یکی از نقدهای منتقدانِ غالبا غیرعرب (بیشتر، منتقدان ایرانی) بر ادبیات مقاومت فلسطین سلطه نگاه رمانتیسم بر بسیاری از آثار ادبی ایشان است، چنان که ــ از نظر این گروه از منتقدان ــ به سلطه یأس و نگاه نومیدانه بر مسئله آزادی فلسطین انجامیده است؛ و این با روح مقاومت در تضاد است. بازتاب اجتماعی این رویکرد چیزی نیست که ملت فلسطین، در صحنه میدان و در راستای مقابله با دشمن اشغالگر، به آن نیاز دارد.
اما نکتهای در اغلب این نقدها مغفول واقع میشود که همانا بستر تاریخی و فکری است، امری که نه تنها جامعه فلسطینی یا عربی به طور خاص، بلکه همه جوامع بشری به طور عام از آن متأثر بوده اند. باید در نظر داشت که یوم النکبه اول ــ که روز خروج نیروهای انگلیسی از کشور فلسطین و اشغال آن به دست سربازان اسرائیلی است ــ ۱۵ مه ۱۹۴۸ است که تنها قریب به سه سال با جنگ جهانی دوم، خونینترین جنگ بشریت، فاصله دارد.
آن گاه که جهان هنوز از بهت کشتار هیروشیما خارج نشده و درگیر تفسیر هستی شناسانه چگونگی وضع بشر در دنیای معاصر است ــ و در این راه دهها مکتب فکری و فلسفی در کنار تأویلات دینی و قومیتی بروز و ظهور مییابد ــ جهان، یک باره، میشنود کسانی، که ظاهرا قربانیان هولوکاست اند، یک کشور ثالث را اشغال کرده اند، خبری نه چندان نامعمول. کشورهای عربی نیز، به تازگی، از قید استبداد عثمانی و سپس قیمومیت استعمار انگلیس و فرانسه ــ ظاهرا ــ رها شده اند و هنوز به دنبال طرح چارچوبی فکری در تثبیت تمدن و فرهنگ خود هستند، و نمیتوان امید داشت که در مقوله مهمی، چون مقاومت فلسطین به وحدتی در مبارزه دست پیدا کنند.
اگر ادبیات ــ بنا به تعاریف نظریه پردازان این حوزه ــ آینه اجتماع باشد، آن گاه آیا یأس حاکم در شعر مقاومت ناشی از یأس متأثر از بن بست فکری و فلسفی پیشین و ــ در ادامه آن ــ شکست در ساحت میدان نیست؟
چنان که در یادداشت پیشین ذکر شد، صحنه فلسطین بستر آزمون و خطای بسیاری از مشیهای فکری در راه مبارزه برای آزادی است و انسان فقط با دیدن این تجربه در موضوع فلسطین میتواند نتایج آن را در ساحت واقعی مشاهده کند. به دیگر سخن، هم زمان با اوج گیری تفکرات چپ گرایانه در مبارزات آزادی بخش جهان ــ و من جمله فلسطین ــ شاهد جلوه بیشتر تفکر قومیت گرا در کشورهای عربی برای تقابل با دشمن غیرعربی هستیم، همچنین ظهور تفسیر انقلابی از اسلام در تقابل با دشمن یهودی، و نیز بازگشت مجدد باور به اسطورههای عرب در راستای تهییج و تشویق ملت عرب. همه این اتفاقات در ماجرای فلسطین و در بازه زمانی دهههای ۵۰ تا ۷۰ میلادی، با شکستهای نظامی متعدد کشورهای عربی در مقابل اسرائیل، رخ نموده است.
بر این مبناست که بعد از نکبه دوم در سال ۱۹۶۷ (پس از شکست کشورهای عربی در جنگ شش روزه و اشغال مناطق وسیعی از فلسطین، سوریه و مصر) و با شکست بسیاری از ایدئولوژیهای آزادی خواهانه، این یأس رمانتیک به پوچ گرایی فلسفی و تغییر کارکرد بسیاری از مفاهیم، سنتها و اساطیر عربی در ساختار جدید تبدیل شده است.
به همین دلیل هم هست که شعر آن دسته از شاعران معاصر عرب که ملیت فلسطینی دارند یا موصوف به «شاعر مقاومت» هستند یک ویژگی مشترک دارد و آن اینکه ــ ضمن تغییرات مداوم فرمی ــ تغییرات متعدد در مضمون، و نگاه به موضوع مقاومت را پذیرا شده است، چنان که میزان سرگشتگی یک ملت در یافتن راه نجات را از خوانش همین اشعار میتوان دریافت.