به گزارش شهرآرانیوز؛ هیچکس در همه آن سالها مهین خانم را بدون آرایش ندیده بود. همسایهها میگفتند صبح که از خواب بیدار میشود، اول آرایش میکند بعد میرود سراغ کارهای دیگرش. ما از جزئیات سر در نمیآوردیم و فقط میدانستیم که مادر شهرزاد از بقیه مامانها خوشگلتر است.
سیسالی از این ماجرا گذشته و مهینخانم اگر حالا همسایه ما بود، میان اینهمه چهرههای شبیه خودش در شهر دیگر به چشم نمیآمد. اینقدر آرایش و چهرههای رنگولعابدار فراوان و عادی شده است که انگار در خاطر هیچکداممان نمیماند. مشاهدهها میگوید اینروزها دیگر آرایشکردن سنوسال و نوع شغل و موقعیت اجتماعی نمیشناسد و همهگیر شده است. کافی است وقتی بازار میروید یا در یک مرکز درمانی هستید، به چهرهها دقت کنید.
آرایشها نه در اندازه آن سرمه و مدادسیاهی است که مادرها به چشم میکشیدند و ماتیکی که با آن همه صورتشان را رنگ میدادند، بلکه خیلی اغراقآمیزند. گاهبهگاه که آمارهای جهانی اعلام میشود، رتبه زنان ایرانی را در استفاده از لوازمآرایش درحال صعود نشان میدهد و حالا برخی خبرها حاکی از آن است که ما در جایگاه اول خاورمیانه و پنجم دنیا نشستهایم.
بازار ورود غیرقانونی لوازم آرایشی نشان میدهد فقط در سال گذشته ۲ میلیاردو ۱۰۰ میلیون دلار از این محصولات به صورت قاچاق وارد کشور شده است. این یعنی مصرف قانونی و غیرقانونیهای ما خیلی بیشتر از این عددورقم هاست؛ اما وقتی صحبت از مصرف گرایی و زیبایی صرف میشود، مگر مهم است که این کالا از کجا آمده است؟
شاید تنها برای بخشی از زنان که توان مالی دارند، استانداردبودن مهم باشد؛ اما برای بیشتری ها، مهم خریدن است و استفاده کردن. به قول آرشیدا که خودش یکی از مشتریان پروپاقرص لوازم آرایش است: من که تا حالا نپرسیدم قاچاق هستند یا نه! چون از مغازه می خرم، حتما استاندارد دارد. بالاخره ما که قرار است بخریم، چه فرقی دارد چه باشد! البته من هربار از یک برند جدید استفاده میکنم. مشکلی هم نداشته ام.
هم چشم هایش آرایش دائم دارد، هم ابروهایش. بقیه صورتش هم با لوازم آرایشی پر شده است و درباره دلیلش میگوید: من آرایش کردن را دوست دارم. اولین دلیل خانمها برای آرایش کردن، خوشگل ترشدن است. معلوم است که بعد از آرایش چهره شادابتر و زیباتر به نظر میآید، نه خسته و رنگ ورورفته.
برای همین رنگ وروی شاداب، نازنین بیست وشش ساله، ماهانه دست کم ۲ میلیون تومان هزینه میکند: هر آدمی به چیزی علاقه دارد دیگر. من هم عاشق آرایش کردن هستم. دوسه میلیون تومان هم پولی نیست. پول یک مانتو یا دو وعده رستوران میشود. این ۲ میلیون تومان هزینه زیادی نیست؛ محصولات گران هستند. هرماه یکی را میخرم، ماه بعد یکی دیگر تمام میشود. اصلا یک بخش از حقوقم را گذاشته ام برای خرید این لوازم.
حضرتی، صاحب یکی از فروشگاههای لوازم آرایشی در منطقه سجاد است. سالهای سال شغل او و برادرانش همین بوده است. تحلیل او درباره علت علاقه خانمها به آرایش کردن این است: بعضیها مشکلات ظاهری در صورتشان دارند که دوست دارند آن را با آرایش بپوشانند، اما بیشترشان به نظر میرسد که ظاهرشان را دوست ندارند. من مشتریانی دارم که آرایش دائم کرده اند یا بارها قسمتهای مختلف صورت را جراحی یا تزریق کرده اند، اما بازهم سراغ لوازم آرایش میروند. معلوم است که این یعنی هنوز خودشان را دوست ندارند. قیمت گران لوازم آرایش هم برایشان مهم نیست، فقط همان محصولاتی را میخواهند که پوشانندگی بهتر دارد و رنگهای قشنگ تر.
الهه با همسرش فروشگاه لوازم آرایش را اداره میکند. خودش هم آرایش کمی ندارد، اما این را لازمه کارش میداند: فکر کنید یک خیاط، لباس پاره بپوشد یا مکانیک، خودرو خراب سوار شود. من هم در جایی کار میکنم که زیبایی در نگاه اول مهم است. بیشتر مشتریها از روی آرایش یا رنگ موی من محصول خودشان را انتخاب میکنند. اصلا اگر خودم محصولات را استفاده نکنم که نمیتوانم درباره کیفیتشان نظر بدهم. بماند اینکه خودم از نوجوانی آرایش کردن را دوست داشتم.
نه از نظر او و نه همسرش، آرایش کردن مشکلی ندارد و اندازه اش را میگذارند براساس سلیقه خانم ها. الهه ادامه میدهد: در بیشتر مراکز و محلهای کار هم زیبایی و مرتب بودن ملاک اول است. یعنی جامعه کاری کرده است که باید آرایش کنیم، وگرنه موردقبول نیست. اصلا وقتی آرایش نکنی، روی آدم حساب نمیکنند. تازه اگر مکانهایی مثل آرایشگاه را که همه باید مرتب باشند، حساب نکنیم.
بازار شلوغ است. هر دو طبقه اش راسته لوازم آرایشی هاست؛ هم سالنی هم شخصی. خانمهای زیادی از اینجا خبر دارند، برای همین یک لحظه بدون رفت وآمد و آرام نیست. دختر جوان به سرعت وسایل بیرون هر مغازه را نگاه میاندازد و از آن عبور میکند. خودش را آرشیدا معرفی میکند و میگوید: من زیاد اهل آرایش نیستم، خیلی هم لوازم آرایش ندارم. امروز با دوستم آمدم که میخواست رنگ مو بخرد.
از صورتش معلوم است که همان کرم را هم با بی دقتی زده است: من از صورت خودم راضی هستم. نمیدانم چرا بعضیها این قدر آرایش کردن را دوست دارند. شاید هم آن را نشانه توجه به خودشان میدانند؛ مثلا هرکس بیشتر آرایش کند، خودش را بیشتر دوست دارد. ولی خدایی دنیایی دارند برای خودشان؛ هرروز یک مدل جدید.
آمارها نشان دهنده این است که میانگین سنی مصرف کنندگان لوازم آرایشی و بهداشتی در جهان ۲۵سال است، اما این سن در ایران روی سراشیبی سقوط افتاده، تا جایی که تخمین زده شده میانگین سنی به ۱۴ سال رسیده است و خیلیها از این هم گذر کرده و به استفاده از لوازم آرایش در خردسالان رسیده اند.
میان خانمهای جوان و میان سال داخل بازار، دختربچه هم هست؛ یا با مادرشان آمده اند یا با دوستان. یکی از آنها خریدش تمام شده و درحال خارج شدن از مغازه است. با آن قد کوتاه و هیکل ظریف آن قدر چهره کوچکی دارد که اول باید سنش را پرسید. میگوید: تازه سیزده ساله شده ام. من عاشق لوازم آرایشی هستم، به خصوص خط چشم. صورت آدم با آن خیلی قشنگ میشود.
حنانه از هم کلاسی هایش تعریف میکند که به گفته او پایه این کارها هستند: همه دوستان و هم کلاسی هایم هم آرایش میکنند، حتی توی مدرسه. البته اگر مدیر، ناظم و معلم بفهمد، تنبیه میشویم، اما ماسک میزنیم یا مراقبیم که کسی متوجه نشود.
او دلیل رفتارش را نمیداند، فکر میکند و با مکث میگوید: خب همه آرایش کردن را دوست دارند.
مادر و دختر کلی خرید کرده اند. فروشنده همه را داخل پلاستیک میگذارد و تحویلشان میدهد. مادر حدود پنجاه ساله است و با آرایش غلیظ. تقریبا شبیه همانها که اگر در خیابان ببینیم، میگوییم آمده اند عروسی. اسمش راضیه است و آرایش زیادش را قبول دارد، اما از آن دفاع میکند: فکر نمیکنم کار بدی باشد. کاری که همه میکنند، حتما درست است. مگر میشود همه این زنها اعتمادبه نفس نداشته باشند یا مشکل و اختلال روحی در میان باشد!
تأکید دارد که هم خودش آرایش کردن را دوست دارد هم دخترش را تشویق میکند: آرایش مال خانم هاست. ایرادی ندارد که همه زیبا و رنگی باشند.
الیاس فروشنده یک مغازه لوازم آرایشی است. او هم از سابقه بیست وهشت ساله اش میگوید و تجربه سروکارداشتن با خانم ها، اما به عقیده او نه تنها میزان خریدن لوازم آرایشی بیشتر نشده، بلکه نسبت به گذشته کمتر شده است: من ۲۸ سال در این حوزه سابقه کار دارم، اما از روی مشتریانم میگویم میزان خرید به دلیل تورم در جامعه، کمتر شده است. اگر مشتری قبل از این هربار چندقلم لوازم میخرید یا فقط دنبال جنس اصل بود، حالا به یکی آن هم تقلبی راضی میشود، وگرنه خانمها از آرایش دست نمیکشند.
او هم کاهش سن استفاده از لوازم آرایشی را در دختران نوجوان زیاده دیده است: من تا دوازده سیزده سال هم مشتری دارم. قدیم این نبود؛ دخترها تا وقتی ازدواج نمیکردند، حق استفاده از لوازم آرایش نداشتند. الان انگار والدین دخالت نمیکنند. اینترنت همه چیز یاد میدهد، از اسم مواد آرایشی گرفته تا روش استفاده از آن. قبلا خانمها چندوچون لوازم آرایشی را از ما میپرسیدند، حالا چیزهایی از آنها میشنویم که برای ما تازگی دارد. همین اینترنت هم باعث ترویج بیشتر آرایش کردن شده است.
سیفی فروشنده خانگی لوازم آرایشی است. لوازم را از تهران یا شهرهای جنوب برایش میفرستند و او در شبکههای اجتماعی میفروشد. این کار برایش حکم درآمد و گذارندن امورات زندگی را دارد: مشتریهای زیادی دارم، چون قیمت محصولاتم از فروشگاه کمتر است، اما به معنی این نیست که، چون قیمت کم است، خانمها را به خریدن تشویق کند. یعنی هر خانمی که اهل آرایش کردن است، سراغ من میآید. این روزها هم کسی را نمیشناسم که آرایش نکند.
او ادامه میدهد: وقتی خیلیها مدام به دنبال تزریق کردن ژل و بوتاکس و تغییر در چهره شان هستند، آرایش کردن یک تغییر موقت، دوست داشتنی و کم عارضهتر است. دلیلی ندارد که خانمها را از این هم محروم کنیم.
از نگاه روان شناسان، این موضوع یک جنبه فردی دارد و یک جنبه جمعی. جامعه همیشه به دنبال مقصر است و انگشت اتهام در جامعه مردسالار کنونی به سوی خانم هاست. زهره معینی، دکترای روان شناسی و روان درمانگر، دراین باره توضیح میدهد: در جامعهای که اگر فرزند نااهل باشد، مادر را مقصر میدانند، اگر شوهر خیانت کند زنش را، اعتمادبه نفس خانمها روزبه روز کمتر خواهد شد.
هنوز خیلی از خانوادهها در فرهنگهای مختلف پسردوست هستند. هنوز خیلی از مراکز و نهادها ملاک استخدام زن را ظاهر او میدانند؛ یعنی هم خانواده با زنان چنین رفتاری دارد و هم جامعه. در این وضعیت زنان برای اینکه هیجانی را تجربه و خودشان را از رکود خارج کنند و تأیید بگیرند، به دنبال روشهایی میگردند که آرایش کردن یکی از آن هاست.
او همچنین ادامه میدهد: زن اگر توانایی درونی برای گرفتن تأیید بیرونی نداشته باشد، به روشهایی متوسل خواهد شد که اگرچه درنهایت آسیب زننده، اما در مجموع تأییدبخش باشد. جامعه ما به چهره و زیبایی یک زن از لحظه تولد بهای بیشتری میدهد.
این روان شناس با اشاره به نمونههای بیرونی آن میگوید: از لحظهای که دختری متولد میشود، آنکه زیباتر است، چشمهای روشنی دارد یا موی بور، بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. بزرگتر که میشود، ملاک استخدام در خیلی از مراکز و مشاغل، زیبایی چهره است. دختری که زیباست، خواستگاران بهتر و بیشتری هم دارد. در چنین وضعی، متوسل شدن به آرایش و پوشاندن عیوب، راه نجات آن هاست، درحالی که در واقع چنین نیست.
معینی ویژگیهای روحی و اختلالات را هم یادآوری میکند: وقتی خانواده و جامعه چنین توقعی از زن دارند، در واقع عزت نفس و اعتمادبه نفس او را به شدت تضعیف میکنند. درعین حال، همه اینها درحالی است که زن مشکلات روحی دیگری مثل اختلال افسردگی، اضطراب، کمال گرایی یا خودزشت پنداری نداشته باشد. در آن صورت، در واقع خودش از درون آسیب دارد و آرایش را راهی برای نقاب کشیدن بر چهره اش میداند.
او رسانهها و شبکههای اجتماعی به ویژه اینستاگرام را در تشویق زنان به استفاده هرچه بیشتر از لوازم آرایش مقصری میداند که البته ذات عملکرد آن هاست: در دهه ۱۹۷۰ در همه رسانهها سیگارکشیدن تبلیغ میشد و شأن اجتماعی داشت. به دنبال آن هم مردم همان رفتارها را تقلید میکردند یا معیارهای زیبایی ظاهری و جسمی برای خانمها همگی دیکته شده بود.
هدف رسانه و شبکههای اجتماعی همین است که برای مخاطبشان خلأ ایجاد کنند تا مخاطب مجبور شود این خلأ را پر کند که همین هم درحال اتفاق افتادن است. آدمهایی با اعتمادبه نفس آسیب دیده چارهای به جز تقلید از آن تبلیغات ندارند.
وقتی از ارائه راه حل برای درمان این مشکل گفته میشود، این درمانگر فردی میگوید: متأسفانه درمان این مصرف گرایی به ویژه آرایش کردن، به آسانی امکان پذیر نیست. اول خانواده باید تغییر رفتار بدهد و دخترش را همان گونه که هست بپذیرد؛ یعنی فرهنگ سازی از آنجا آغاز شود و بعد جامعه.
وقتی هنوز زیبابودن و چهره ملاک انتخاب و دوست داشته شدن است، به راحتی نمیتوان از کاهش استفاده از لوازم آرایشی سخن گفت. آموزش نیاز دارد و جلسات مشاوره فردی تا افراد درباره عملکرد خودشان بدانند. دست کم زوجهای جوانی را که قصد فرزندآوری دارند، از قبل آگاه کنیم یا زنان را تشویق کنیم که از روان شناس کمک بگیرند.