما اشتباه می‌کنم. پس از جابه‌جایی ماشین دیدم به پرایدی که رد می‌شد، اشاره کرد. آمدم و چاقو را نشانش دادم و گفتم اول تو را می‌کشم و بعد خودم را می‌زنم. عذرخواهی کن و برو داخل خانه. 

عصبانی بودم. دست کرد و از داخل لباسش اسپری فلفل درآورد تا به سمت من بپاشد. شاسی‌اش را هم بالا نزده بود. اینجا بود که چاقوی اول را زدم. جلو در بود. بهش گفته بودم اگر اولی را بزنم، مابقی را هم می‌زنم. من آدمی نیستم که بروم زندان و تو بیرون باشی و برای خودت دور بزنی. روی پله‌ها ضربات دوم و سوم را هم زدم که گفت رضا، اینها همه‌اش الکی است. توی شکمش زدم. سومی را که زدم، اول الیاس آمد جلو. گفتم برو کنار که چاقو خورد به شانه‌اش. نمی‌خواستم بزنمش.

دوستش داشتم و چند شب پیش به خاطرش دعوا هم کرده بودم. بعد الناز آمد و جفت دستانم را گرفت و من را به دیوار چسباند. گفتم عمو برو کنار. هلش دادم که چاقو به شکمش خورد. بعد چندتا دیگر هم به زنم زدم که به بغل افتاد روی زمین. سه چهار ضربه دیگر هم روی زمین به او زدم. قبل اینکه بیایم، چیزی مصرف نکرده بودم و یک‌سال است که پاکم. بعد فرار کردم. در این ماجرا تنها بودم و فقط خودم زدم.

فروش دختربچه چهارساله

وقتی مقام قضایی از متهم پرسید چند بچه داری، اعلام کرد: دو دختر دارم به نام‌های «محیا» و «محنا» که محنا الان پیش خانواده همسرم است، ولی نمی‌دانم آنها با محیا چه کرده‌اند. آنها بچه را فروختند. من پولی نگرفتم و نمی‌دانم بچه چه شده است.
این درحالی بود که الناز، خواهر مقتول، مدعی بود که رضا بچه را فروخته و پولش را گرفته است.

پدر مقتول نیز در این‌باره به مقام قضایی گفت: ما خبر نداریم. وقتی به من گفتند، مو‌های بدنم سیخ شد. هر کار کرده، خودش کرده است. بچه را سه سال قبل فروخت؛ زمانی که چهارساله بود. خانواده‌اش صلاحیت نگهداری از بچه دیگرش را ندارند و تاکنون بچه برادرشان را ندیده‌اند.
پس از ثبت کامل اظهارات متهم، با دستور قاضی صفری ختم بازسازی اعلام شد تا تحقیقات درباره بچه فروخته‌شده انجام شود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.