به گزارش شهرآرانیوز، ما هـم اولین بـاری که پیمان معادی به عنوان بازیگر رفت جلو دوربین، با هیجان از آن تونل رو به شمال گذشتیم، بین راه غذا خوردیم، توی آن ویلای ساحلی کلارآباد مازندران جاگیر شدیم و پا به پای پیمان، پانتومیم بازی کردیم، خندیدیم، ترسیدیم، عصبانی شدیم و وقتی بچه اش را از آب گرفتند، یواشکی توی تاریکی سینما اشک ریختیم. فیلم که تمام شد، چراغهای سالن که روشن شد، داستان که کمی در سرمان ته نشین شد، تازه از هم پرسیدیم این پیمان معادی از کجا پیدا شد؟
دوسال بعد هم که نشست برابر قاضی دادگاه و لابه لای بگومگوهایش با سیمین توی صورتش نگاه کرد و گفت: «اون نمیدونه من پسرشم، ولی من که میدونم اون پدرمه...»، دوباره با ترکیب برنده فرهادی و معادی، میخکوب پرده نقرهای سینما شدیم. توی سکانس حمام کردن پدرش، پا به پای اشک هایش، بغض کردیم و هرجا تردید یقه اش را میگرفت، فکر میکردیم که خب مثلا ما بودیم چه کار میکردیم.
یک خرس نقرهای هم بعدها برای نادر بودنش به خانه برد و پس از جدایی اش از سیمین، به فکر کارگردانی افتاد. برف میبارید که قصه اولین فیلم پیمان معادی روی صندلی کارگردانی، آغاز شد. روایت عاشقانهای سرد و خاموش که در آخرین لحظات جدایی، برفها آب میشد و جوانههای ضعیف عشق با تردید از خاک بیرون میآمد.
معادی نشسته بود پشت صحنه و صابر ابر داشت زور میزد ماشین لکنته اش را روشن کند. از دل آن همه برف و سرما و عاشقانههای پنهانکی، یک سیمرغ بلورین از جشنواره فیلم فجر قسمت پیمان معادی شد که از نگاه مخاطب، دل نشینترین فیلم آن دوره «برف روی کاج ها» بود. حالا آن طرف آبیها هم برای حضور در پروژههای سینمایی و تلویزیونی خودشان پیغام و پسغام میفرستادند که بیاید برایشان بازی کند.
آقای بازیگری که در قلب آمریکا متولد شده بود و تا شش سالگی، زبان انگلیسی را زبان مادری اش میدانست، خیلی خوب از پس دیالوگهای غیرفارسی بر میآمد. معادی، سوای اینکه ذکاوت خوبی در انتخاب نقشها دارد. میداند چه نقشی را با چه تیمی در چه سناریویی بپذیرد که به تکرار نیفتد.
به این ترتیب توی «کمپ ایکس ری» با کریستن استورات هم بازی شد. «علی» شخصیت مسلمانی بود که در زندان گوانتانامو زندگی ایمی را متحول میکند. بعد از نمایش از فیلم، سلام المریاتی، رئیس مرکز عمومی امور مسلمانان هالیوود تقدیرنامهای برای پیمان معادی نوشت و به انضمام «جایزه صدا و وجدان حقیقت» برایش ارسال کرد.
در بخشی از این نامه آمده بود: «ما این افتخار را داریم از شما به عنوان مسلمانی که با بازی در فیلم کمپ ایکس ری فضای مناسبی را برای اعتراض به رفتارهای ضدبشری نسبت به یک مسلمان زندانی شده، رقم زدید، یاد کنیم. بازی درخشان شما روایت شفافی است از ارتباطات انسانی و اشتراکات بشری در کنار یکدیگر. زیرا این فیلم به صورتی ظریف و دقیق اشتباهات دولت ما (ایالت امریکا) را با منطق و استفاده از یک روش ساده یعنی با نشان دادن دوستی و عشق زیر سؤال میبرد.
به همین دلیل امیدواریم که شما پذیرای جایزه بیست و چهارمین دوره جشن ما باشید.» در ادامه هم بی اینکه خودش را با تمجیدهای داخلی و خارجی متوقف کند، مسیر هنری اش را همان طور آهسته و پیوسته پیش گرفت. پس به پروژهای به نام «آخرین شوالیه» پیوست که در فهرست بازیگرهایش نام مورگان فریمن به چشم میخورد.
«۱۳ ساعت: سربازان مخفی بنغازی» را هم با مایکل بی کارد بازی کرد و برگشت ایران، رفت سر پروژه سعید روستایی، شد «مرتضی» خواهر سمیه و آن چنان در نقش خود فرورفت که ما فراموش کردیم همین کسی که دارد توی فلافل فروشی اش نوشابه باز میکند، همین دیروز از هالیوود برگشته.
اسم و رسم هالیوود شاید به گوش خیلیهای ما جهان دور از دسترسی باشد، اما اصول زندگی معادی آن قدر قرص و چفت و بست دار است که وقتی برمی گردد ایران برای پاسپورت ایرانی اش اقدام میکند و میماند همینجا، فیلم هایش را میسازد. همان طور که چند سال بعد هم با «بمب؛ یک عاشقانه» همچنان موفق و پرقدرت در جشنوارههای داخلی و خارجی حاضر میشود.
همکاری او با سعید روستایی همان اندازه ترکیب برندهای بود که با اصغر فرهادی. پس «سرگرد مجیدی» در «متری شیش و نیم» را به یکی از جذابترین شخصیتهای پلیسی تاریخ سینمای ایران تبدیل کرد و همان اندازه باورپذیر ظاهر شد که در پوشش «قادر» ِ کُردستانی «درخت گردو».
فیلم، داستان زنی است به نام ایمی که به عنوان نیروی ارتش آمریکا به زندان گوانتانامو اعزام میشود. در این زندان مسلمانانی حضور دارند که از سوی ارتش آمریکا دستگیر شده اند. آشنایی ایمی با علی، یکی از زندانیان جوان مسلمان (پیمان معادی) که هشت سال عمر خود را در گوانتانامو سپری کرده است، منجر به تغییرات شخصیتی عمیقی در او میشود که روحیه مبارزاتی اش را متحول میکند.
«شش زیرزمینی» دومین تجربه همکاری پیمان معادی با مایکل بی بعد از ۱۳ ساعت: سربازان مخفی بنغازی بود که در آن به همراه رایان رینولدز، دیو فرانکو، آدریا آرجونا، کوری هاکینز، بن هاردی و مبانی لوران نقش آفرینی کرد. این فیلم، داستانِ گروهی شبه نظامی، زیرزمینی شش نفرهای است که به روح معروف اند و قصد دارند تا حاکم دیکتاتور کشور خیالی تورگستان را نابود کنند.