صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

تابندگیِ خورشیدِ وطن | به بهانه زادروز صائب تبریزی، غزل‌سرای دوره صفویه

  • کد خبر: ۲۳۶۵۳۶
  • ۱۰ تير ۱۴۰۳ - ۱۳:۴۶
وطن با همین محتوا و ذهنیتی که ما اکنون بدان می‌اندیشیم، در دوران گذشته نیز در ذهن ایرانیان می‌درخشیده، به طوری که هر جایی هم‌وطنی بوده ایرانی و غیر ایرانی‌ها را انیرانی می‌خواندند.

به گزارش شهرآرانیوز؛ «تا نیاید پا به سنگت از وطن بیرون میا / دانه تا در خوشه است، از آسیاب آسوده است:
صائب تبریزی

وطن با همین محتوا و ذهنیتی که ما اکنون بدان می‌اندیشیم، در دوران گذشته نیز در ذهن ایرانیان می‌درخشیده، به طوری که هر جایی هم‌وطنی بوده ایرانی و غیر ایرانی‌ها را انیرانی می‌خواندند.

البته که قرار گرفتن سرزمین بزرگ پارس در موقعیت خاص جغرافیایی، زمینه را برای تحولات و تغییر حکومت‌های مختلف به راحتی فراهم می‌کرده است.

در دوره‌ای که صائب پا به عرصه وجود می‌نهد سلسله صفویان در شمال غرب ایران حکومت خود را آغاز کرده و تا مرکز ایران آن را گسترش داده بودند. پدر صائب که تاجری به‌نام بوده رحل اقامت به اصفهان می‌کشد و پایتخت‌نشین می‌شود.

صائب استعداد شعر، وجودش را به رنگ خویش در‌می‌آورد و در کوتاه زمان، درخشندگی این گوهر وجودی به چشم همگان خوش می‌آید؛ اما چه سود که دربار صفوی تنها شعری را ارج می‌نهد که در مدح و منقبت آل رسول و ائمه اطهار سروده شده باشد.

ردای فاخر شعر که بر وجود صائب خلعتی برازنده می‌نمود، در نظر سلاطین صفوی قبای ژنده‌ای بیش نبود؛ نارفیقی دوستان نیز بر تلخی این بی‌مهری شاهان صفوی می‌افزود. پس به ناچار ترک یار و دیار را برقرار در موطنی که بر هنرش وقعی نمی‌نهند ترجیح داد:

کامل‌هنران در وطن خویش غریب‌ند 
در پشت صدف گوهر شهوار یتیم است

درنتیجه به کابل آمد و پس از آن به هند هجرت کرد. حاکم کابل، ظفرخان، که خود ایرانیِ ادب‌دانی بود این هنر شاعر را ارج نهاد و پس از آن‌که خود به دربار شاه جهان راه پیدا کرد، شاعر را نیز با خود به دربار شاه هندوستان برد و قرب شاهی یافت.

به جای لعل و گوهر از زمین اصفهان، صائب
به ملک هند خواهد برد این اشعار رنگین را.

اما پدر صائب که دوری فرزند را برنتابیده بود به دنبال او به هند می‌آید و طالب بازگرداندن پسر می‌شود. هرچند صادر کردن اجازه بازگشت صائب دو سال طول می‌کشد، اما بالاخره موفقیت از آن پدر است.

نکته مورد توجه ما در این مقال دیدگاه صائب نسبت به وطن خویش است؛ در حالی که در هند به موقعیت بسیار مناسب دست می‌یابد، اما باز هم در شوق به اصفهان چنین می‌گوید:

صائب از هند مجو عشرت اصفاهان را 
فیض صبح وطن از شام غریبان مطلب

ثروت و جاه و مقام هند در هفت سالی که صائب دور از وطن به سر می‌برد، هیچ‌گاه باعث کاستن از دلتنگی‌اش نسبت به ایران نمی‌شود.
چند بیت را نمونه‌وار از غربت‌گریزی او می‌آوریم:

جان غربت‌زده را زود به پابوس وطن 
می‌رساند نفس برق‌سواری که مراست 

صبح وطن به شیر مگر آورد برون
زهری که ما ز تلخی غربت چشیده‌ایم

غربت مپسندید که افتید به زندان 
بیرون ز وطن پا مگذارید که چاه است 

او حتی به اغلب شاعران فارسی زبان که در دربار گورکانیان ماندگار می‌شوند خرده می‌گیرد و همواره در لابلای گوهر‌های شعرش، از ماندن در دیار غربت، شکوه‌سرایی می‌کند:

آسان چه شود ز وطن دیده‌ور جدا 
کز سنگ خاره گشت به سختی شرر جدا

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.